به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
آتش نخستین بار چه وقت به فرمان درآمد؟
آتش از دیرباز مورد توجه اقوام و ملل مختلف واقع گردیده است و از عناصر چهارگانه است. ارسطو و همه حکما از زمین (خاک)، هوا (باد)، آب و آتش سخن گفتهاند و آتش نزد اقوام مختلف دارای تقدس است و همواره عنصری اساسی محسوب شده است؛ آتش زایا و نگاهدار آدمی از بیم و خطر و شر است، پاک کننده است و در واقع آتش در هر چیز نهفته و یا در انسان نهفته است و هر چیزی را که زنده است و آفریده شده، جان میبخشد و انسان در پرتو آتش درون نورانی میشود.
تعیین نخستین آثاری که نتیجه استفاده از آتش بوده است مقدور نیست، استخوانهای سوختهای که در غار شوکوتین نزدیک پکن باقی مانده ثابت میکند که انسان پکن (سینان تروپ) که از انسانهای راستقامت بوده و حدود ۶۸۰ تا ۷۸۰ هزار سال پیش میزیسته و فسیلهای آن در 1921 میلادی در پکن یافت شده، راه استفاده از آتش را میدانسته است.
ولی براساس شواهد کشف شده در کنیا (۱۹۸۱ م) دیرینگی استفاده از آتش ممکن است به یک میلیون و چهارصد هزار سال پیش بازگردد. شواهدی در دست نیست تا معلوم سازد که آیا پیش از عصر نوسنگی انسان توانایی افروختن آتش را داشته است و اینکه جرقه ای تصادفی حاصل از زدن سنگهای آتش زنه برهم و با اصطکاک به هنگام حفر سوراخی با مته در چوب فکر ایجاد آتش را به ذهن انسان آورده باشد، روشن نیست.
انسانهای نخستین دوره های پیش از تاریخ و پس از آن شیوه اصطکاک را برای برافروختن آتش به کار می بردند و اره آتش را نیز در اقیانوسیه استرالیا و اندونزی متداول بوده است، پیستون آتش را که با فشردن هوا در یک لوله کوچک ،خیزران گرما و آتش به وجود می آورد، در جنوب شرقی آسیا، اندونزی و فیلیپین ابداع شده بود و در حدود سال ۱۸۰۰ م نوعی پیستون آتشزای فلزی در اروپا اختراع شد و در ۱۸۲۷م نیز جان واکر، شیمیدان انگلیسی کبریت اصطکاک را اختراع کرد که حاوی گوگرد سولفات بود؛ این همان کبریتی است که امروزه نیز به کار می رود. بنابراین انسانها بعد از اینکه آتش را به فرمان درآوردند، آنها نه تنها از آتش برای گرم شدن و پختن خوراک استفاده میکردند بلکه همچنین آموختند چگونه آن را برای امنیت خود بکار ببرند و سرانجام به دانش ساختن ظروف سفالین، استخراج و ذوب و فن آوری فلزات از قبیل مس، قلع، آلیاژ مفرغ و در نهایت آهن دست یافتند.
آتش به عنوان عنصری مینوی و مقدس در تمدنهای جهان باستان از جایگاه خاصی برخوردار بوده بطوری که در متون باستانی بخصوص متون دینی بجای مانده، از آتش به عنوان پیامبر خدایان آسمان، پیوند دهنده زمین و آسمان، خدا، نماد خدا بر زمین و غیره یاد شده است و در سرزمین میان رودان، خدای خورشید یعنی شاماش (Shamash) یا شمس مهمترین مظهر آتش مقدس در آسمان بود که مردم را از فواید خود بهرمند میکرد. گاه این خدا را به صورت دایرهای بالدار - قابل مقایسه با فروهر ایرانی - تصویر کردهاند . نکتهای بس مهم که در ارتباط با جایگاه آتش در فرهنگ میان رودان باستان باید متذکر شد این است که زندگی با آفرینشهای خدای مردوک (Mardok) آغاز میشود یعنی خدایی که به هنگام سخت گفتن از دهانش آتش زبانه میکشد مردوک با کشتن تیامات (Teymat) یعنی غول بزرگ جهان، آنرا به دو نیم کرده، از نیم آن آسمان و از نیم دیگر آن زمین را میآفریند و بدین گونه زندگی آغاز میشود.
شاید بتوان گفت در نظر مصربان باستان هورس (Horos)، رع (Ra) و آمون (Amon) هر سه در عین حالیکه در نقش خدای خورشید ایفای نقش میکردند، بعنوان مظاهری از آتش مقدس آسمان نیز تلقی شده و با ایجاد فراوانی نعمت برای آنها بسیار محترم و مقدس بودند . رع که یکی از بزرگترین خدایان مصر بود، هر روز از آبهای نیل خارج شده و مصربان را از نور و گرمای آتشین خود بهرمند ساخته و غروب نیز در آبها فرو می رفت. شاید به همین دلیل بود که بیشتر فراعنه مصر خود را به رع و یا آمون منصوب میکردند . از دیگر جلوه های آتش مقدس در مصر الهه بوتو (Boto) بود که البته این الهه به عنوان سمبل گرما و اشعه خورشید بوده و به صور گوناگونی چون شیر، قوچ، ققنوس و نیلوفر جلوه گر میشد.
شاید بتوان گفت بارزترین جلوه آتش مقدس را تا پیش از ظهور کیش زردشتی در قوم یهود میتوان یافت، حضرت موسی کلیم (الله) تنها و بدون واسطه با آتش که مظهر خداوند «یهوه» است دیدار نموده و یهوه که در هیبتی از آتش بر موسی تجلی کرده، فرمانهای ده گانه شریعت را به او ارائه میکند. آتش علاوه بر اینکه نماد یهوه است، گاه نماد فرشته یا عنصری الهی - عرفانی و نیز وسیلهای برای شناخت و آزمون (وره) افراد گناهکار از بیگناه میباشد.
در مسیحیت نیز افراد برای پاک شدن و رهیابی به بهشت باید نفس خود را در آتش پالوده میکردند.
در قرآن کریم خداوند در سوره نور آیه ۳۵ می فرماید « الله نور السماوات و الارض»، خداوند نور آسمانها و زمین است. چنانچه روشن است سهروردی در عالم طبیعت به وجود آتش توجه ویژه داشته و آن را دلیل نور میداند و عقیده داشته است که حکمای ایران باستان نیز آتش را بواسطه روشن بودنش طلسم اردیبهشت (مینوی اردیبهشت) دانستهاند و ایشان اردیبهشت را یک نور قاهر فیاض (فروغ پیروز فزونی بخش) بر شمرده است.
در چین باستان باور داشتند که خدای آتش تسووانگ (Tesuovang) همچون ایزد سروش در ایران، رابط بین انسان زمینی و خدایان آسمان است که در پایان هر سال به آسمان صعود کرده و کردار و اعمال انسانها را به خدایان گزارش می کند.
در هند باستان علاوه بر تقدس از زیبایی و لطافت خاصی برخوردار بود. در وصف زیبایی آتش در فرهنگ هند باستان (عصر ودایی) همین بس که در مجموعه متون ودایی بخصوص "ریگ ودا" که کهن ترین بخش متون ودایی هند باستان را تشکیل می دهد، از مجموع ۱۰۲۸ سروده ریگ ودا حدود ۲۰۰ سروده آن با در وصف اگنی (Agni) یعنی آتشی است که توسط ماتریشوان (Matrisvan) از آسمان هفتم برای انسان هدیه آورده شد. پدر و مادر وی آسمان و زمین هستند که اگنی را بطور کامل و بی نیاز پدید آوردند. اگر چه اگنی ابتدا بصورت مینوی پدید آمد اما بعدها توسط دو چوب آتش زنه نر و ماده به نام ارنی (Arani) بصورت شعله و دود (مادی) ظهور میکند تجلی مادی اگنی یا آتش در هند به سه گونه است:
الف) به صورت نور و اشعه خورشید در آسمان
ب) به صورت رعد و برق در ابرها
پ) افروخته شدن توسط کاهنان در مراسم دینی و آئینی.
این تجلی سه گانه اگنی در واقع به معنی حضور او در سرتا سر فضای بین آسمان و زمین بوده و بدین گونه اگنی نقطه عطف بوجود آورنده زندگی، حرکت و پویایی در جهان است به همین دلیل هندیان عصر ودائی به او لقب ويكا كارمان (Vica-Karman) یعنی صانع مخلوفات و نیز پرهمانسیانی (Barahmanspati) یعنی سرور مخلوقات را داده اند.
در اساطیر یونان باستان پرومته(Promethe) پس از آفرینش انسان و آموزش امور مختلف به او، تصمیم گرفت که آتش و راز بر پائی و استفاده از آن را به وی بیاموزد اگرچه که میدانست این امر تنها مختص خدایان است. وی در پی این امر خطیر با سایش تکهای چوب به چرخ ارابه هلیوس (Helyos) خدای آفتاب آتشی تهیه کرده و مخفیانه آن را به زمین آورد و در اختیار انسان قرار داد. شاید به همین دلیل بود که در نظر یونانیان باستان آتش نه تنها عنصری زندگی بخش، بلکه حلقه پیوند دهنده زمین و آسمان و نیز پدیدهای مینوی و مقدس بود این که پرومته از سوی سایر خدایان یونان بخصوص زئوس یعنی بزرگترین خدای یونان باستان مورد سرزنش و عقوبتی سخت قرار می گیرد، خود گویای اهمیت بیش از حد آتش نه فقط در نظر یونانیان باستان بلکه در نزد خدایان ایشان است. چرا که انسان فانی و زمینی به عنصری آسمانی و ایزدی دست یافته بود. در دیگر اسطوره های یونانی، آتش جایگاهی بس عظیم تر یعنی اکسیر جاودانگی را دارد. در یکی از این اسطورهها می خوانیم که الهه دمتر (Demeter) شبی شاهزاده دمنون (Demphon) را روی آتش تطهیر میکند و بدین وسیله سبب جاودانگی او میشود . اوج این گونه باورهای یونانیان در اسطوره هراکلس (Heracles) است که میبنیم او با فانی کردن خود در آتش، از خصایص انسان فانی رهایی یافته و جاودانه میشود.
در جهان بینی انسان رومی باستان وستا (vista) خدای آتش و نور بود. در اینجا خدای آتش نگهبان جان و روان انسانها است . به همین دلیل رومیان باستان برای جلب رضایت او هدایای مختلفی از قبیل ماهی و ..... به او اهدا میکردند. از دیگر سوی آتش از دیدگاه ملی نیز برای رومیان حائز اهمیت بود چرا که آتش ملی پشتیبان و حامی کشور محسوب میشد. به همین دلیل همواره شش دختر پاکدامن با عنوان ویستالیس (Vistalis) در آتشگاه به خدمت آتش ملی مشغول بودند تا آتش خاموش یا آلوده نشود و در عین حال هر ساله مقدمات جشن ملی پلس (Pales) را فراهم میکردند