در سالهای اخیر بر تعداد موارد و شدت سیل در جهان افزوده شده و طبیعی است که زیانهای آن افزایش یافته است، اما در قریب به اتفاق موارد، ارزیابیهایی که صورت گرفته به خسارت به زیرساختها و خانهها، زمینهای کشاورزی و دامها محدود بوده است و در این میان اثرات سیل بر اجتماع و فعالیتهای اقتصادی مناطق سیلزده عموماً نادیده گرفته شده است. بسیاری از کشورها تدابیری برای کاهش ریسک سیل اتخاذ کردهاند که ایجاد زیرساختهای کنترل سیل، هشدار زودهنگام، بیمه، برنامهریزی برای استفاده صحیح از زمین و مقررات ساخت مسکن از جمله این تدابیر هستند.
با این حال کنترل موثر و کارآی ریسک سیل مستلزم داشتن درک درست از تمامی اثرات آن از جمله اثرات این حادثه بر اجتماع است. در حالی که در این حوزه تحقیقات کافی صورت نگرفته و دادههای قابل ملاحظهای وجود ندارد و به همین دلیل تحلیل هزینه فایده در حوزه مقابله با ریسک صورت نمیگیرد. در واقع از آنجا که به جنبههای اجتماعی این ریسک توجه نمیشود، محاسبات مربوط به سرمایهگذاریها کامل نیست. سیاستگذاران برای تصمیمگیریهای صحیح باید از تمامی اثرات اطلاع داشته باشند، اما تحقیقات تجربی و دقیق در این حوزه کم انجام شده است. یک نکته که باید به آن توجه داشت این است که در جوامع مختلف طبقات فقیر جامعه زیانها و خسارتهای بزرگتری از حوادث طبیعی از جمله سیل متحمل میشوند زیرا این طبقات از جامعه در شرایط آسیبپذیرتری زندگی میکنند، عموما بیمه نیستند و با وقوع سیل عملا همه چیز خود را از دست میدهند. همچنین پس از سیل آنها مجبورند منابع مالی خود را صرف تامین نیازهای اولیه کنند و منبعی برای اختصاص به آموزش و بهداشت و ... باقی نمیماند.
در اغلب موارد پس از وقوع سیل، جوامع کمدرآمد تا مدتهای طولانی درآمدی ندارند و این وضعیت سطح زندگی آنها را به شدت تحتتاثیر قرار میدهد. مهندسی شهری و اقتصاد، دو رویکرد متفاوت در قبال ارزیابی هزینههای سیل هستند. مهندسی شهری طی چند دهه اخیر صرفا به تاثیرات سیل و نحوه مقابله و کنترل آن توجه داشته است. اما در سالهای اخیر پارادایمی جدید شکل گرفته که در آن به اثرات سیل بر انسانها نیز توجه شده است. به نظر میرسد رویکرد اقتصادی به حوادث طبیعی از جمله سیل در کنار پارادایم جدید، درکی بهتر از آنچه در اثر این حوادث رخ میدهد در اختیار میگذارد زیرا این دو در کنار هم تخمین دقیقتری از تمامی زیانهای فیزیکی و انسانی را ممکن میکنند.
در حوادث طبیعی داراییهای ملموس و غیرملموس زیان میبینند. داراییهای ملموس شامل ساختمانها و زیرساختها و هر آنچه قابل بیان به شکل عدد و رقم است میشود در حالی که داراییهای غیرملموس شامل سطح سلامت، وضعیت محیط زیست و هرگونه دارایی است که بهطور مستقیم با اعداد و ارقام سنجیده نمیشود. برای مثال در مورد سیل، تغییرات بافت جمعیتی مناطق دچار حادثه، زیانی محسوب میشود که اثرات بلندمدت هم دارد. از سوی دیگر رویکرد اقتصادی ارزیابی زیانها شامل تغییرات تولید، درآمد و مصرف در مناطق سیلزده است.
تحقیقات انجام شده از سوی بانک جهانی به وضوح اهمیت مقابله با سیل را نشان میدهد. در این تحقیقات آمده است، سیل صرفا شایعترین حادثه طبیعی نیست بلکه از جهت اثرگذاری بر تعداد بسیار زیادی از انسانها و کشورها چه از لحاظ مالی و چه جانی، پرهزینهترین رویداد طبیعی محسوب میشود. همچنین سیل بسیار بیش از زلزله، آتشسوزی و خشکسالی به تخریب ساختمانها و زیرساختهای مختلف حمل و نقل، تاسیسات زیربنایی و داراییهای گوناگون منجر میشود. هر سال در جهان سیل صدها میلیارد دلار به اقتصادها زیان وارد میکند و جبران این زیانها در بسیاری از موارد سالها به طول میانجامد.
نکته مهم دیگر این است که افزایش موارد و شدت سیلها در سالهای اخیر و آینده، زنگ خطر را برای تمامی دولتها و نهادهای مرتبط به صدا درآورده است. افزایش خسارات سیل در سالهای اخیر که در آینده ادامه پیدا خواهد کرد آمادگی برای مقابله را ضروریتر کرده است. این آمادگی به دو بخش کوتاهمدت و بلندمدت تقسیم میشود. در کوتاهمدت آموزش جمعیتهای در معرض خطر، تهیه اقلام مورد نیاز پس از وقوع سیل و ایمنسازی تاسیسات در اولویت قرار میگیرد و در بلندمدت احداث زیرساختهای مستحکم، سرمایهگذاری برای ساخت سد و تربیت نیروی انسانی کافی برای مقابله با اثرات وقوع سیل در آینده، ضروری است.