تثلیث «سرمایه- دولت- ملت»: ملت- دولت سرمایهسالار
کاراتانی به بندیکت اندرسن و کتاب معروف «جماعات خیالی» اشاره میکند که در آن گفته بود «ملت- دولت حاصل وصلت ملت و دولت است که در اصل تفاوت ماهوی دارند». (ص404) او ضمن تاکید بر تعبیر اندرسن، وصلت دیگری را به وصلت ملت- دولت اضافه میکند که پیش از آن صورت گرفته بود و به کلی ناهمگون بودند: وصلت میان دولت و سرمایه. البته به گفته او در نگاه پسنگرانه نباید بیش از حد به گذشته دور بازگردیم و از اینرو، تا مرحله دولتهای سلطنت مدرن عقب میرود. در توضیح مبادله نوع سوم (مبادله پولی مبتنی بر رضایت متقابل یا کمک متقابل و مبادله دو جانبه) اشاره شد که در حد فاصل جماعات، بازارها و شهرها سر برآوردند که مبنای کارشان مبادله پولی با تکیه بر رضایت دو جانبه بود. کاراتانی دولت و ملت و سرمایه را در اعصار فئودالی متمایز از هم میداند که «هر یک بر شکل متفاوتی از مبادله استوار بودند». (ص404) اما اگر در زمانه حاضر نمیتوان این سه را از هم جدا کرد، به این دلیل است که در بدو شکلگیری دولت مدرن بورژوایی تثلیثی را شکل دادند که هنوز پابرجاست. کاراتانی این ایستگاه تاریخی را لحظه چیرگی و گسترش مبادله کالایی بر دیگر انواع مبادله میداند - یعنی در شروع عصر مدرن. اگر چنانکه مارکس گفته بود، مبادله کالایی را همان رابطه حقوقی بدانیم که «قرارداد شکل آن است»، در نظر کاراتانی میتوان گفت «مبادله کالایی پیشاپیش متکی بر دم و دستگاه دولت است که با ابزار خشونت اجرای قرارداد را تضمین و تسهیل میکند». (ص297) این لحظه قرین است با ظهور دولتهای سلطنتی که با طبقه تجار همدست بودند و مایه سرنگونی نظام فئودالی شدند. کاراتانی علت را نفوذ اقتصاد بازار سرمایهداری و نتیجه را سرنگونی اربابان فئودال میداند که ماحصل تبانی دولتها با طبقه تجار بود: آنها با براندازی اربابان فئودال ابزارهای خشونت را به انحصار خود درآوردند و سرانجام «سلطنت زور ماورای اقتصادی دوره فئودالی را کنار زد و با سرکوب خیل کثیر اربابهای فئودال سلطه فئودالی را به مالکیت خصوصی مبدل ساخت» (ص394) و نظام سلطه فئودالی را یکسره برچید. همچنین این دولت، در روایت کاراتانی، از طریق وضع مالیاتهای پولی، اقتصاد کالایی را بر جماعات کشاورزی تحمیل کرد. او اضافه میکند فرآیندی که از رقابت میان دولتها در بطن سرمایهداری جهانی تغذیه میکرد، نهایتاً «انباشت اولیه» نام گرفت. (ص422) کاراتانی این حکایت را همان داستان وصلت دولت و سرمایه میداند که پس از آن اجاره زمین بدل به مالیات ملی شد و بوروکراسی و ارتش ثابت نیز به دستگاههای دولتی بدل شدند. در نظر کاراتانی سرمایهداری در همین حوالی متولد شد «در شکافهای میان جماعتهای زراعی و دولتهای فئودالی... و سپس با تسخیر سلولهای درونیشان جهتگیری آنها را بر طبق فیزیولوژی خاص خود تغییر داد». (ص441)
از سوی دیگر، در روایت کاراتانی همه افرادی که پیشتر عضو قبایل و طوایف خاص، همان جماعات بسته و کوچک، بودند به اتباع و رعایای سلطنت بدل شدند و «چیزی را بنا نهادند که بعدها هویت ملی نام گرفت» و اضافه میکند سرمایه تجاری یا همان بورژوازی تحت حمایت این دولت رشد کرد و «با هدف ایجاد بازاری یکپارچه هویت ملی را پرورش داد». (ص19) و سپس آن را تحکیم کرد تا از این طریق بازاری وحدتیافته به وجود آورد. او از روایتش جدایی دولت از سرمایه را استنتاج میکند، چون هیچکدام از اینها در چارچوب شکلگیری دولت روی نداد.(ص 405). او همان جماعات روستایی را که مبادله نوع سوم یا دوجانبه را بنیان نهادند، آنهایی را که «به واسطه گسترش نفوذ اقتصاد بازار و زیر سایه فشار فرهنگ شهرنشینی در عصر روشنگری تجزیه شدند»، بنیاد «ملت» میداند که همواره وجود داشتند: «زیربنای ملت همانا حس همدلی ناشی از کمک متقابل است که میراث جماعات روستایی و زراعی است». (ص20) با اینحال، فرآیند شکلگیری ملت را محدود به این روند نمیکند و تاکید دارد: «تکتک جماعتهای زراعی که پیشتر خودبسنده و خودمختار بودند، از طریق نشت و سرایت پول تجزیه شدند، اما اصول مبادلهای این جماعتها - کمک دوطرفه و بدهبستان- در چارچوب ملت از نو به شکلی خیالی احیا شدند». (ص405) اما چه زمانی ملت و دولت و سرمایه به هم رسیدند؟ کاراتانی میانه انقلاب بورژوایی را مبداء تاریخیِ به قول خودش «عقد رسمی یا قانونی» سرمایه و دولت و ملت میداند که «به هیئت نیرویی در هم ادغام گشتند و زان پس دیگر تجزیهناپذیر شد». (ص20) از اینرو، تاکید دارد دولت مدرن را باید «ملت- دولت سرمایهسالار» نامید که متقابلاً همدیگر را تکمیل و تقویت کردند: «هر زمانی که آزادی اقتصادی زیاده از حد و تنازع طبقاتی تشدید شود، دولت است که به منظور توزیع مجدد ثروت و تنظیم اقتصاد مداخله میکند و البته در همان حال حس وحدت ملی (یا کمک متقابل) درزها و شکافها را پر میکند». (ص407) او ظهور این دولتها را در متن سرمایهداری جهانی و در جریان رقابت با یکدیگر میداند که هنوز هم ادامه دارد. از این رو «یک دولت هر قدر هم که از درون سوسیالدموکرات به نظر برسد از بیرون یک نیروی هژمونیک است- حتی وقتی با شعار دخالت بشردوستانه عمل میکند». (ص 402) بر این اساس، نتیجه میگیرد در مبارزه و رویارویی با این تثلیث، از کار انداختن پایه یکی از اضلاع این مثلث بیفایده است و کفایت نمیکند: «هر حملهای علیه سرمایه باید در عین حال دولت و ملت را نیز هدف گیرد... نفی هر یک از این سه نهایتاً به واسطه قدرت آن دو رکن دیگر از نو در حلقه این تثلیث ادغام میشود، [چون] هر یک از آنها مبتنی بر شکل متفاوتی از مبادله هستند». (ص410) به زبان سادهتر، «اگر بکوشیم فقط سرمایهداری را واژگون کنیم، باید به دولتگرایی تن بسپاریم یا در حس ملتپرستی غرقه شویم». (ص20) هر چند در کتاب بعدیاش، «جمهوری جهانی» (2007)، برای توصیف دقیقتر پیوند درونی ملت و دولت و سرمایه از «حلقههای برومهای» استفاده میکند. «حلقههای برومهای» مفهومی است برگرفته از ریاضیات که در آن سه حلقه به هم پیوسته متقابل وجود دارد که هیچ دو حلقهای به هم متصل نشدهاند ولی اگر یکی از حلقهها را جدا کنیم، همه سه حلقه از هم جدا میشوند. با اینحال میتوان در مجموع تحلیل کاراتانی را در «تصویر شماره دو»[1] دنبال کرد که چطور سیستم سهگانهاش نشان میدهد از دل تقسیمبندی امور مشترک در نسبت با تثلیث «دولت- سرمایه- ملت» یک ساختار سهوجهی بیرون میآید که در آن مالکیت خصوصی، مبادله کالایی و جماعتها یکدیگر را تقویت میکنند.
کاراتانی در کتاب «دگرسنجی:کانت و مارکس» تاکید دارد این تصور یا پیشگویی که ملت- دولت بر اثر جهانیشدن سرمایهداری (نولیبرالیسم) به تدریج تجزیه و ناپدید خواهد شد، محال است. او مخالف است با دیدگاهی که «دولت و ملت را روبنا میانگارد، آن هم در متن یک دوگانگی ساختاری با زیربنای اقتصادی، دیدگاهی که آنها را دو نوع متفاوت از مبادله تلقی میکند». (ص402) به باور کاراتانی فقط از موضعی اقتصادی است که میتوان مبادله کالایی سرمایهدارانه، ملت و دولت را بهمثابه شکلهایی از مبادله مشاهده کرد: «سرمایه، دولت و ملت باید بهمثابه شکلهای متفاوت مبادله بشری لحاظ شوند، و نه بهمثابه ساختاری تجلییافته در این استعاره معماری: زیربنا/روبنا». (ص298) او درک دشواری نهفته در مبادله بشری را بسیار مهم میداند، «همان دشواری که مسبب دوام شکلهای ظالمانه سرمایه و دولت و ملت است». از اینرو، ریشه تثلیث «سرمایه- ملت- دولت» را در شکلهای ضروری مبادله دنبال میکند و تاکید دارد «بیرون رفتن از این حلقه تقریباً محال است» مگر با چهارمین نوع مبادله که معتقد است به دست پرودون آنارشیست تأسیس شد و مارکس در سرمایه بهعنوان راه خروج نشان داد: «انجمن».
انجمن: راه چاره یا...
کاراتانی شکل چهارم مبادله را انجمن مینامد که مبتنی است بر اصلی متمایز از هر یک از سه اصل قبلی: «در انجمنها مبادله بر خلاف مورد دولت و سرمایه دیگر استثماری نخواهد بود؛ و بر خلاف وضعیت جماعتهای زراعی، هدیهدادن و گرفتن خودانگیخته و باز خواهد بود». (ص297) به زبان سادهتر، انجمن شکلی از کمک متقابل است، مانند آنچه در جماعات سنتی یافت میشد، منتها با این تفاوت که بری از ماهیت فروبسته آنهاست، یعنی که نه انحصاری است و نه همچون زندگی و کار در جماعتهای قهری. او مبادله نوع چهارم را مقدمه یک شکل اجتماعی – اقتصادی میداند که فقط پس از عبور جامعه از خلال اقتصاد سرمایهداری میتواند پدید آید. اگرچه بسیاری پرودون را نخستین نظریهپرداز انجمنگرایی میدانند، ولی کاراتانی مدعی است که طبق خوانش او اخلاق کانتی از قبل حاوی آن بود. (ص18)
اشاره شد که ارزش اضافی نمیتواند صرفاً در فرآیند تولید تحقق یابد، چون در نظر کاراتانی «تحقق ارزش اضافی فقط در مقام سرمایه تام اجتماعی ممکن است». او این امر را واجد پیامدی حیاتی میداند: «از آنجاکه ارزش اضافی فقط میتواند در مقیاس جهانی تحقق پذیرد، پس مبارزه برای پایاندادن به آن نیز باید فراملی باشد. مبارزههایی که محدود به بنگاههای منفرد یا حتی محدود به کل سرمایههای ملی یک کشورند چیزی نخواهد بود مگر بخشی از اقتصاد سرمایهداری». (ص426) او امکان نجات را در انجمنگرایی میداند. بدین قرار که: «بسط و توسعه نوعی نظام گردش با استفاده از پولهای رایج محلی، و سپس کمک به رشد تعاونیهای تولیدکنندگان و مصرفکنندگان و متصل ساختن آنها به تعاونیهای جهان اول». (ص431) کاراتانی این روند را در حکم ایجاد تجارتی غیرکاپیتالیستی تعریف میکند که میتواند شبکهای بدون وساطت دولتها ایجاد کند. از اینرو، تاکید دارد مقابله عملی با ملت-دولت سرمایهسالار نمیتواند به مرزهای یک ملت-دولت محدود شود. در نظر او مبارزه علیه ملت-دولتهای سرمایهسالار نه در جنبشهای کارگری خلاصه میشود و نه در جنبشهای مصرفکنندگان؛ «این مبارزه باید جنبشی باشد متشکل از کارگران در مقام مصرفکنندگان، و مصرفکنندگان در مقام کارگران، جنبشی مبتنی بر انجمن فراملی مصرفکنندگان/کارگران». (ص430) جنبش پیشنهادی کاراتانی «جنبش مصرفکنندگان در مقام کارگران» است. او همچنین بر کنشهای مصرفکنندگان یا کنشهای مدنی این نقد را وارد میکند که چون مسائل را در بستر استحاله سرمایه نمیبینند، خیلی زود در سوسیالدموکراسی حل میشوند. و از سوی دیگر اگر از اهمیت جنبش «مصرفکنندگان بهمثابه کارگران» میگوید به دلیل افول جنبشهای کارگری نیست.
چون «استثمار ارزش اضافی در قالب یک کل نامرئی تحقق مییابد» و اگر چنین باشد مقاومت یا مقابله با استثمار باید درون به قول او همین «جعبه سیاه» صورت پذیرد، «یعنی در قلمرو فرآیند گردش، جایی که نه سرمایه میتواند میدانداری کند و نه دولت». (ص432) کاراتانی اصلی را که میسازد در مورد تاریخ گذشته نیز به کار میبرد و راهحل نامتعارفی هم ارائه میدهد. او در موضع دوگانه پارلمانتاریسم و لنینیسم در اواخر قرن نوزدهم، در مقابل موضع لوکزامبورگ و لنین و آنارکوسندیکالیستها که بر اعتصاب عمومی کارگران تاکید داشتند، میگوید «فرضکنید به عوض اعتصاب عمومی سیاسی که به بهای خطر جانی برای کارگران عملی میشد کارگران متحد جهان تحریمی عمومی را به اجرا میگذاشتند، قسمی پیکار برای سر باز زدن از خرید محصولات عمده نظام سرمایهداری (صرف نظر از خاستگاه ملی محصولات) آن هم تحت رهبری بینالملل دوم و در حین ادامه کار به روال معمول». او قویاً بر این باور است که در چنین اوضاعی، دولتها و سرمایهها درمانده میشدند. اگرچه به نظر میرسد چنین جنبشی در گرو یک آگاهی طبقاتی قدرتمند باشد، کاراتانی چنین باوری ندارد.
آخرین نکتهای که کاراتانی برای تکمیل بحث خود از سرمایه بیرون میکشد آنتینومی ذیل است: «پول باید باشد، پول نباید باشد». روشن است نفی و رفع و حفظ همزمان یا رفع دیالکتیکی پول بیاندازه دشوار است. نفی و رفع دیالکتیکی این قسم مقولات همواره مساوی است با تشکیل یک مقوله مشابهِ خاص دیگر. کاراتانی با توجه به آنتینومی مذکور، «نظام تجاری مبادله محلی» یا «لتس» (LETS) را مثال میزند که از سال 1982 اجرا شد. لتس یک نظام چندوجهی برای تسویه حساب است که هر مشارکی حساب خود را در آن دارد، دارایی و خدماتی را که در توانش هست در فهرست مربوطه ثبت میکند و بر این اساس به شکلی آزادانه دست به مبادله میزند و در نهایت نتایج تمام این مبادلهها در حسابهای آن نظام ضبط میشود. این نظام بهشیوهای سازمان مییابد که جمع کل بدهبستانهای هر کس صفر باشد. کاراتانی شروع میکند به شمردن محاسن این نظام ساده مبادلهای:
1- ارز لتس در تقابل با ارز بانک مرکزی دولتی، در هر نوبت از سوی کسانی عرضه میشود که بناست اجناس یا خدمات را از دیگر مشارکان دریافت کنند.
2- لتس در فرآیند گردش شکل میگیرد، یعنی در عرصهای که ابتکار عمل در دست مصرفکنندگان است.
3- بر خلاف اقتصاد بازار سرمایهداری، پول در لتس به سرمایه تبدیل نمیشود و از اینرو، این نظام ساده مبادله حاوی سرنخی برای آنتینومی پول است.
4- در این نظام بهرغم رویدادن فعالانه مبادلهها حاصل کار وجود پول نیست، پس آنتینومی «پول باید باشد، پول نباید باشد» حل میشود
5- لتس را میتوان با مبادله کمک و هدایا در جماعتهای سنتی و مبادله کالاها در اقتصاد سرمایهداری مقایسه کرد که هم شبیه اولی است، چون قیمت بالای همراه با بهره را تحمیل نمیکند، و هم شبیه دومی و بازار آزاد است، چون مبادله در آن میتواند میان کسانی صورت بگیرد که از هم دور و با هم بیگانهاند.
6- از همه مهمتر، در نظر کاراتانی این نظام نهتنها اقتصادی بلکه اخلاقی هم هست، یا «در واقع انجمنی اخلاقی- اقتصادی» است.
مجموع این دلایل کاراتانی را مجاب میکند که لتس را کاملاً با اصول انجمن سازگار بداند. تقریباً ساختار بدیل کاراتانی شکل گرفت و فقط این نکته از قلم افتاد که او مدام تاکید دارد «اقدام علیه ملت-دولت سرمایهسالار باید سر به سر عاری از خشونت باشد». (ص440) من حیثالمجموع، کاراتانی وحدت هر دو گونه مبارزه علیه سرمایه و دولت را (درونی و بیرونی) فقط در متن فرآیند گردش ممکن میداند، «یعنی در آن مکانی که توده کارگران بهمثابه مصرفکننده ظاهر میشوند». (ص447) به باور او فقط در اینجاست که افراد میتوانند سوژه شوند و انجمن نیز در نهایت شکلی از سازماندهی مبتنی بر سوژگی افراد باشد، آنچه «کمونیسم ممکن» مینامد.
گزارش حاضر صرفاً مروری بود بر نظریه کاراتانی در کتاب نسبتاً حجیم «دگرسنجی: کانت و مارکس». اگرچه تحلیلی که کاراتانی ارائه میدهد و ساختاری که میسازد، خاصه تاکید او بر مبادله، عرصههای جدیدی برای گسترش مارکسیسم و نظریه انتقادی و راههای جدیدی برای گفتوگو با گفتارهای دیگر مثل آرای زیمل و وبر باز میکند با اینحال، نمیتوان به راه حل تقریباً غیرسیاسی و رفرمیستی او برای گذر از سرمایهداری در آخر کتاب اشاره نکرد که چطور «انجمنگرایی» با فاصلهگیری از مقولاتی چون «استثمار»، «انباشت اولیه سرمایه» و در نهایت «انقلاب» و شکلهای گوناگون مقاومت و مبارزه فرودستان علیه سرمایهداری میتواند راه خروج از این مهلکه را هموار کند.
پی نوشت:
1-https://www.nature.com/articles/palcomms201773/figures/8