استرابون جغرافیدان و مورخ یونانی در عهد باستان یکی از اقوام و قبایل ساکن کرانههای جنوبی دریای خزر را ماردها یا آماردها معرفی میکند اما در هیچیک از متون باقیمانده از دوره هخامنشی، نظیر کتیبه بیستون و سنگ نبشته نقش رستم از این قوم و سایر اقوامیکه طی آن دورهها در گیلان و سایر کرانههای جنوبی دریای خزر سکونت داشتند سخنی گفته نشده است؛ تنها سند موجود تاریخ هرودوت مورخ نامیعهد باستان است وی هنگام ارائه فهرست مالیاتی خراج گزاران ایران زمین، ضمن شرح نوزدهمین استان (ایران)، از قومی به نام مار نام میبرد که در مجاورت موشکیها و تیبارنیها سکونت داشتهاند.
شاید بتوان واژه مار را با قوم مارد منطبق دانست؟
از محل دقیق سکونت آنان و سایر مشخصات مربوط به آنها چندان اطلاعی در دست نیست. مؤلفان عهد باستان به ذکر کلیاتی در باره این قوم بسنده کردهاند.
دیاکونوف مینویسد: «در اراضی نزدیکتر به کرانه دریای کاسپی (خزر) و نیمه سفلای دره قزل اوزن و نقاط شمالیتر آن پادشاهیهای کوچک وجود داشت و قبایلی در آنجا میزیستند که مؤلفان عهد باستان بعدها ایشان را گلها و کادوسیان و کاسپیان و غیره نامیدند. به ظن قوی اینان با کوتییان و کاسیان، قرابت داشتند. گذشته از اینها، مرداها یا امرداهای نیمه صحرانشین و ساگارتیها که نامشان در تألیفات زمان باستان آمده نیز در آن نواحی ساکن بودند».
در جای دیگر دیاکونوف نام قدیم رود «قزل اوزن» یا سفیدرود را رودخانه «امرد» یا «امردوس» ذکر میکند و اضافه مینماید: «منطقه کوهستانی واقع در جنوب شرقی مسیر سفلای ارس و بعد نواحی مصب امرد (قزل اوزن) که توسط قبایل کادوسیان و کاسپیان مسكون بوده مطیع ماد نگشته و جزو آن سرزمین محسوب نمیشد.»
محتمل است که قوم آمارد که قومی مستقل و یا یکی از تیرههای اقوامی چون کاسیان یا کادوسیان بودند، در ناحیه سفلای سفیدرود میزیستهاند و به احتمال قوی مردمی جنگجو و سلحشور و غیرآریایی بودند. شاید دیلمیان را بتوان از اعقاب آنان بشمار آورد.