پیش از ورود اقوام آریایی به فلات ایران، تمدنهای بومی با فرهنگی غنی در این منطقه وجود داشتند، از جمله کاسیها، گوتیها، لولوبیها و ایلامیها. این اقوام نه تنها در فلات ایران بلکه در مناطق جلگهای مانند خوزستان نیز زندگی میکردند. ایلامیها نخستین دولت مستقل در ایران را در اواسط هزاره سوم قبل از میلاد تشکیل دادند و حدود دو هزار سال حکومت کردند. یکی از جنبههای مهم فرهنگ ایلامیها، نقش آتش مقدس در مراسم آئینی آنها بود که در نقش برجستهها و مهرهای باستانی نمایان است. در «کول فره» واقع در شمال شرقی ایذه هنرمندان ایلامی مراسم قربانی برای خدایان را به تصویر کشیدهاند که نشاندهنده اهمیت آتش در فرهنگ ایلامی است.
در یکی از این نقش برجستهها، شاهزاده هانی (Hanne ) حاکم محلی ایذه در مراسم مذهبی به همراه سه بلند پایه دیگر دربارش بخصوص کاهن بزرگ که نام وی در کتیبه همین نقش برجسته کوتور (Kutur) آمده به تصویر کشیده شده است. در این تصاویر شاهزاده هانی با پای برهنه در حالی که دستهای خود را جلوی سینه - حالت آئینی - گرفته است ، در یک سو ایستاده و دو نفر دیگر حیواناتی را برای قربانی به نزد آتشدانی افروخته از آتش میبرند کاهن بزرگ نیز در کنار آتشدان ایستاده و یک دست خود را به علامت احترام در برابر آتش بلند کرده است. در نقش برجسته دیگر در ناحیه کورانگون واقع در شمال غربی فهلیان واقع در شهرستان ممسنی استان فارس، در صحنه ای که مراسم آئینی بارعام خدایان ایلامی را نشان میدهد، پادشاه ایلامی و احتمالاً خانوادهاش و با بزرگانی که همراه وی هستند، در مقابل خدا و الههای ایستادهاند. در این نقش در دست خدا ظرفی است که آب از آن فواره میزند و در ظرفی که در دست پادشاه است میریزد. نکته قابل توجه در این تصاویر نیز حضور آتش مقدس ( آتشدانی) بین خدا و پادشاه و همراهان وی است.
نقش و جایگاه آتش در فرهنگ ایلامیها به حدی حائز اهمیت بود که نه تنها در نقش برجستهها بلکه در نقوش بسیاری از مُهرهای (استامپی و نیز سیلندری) بجای مانده از این تمدن نیز نمایان است. «در نقوش یکی از این مُهرها شخصی در برابر آتشدانی که آتش در آن فروزان است زانو زده و شخصی دیگری نیز شاخه ای گیاه را بالای آتشدان نگه داشته است. در نقوش دو مهر دیگر نیز تصاویر نسبتاً یکسانی که حاکی از احترام و تقدس آتش نزد ایلامیها است، وجود دارد. در این نقوش شخصی در مقابل آتشدان ایستاده وی یک دست خود را در مقابل آتش فروزان بالا برده و با دست دیگر شاخه ای گیاه را بالای آتش گرفته است. شایان ذکر است که تاریخ یکی به تمدن ایلام قدیم ( ۱۵۰۰ - ۲۵۰۰ پ.م) و تاریخ مُهر دوم به تمدن ایلام میانه (۱۱۰۰ - ۱۵۰۰ پ.م ) میرسد.
از آثار مکتوب به دست آمده از کاسیها، میتوان به نام خدایان آنان پی برد. از جمله خدای "آشو" (Ashu) که بهنظر میرسد خدای قومی و نیای کاسیها بوده است. همچنین خدای "شیمالی" (Shimali) که حاکم بر کوهستانها بود و شباهتهایی با خدای "شیباری" دارد. علاوه بر این، خدایانی مانند "هاربه" (Harbe) و "سیحو" (Sihu) نیز از جمله خدایانی بودند که از نظر اهمیت و بزرگی با خدایان بابلی چون "اِقلیل" و "مردوک" برابری میکردند. خدای خورشید نزد کاسیها، "شوریاش" (Shoriyash) یا "ساخ" نام داشت و نماد آن، صلیبی بود که در برخی از مهرهای بهجا مانده از این قوم دیده میشود. "سوکامون" (Sukamun) نیز نه تنها خدای آتش کاسیها بلکه مهمترین خدای آنان به شمار میرفت، زیرا وظیفهاش حمایت از نظام پادشاهی و اعطای مشروعیت به مقام پادشاه بود.
اگرچه اطلاعات دقیقی از نظام اعتقادی و آیینی تمدنهای بومی فلات ایران در دست نیست، اما با بررسی تبادلات فرهنگی میان این اقوام و تمدنهای بینالنهرینی، میتوان به اهمیت عناصری چون آب، آتش و خورشید در اساطیر آنان پی برد. آثار مکتوب بهجا مانده از اقوام بینالنهرینی گزارشهایی در این زمینه به ما ارائه میدهند که بررسی آنها میتواند بسیار مفید واقع شود.
در خصوص ورود آریاییها به فلات ایران و آمیختگی فرهنگی آنان با اقوام بومی فلات و بینالنهرین، باید گفت که آریاییها افق فرهنگی پایینتری نسبت به بومیان فلات و تمدنهای بینالنهرین داشتند. اما نباید تأثیرات فرهنگی آنان بر باورها و عقاید بومیان فلات ایران را نادیده گرفت. برخی از خدایان آریایی در این فرایند تغییر نام دادند ولی با حفظ نقش و وظایف خود وارد فرهنگ بومیان فلات ایران شدند. بررسی این موضوع فراتر از بحث این پژوهش است.
آنچه اهمیت دارد این است که برخی از سنتها و آیینهای آریایی، پس از ورود آنان به فلات ایران و آمیختگیهای نژادی و فرهنگی با اقوام بومی، نه تنها از ارزششان کاسته نشد بلکه جایگاه ویژهای یافتند. از جمله این آیینها، آیین گرامیداشت "آتش" است که بهطور مداوم جایگاه خود را به عنوان محور آیینهای مقدس ایرانی حفظ کرده است. پس از ظهور زرتشت و دمیده شدن روحی عرفانی از اهورامزدا به آتش، این عنصر بهتدریج به نماد بنیادین فرهنگ ایران باستان تبدیل شد.
در منابع دینی و غیر دینی مربوط به دوره ساسانی، به واژگانی برای آتش برمیخوریم که بسته به شرایط زمانی و مکانی و برداشت کاربران آن، متفاوت است. دقیقاً روشن نیست که آیا این تفاوت در واژهها معنا و مفهوم خاصی به آتش میبخشیده یا نوع و درجه اهمیت آن آتش باعث انتخاب واژههای مختلف میشده است. با این حال، مشخص است که واژههای متنوعی در این زمینه استفاده میشده است.
در پارسی باستان، معمولاً به واژههای Atheryadiva یا Athiyadiya برای آتش اشاره میشود که احتمالاً از Athra یا Athina مشتق شدهاند. در عوض، در اوستا واژه "اَتر" (Atar) بهوفور یافت میشود. در گویشهای میانه و زبانهای ایرانی، به استثنای پارسی، واژههای خاص آتش از ata یا an باستان منشعب میشوند. اما در پارسی نو، واژه "اَتَش" (Atash) بهتنهایی استفاده میشود و واژههای "ادُر" (Adur) و "آذَر" (Adar) بیشتر به صورت ترکیبی به کار میروند. در متون پهلوی هر دو واژه atar و ataxe بهکار رفته است، اما در لهجههای دیگر ایرانی میانه معادلی برای ataxe نمییابیم. در متون مانوی، همواره از واژه adur استفاده شده و در کتیبههای ساسانی تنها واژه "اتر" (Atr) بهچشم میخورد. واژههای Atat و Atare هر دو از مصدر فاعلی اوستایی atar گرفته شدهاند که در پارسی میانه و پارتها به adur تبدیل شده است.
در باورهای زرتشتی، آتش مظهر فروغ ایزدی و فرزند اهورامزدا محسوب میشد و جنبهای الوهیتی داشت. احترام زرتشتیان به آتش ریشه در آیین اجاق دارد که احتمالاً به دوران هند و ایرانی بازمیگردد. آتش، که تجسم دیداری ایزد آذر بود، نزد مردم همچون ارباب و سروری تلقی میشد که غذایشان را میپخت، به آنها گرما میداد و در ازای این خدمات از آنان پیشکشی و قربانی طلب میکرد. آتش در نزد زرتشتیان نه تنها به عنوان موجودی زنده تلقی میشد که روح و تحرک داشت و نیاز به تغذیه و پیشکشی داشت، بلکه مرکز اصلی نیایشهای آنان نیز بود. در ادامه، به بررسی جایگاه آتش در متون اوستایی و پهلوی زرتشتی خواهیم پرداخت.