تاریخ مختصر دوره‎ی ساسانی (بخش اول: ظهور ساسانیان و اردشیر پاپکان)

تاریخ مختصر دوره‎ی ساسانی (بخش اول: ظهور ساسانیان و اردشیر پاپکان)

در خصوص وقایعی که به روی کارآمدن سلسله‎ی ساسانی منجر گردیده است، منابع مشروحی از دوره‎ی اسلامی در دست است. براساس این منابع، نابسامانی در آغاز قرن سوم میلادی در ایالت پارس حکمفرما بود که انحطاط قدرت اشکانیان را در آن عهد آشکار می‌سازد. ظاهراً هر شهری، که تا اندازه‌ای قابل اعتنا بوده، پادشاه کوچکی داشته است. مهمترین امارات کوچک در فارس شهر استخر بود.

تاریخ ثبت: (1394/04/17 )  تاریخ بروزآوری: (1394/04/17 )

این مطلب (2,421)  بار مطالعه شده است.

این مطلب را با دوستان خود در واتساپ به اشتراک بگذارید.

1) ظهور ساسانیان:

هرچند اطلاعات ما دربارهی تاریخ دورهی ساسانی نسبت به دورههای پیش از آن بیشتر است، اما تحریف حقایق تاریخی و عدم مستند بودن وقایع، ما را در ترسیم و درک اوضاع و احوال سیاسی آن دوران چندان یاری نمیکند چرا که در این دوره منابعی که توسط نویسندگان ایرانی نوشته شده است محدوده بوده و منابع تاریخی نسبتاٌ اندکی بدست ما رسیده است حاصل کار مورخین ایرانی از جمله یونانی، رومی، ارمنی و چینی معاصر پادشاهان ساسانی میباشد و به گفتهی موسی خورنی ارمنی بعضی از کتب دورهی ساسانی که به رشتهی تحریر درآمده است، در آن برخی از حقایق تاریخ تحریف شده و نویسندگان سعی کردهاند بصورت مستند، مدافع قدرت و حکومت ساسانی باشند (سرفراز ، 1375: 33).

از جمله منابع ایرانی که به تاریخ ساسانیان میپردازد خدای نامک (خداینامه یا نامهی شاهان) است که در همان زمان نوشته شده است. البته برخی بر این عقیده‌اند این کتاب دردورهی اسلامی تدوین یافته است. این اثر بعدها به عنوان منبعی برای شاهنامهی فردوسی قرار گرفته و مورخین اسلامی نیز در تحریر کتب تاریخی خود بسیار از آن سود جسته اند (کریستینسن ، 1378 : 37).

در خصوص وقایعی که به روی کارآمدن سلسلهی ساسانی منجر گردیده است، منابع مشروحی از دورهی اسلامی در دست است. براساس این منابع، نابسامانی در آغاز قرن سوم میلادی در ایالت پارس حکمفرما بود که انحطاط قدرت اشکانیان را در آن عهد آشکار می‌سازد. ظاهراً هر شهری، که تا اندازه‌ای قابل اعتنا بوده، پادشاه کوچکی داشته است. مهمترین امارات  کوچک در فارس شهر استخر بود،که پایتخت پادشاهان باستانی پارس محسوب میگردید. در این هنگامه شهر استخر به دست گوچهراز سلسله بازرنگیان افتاد. این شخص گویا از سلاله همان گوچیهر باشد، که در قرن اول میلادی برادر خود ارتخشت نام را به قتل آورد. همچنین درگوپانان (ناحیه دارابگرد، طبری:جوبانان) و درکونوس و لورویر سلسلههای کوچکی از شاهان محلی وجود داشتند. قرائت صحیح این اسامی جغرافیایی که طبری نقل کرده، میسر نشده ولی از عبارات طبری معلوم می‌شود که این نام‌ها را از منابع معتبر نقل کرده است(کریستینسن ، 1390 : 58).

ساسان رئیس معبد آناهیتا درشهراستخر با زنی از خاندان بازرنگیان  ازدواج کرد و صاحب پسری به نام بابک شد، پس از مرگ ساسان، بابک به جای پدر نشست و در پی ازدواجش با زنی از همین خاندان اردشیر به دنیا آمد (طبری ، 1362: 580). عدهای نیز معتقدند ساسان دختر بابک را به زنی گرفت و در نتیجه بابک نیای مادری اردشیر محسوب می گردد(449 : 1985، Frye). اردشیر پس از چندی با حمایت خاندان بازرنگی ارگبذ دارابگرد گشت و از پشتیبانی نیروی نظامی برخوردار گردید (کریستینسن ، 1378: 59 ).

وی از سال 212 م. شروع به تسخیر ایالت ها و شهرهای اطراف نمود، چندتن ازملوک پارس را مغلوب و هلاک کرد و مقام آنان راصاحب شد. مقارن این احوال پابگ برگوچهر شاه، که خویشاوند او بود، شورید و مکان گوچهر را، که معروف به کاخ سفیدبود، به تصرف آورد و گوچهر راکشته، خود بر اریکه سلطنت نشست. البته اردشیر مایل بود که پادشاه سرتاسر ایالت پارس شود، ولی پابگ از قصد پسرجاه طلب خود هراسان شده، نامه‌ای به حضور شاهنشاه اردوان (ارتبان پنجم) نوشت و رخصت طلبیدکه تاج گوچهر را به سر فرزند ارشد خویش شاپور گذارد (کریستینسن ، 1390 : 59).

شاهنشاه در پاسخ نوشت که او پابگ و پسرش اردشیر را یاغی می‌شناسد، پابگ اندکی بعد از این واقعه بدرود حیات گفت و شاپور به جای او نشست. میان او و برادرش اردشیر نزاع درگرفت. اتفاقاً شاپور به طور ناگهانی وفات یافت و سبب را چنین نوشته‌اندکه هنگام حمله به دارابگرد، شاپور درخانه‌ای ویرانه  فرود آمد، ناگهان سنگی از سقف جدا شد و او را از پای درآورد. برادران دیگر تخت و تاج را به اردشیر تقدیم کردند و بدینسان او در سال 208 میلادی شاه شد. اردشیر چندی بعد برای جلوگیری از خیانت و طغیان برادران فرمان داد که همه آنان را به قتل آوردند. اردشیر بعد از آنکه طغیان  دارابگرد را فرونشاند، به استحکام مبانی قدرت خویش پرداخت و ایالت کرمان را، که در جوار کشور او بود، مسخر و پادشاه آنجا موسوم به ولخش را اسیر کرد. سواحل خلیج فارس جزو قلمرو آن شهریار جهانگشا گردید. گویند دراین ناحیه سلطانی بوده، که مردم او را چون خدایی می‌پرستیده‌اند، و وی به دست اردشیر از پای درآمد. اردشیر بعد از بسط قدرت خود در تمام پارس وکرمان، که دنباله جغرافیایی آن به شمار می آید، فرمان داد تا درگور (فیروزآبادکنونی) قصری و آتشکده‌ای برآورند و یکی از فرزندان خود را، که هم اردشیر نام داشت، والی کرمان کرد (کریستینسن، 1390:59).

با افزایش قدرت اردشیر، اردوان پنجم پادشاه اشکانی در صدد سرکوب او برآمد و اردوان پادشاه اهواز (شوش) را فرمان داد که به جنگ اردشیر شتافته، او را مغلولاً به تیسفون فرستد. اردشیر مهلت نداد. بعد از آنکه شاد شاپور شهریار اصفهان را مغلوب و هلاک کرد، رو به جانب اهواز نهاد و شهریار آنجا را کاملاً مغلوب و کشور او را به قلمرو خود ملحق نمود. آنگاه ولایت کوچک میشان را، که در مصب شط دجله و ساحل خلیج فارس بود، به تصرف آورد. این ولایت دردست اعرابی بود،که ازعمان آمده بودند و پیشرو طوایف عربی محسوب می‌شوند، که درست در آغاز سلطنت ساسانیان ناحیه حیره را در مغرب فرات فرو گرفتند (کریستینسن، 1390:59).

در نتیجه در سال 224م. در دشت هرمزدگان جنگی بین اردشیر و شاهنشاه اشکانی، که خود فرماندهی لشکر را داشت، در گرفت.

بنابر روایات عهد ساسانیان اردوان به دست اردشیر کشته شد و اردشیر سر خصم را لگد کوب کرد. این کار وحشیانه گویا حقیقت نداشته باشد و منشا آن ظاهراً نقوش، نقش رستم که پس از این نبرد، در روز 28 آوریل 224رخ داد، میباشد. اردشیر پس از نبرد دشت هرمزدگان فاتحانه وارد تیسفون شد و ایالت بابل را به اطاعت خود آورده، جانشین اشکانیان گردید. او به طور رسمی در سال 226میلادی تاجگذاری و عنوان شاه شاهان ایران را اختیار کرد (کریستینسن، 1390:60).

بنابر روایات موجود اردشیر دختر یا دختر عموی اردوان یا برادرزاده فرخان پسر اردوان را به نکاح خویش درآورد. آنچه مورخان عرب و ایرانی در باب این ازدواج نقل کرده اند، شبیه افسانه است، مع‌ذلک هرتسفلد معتقد است که این ازدواج درحقیقت صورت گرفته است، زیرا که اردشیر می‌خواست  به وسیله وصلت با خانواده اشکانی، اساس دولت خود را استوار کند. اما به دو دلیل نسبت به صحت این روایت سوال برانگیز است. یکی اختلاف آرایی که در درجه قرابت زوجه اردشیر نسبت به اردوان هست، دیگر آنکه مقصود مورخان عرب و ایران از ذکر این ازدواج، اثبات این نکته است که چون مادر شاپور پسر اردشیر از سلسله سابق بوده، پس شاپور حقاً جانشین اشکانیان به شمار می رود. اما در واقع قبل از آنکه اردشیر به تخت نشیند، شاپور بنا به یکی از روایات طبری به حد بلوغ رسیده بود،که گوید شاپور در نبرد هرمزدگان شرکت جست (طبری، ص 819، نلدکه،ص14). سلسله این روایت ظاهراً به کتاب خودای نامگ می‌رسد، درصورتی که روایت عروسی اردشیر با یکی از بانوان اشکانی و تولد شاپور از او، که درضمن نوشته‌های طبری دیده می‌شود، مأخوذ از یکی از افسانه‌های عامیانه است (کریستینسن، 1390:61).

نقش رجب (اعطای مقام شاهی به اردشیر توسط اوهرمزد)

درسال‌های بعد، پس از آنکه اردشیر شهر مستحکم الحضر (هترا) را مدتی محاصره کرد و نتیجهای حاصل نشد، به تسخیرکشور ماد و شهر همدان پرداخت و به آذربایجان و ارمنستان حمله برد و اگرچه درآغاز موفق به فتح نشد، گویا بعد این دو کشور را به تصرف آورده است. ممالک سکستان و ابرهر (خراسان فعلی) و مرو و خوارزم و بلخ را متصرف شد و به این ترتیب قدرت خود را برنواحی شرق بسط داد. به موجب روایت طبری، که هرتسفلد صحت آن را تصدیق می‌کند، پادشاه کوشان، که در کابل و پنجاب را دردست داشت، و پادشاهان توران و مکوران (ناحیه فعلی قزدار در جنوب کویته و مکران واقع درسواحل خلیج عمان و اقیانوس هند) سفرایی به حضور اردشیر فرستادند و او را به شاهنشاهی شناختند. سلطنت او در آن تاریخ شامل ایران فعلی و افغانستان و بلوچستان و صحرایی مرو و خیوه بود، حد شمالی به شط جیحون می‌رسید و حد غربی به آخر بابل و عراق. شاهزادگان خانواده سلطنتی، که پی‌درپی حکومت خراسان یافتند، لقب کوشان شاه گرفتند. اردشیر در سال 238میلادی به شهر«دورا» حمله برد (کریستینسن، 1390:61).

نقش رستم (اعطای مقام شاهی به اردشیر توسط اوهرمزد)

گفته شد که اردشیر رسماً در سال 226 میلادی تاج شاهنشاهی ایران را به سر گذاشت ولی درست نمی دانیم این تشریفات درکجا انجام یافته است. برطبق عقیده زاره احتمال می‌رود که موسس سلسله ساسانیان این تاجگذاری را در زادگاه خود پارس انجام داده باشد، یعنی یا در معبد آناهیتا (ناهید) واقع در شهر استخر، که روزگاری جد او ساسان موبد بزرگ آن بود و در همان جا چهارصد سال بعد از اردشیر، آخرین شاهنشاه ساسانی نیز تاج بر سر نهاد و یا در تنگه نقش رجب نزدیک استخر، زیرا که اردشیر و شاپور در این نقطه نقش جلوس خود را در سنگ حجاری کرده‌اند. مجلس «گماردن او هرمزد اردشیر را به شاهنشاهی» در دو محل دیده می‌شود: یکی در نقش رجب و دیگر در نقش رستم گور دخمه‌های سلاطین هخامنشی (کریستینسن، 1390:62).

سکه اردشیر و نقش آتش دان پشت سکه

اردشیر تا سال 240 میلادی توانست مناطق بین النهرین ، دورا، حران، نصیبین و هتره (الحضر در جنوب باختری موصل) را به تصرف خود در آورد (184: 1988، Rubin) در این سال، اردشیر پسرش شاپور را به شاهنشاهی ایران برگزید و خود رسماٌ از سلطنت کناره گیری کرده و بقیه عمرش را در پارس گذراند (دریایی، 1383: 14). اردشیر در دوران حکومت خویش سکهای ضرب کرد که بر روی سکه نیم رخ خودش با عنوان (مزداپرست، خدایگان اردشیر، شاه ایران) آمده و در پشت سکه تصویر آتشدان به چشم می خورد.

مورد فوق نشان دهنده این است که اردشیر به پرستش اهورامزدا و آتش معتقد بوده است. منابعی وجود دارد که مشخص مینماید اردشیر پس از تاجگذاری نیز مقام مؤبد پرستشگاه آناهیتای استخر را در دست داشته و این مقام تا زمان بهرام دوم در دست نوادگان اردشیر بوده است (یارشاطر، 1377: 303 – 301).

شاپور تا سال 270 یا 273 م. بر ایران حکومت کرد. در طی این سالها توانست گوردیانوس، فیلیپ عرب و والرین که امپراتوران روم بودند را شکست دهد (فرای ، 1368: 228- 226). وی در پی این پیروزیها، کتیبه ای بزرگ بر روی دیوار کعبه زرتشت بر سه زبان نگاشت. در این کتیبه می گوید: « ما نیز در سرزمین های گوناگون چندین آتش بهرام بنیان کردیم به بسیاری مغان عنایت ورزیدیم و ایزدان بزرگ را پرستیدیم در نتیجه یک آتشکده بنام آوازه نیک شاپور برای شادی روان و به یادبودمان برآوردیم ...» (46-45: 1999، Huyse).

شهر گور

2) برخی از اقدامات و تاثیرات اردشیر:

اولین پادشاه سلسله ساسانی علاقه طبیعی نسبت به ولایت پارس، زادگاه خود داشت، و از این جهت نقوش خود را در صخره‌های حوالی استخر کنده و جانشینان او نیز از او پیروی کردند. اما علاوه برمسئله وطن این انتخاب سبب دیگر هم داشت و آن تذکر عهد پر افتخار دولت هخامنشی بود، که قبور شهریارانش در صخره نقش رستم قراردارد. استخر شهری مستحکم و دارای حصارهای متین بود و چون وارث شهر قدیم پارسه محسوب می‌شد، که ویرانه آن حکایت از مجد و عظمت گذشته می‌کرد، بدین سبب اردشیر و دیگر پادشاهان ساسانی پارس را کرسی مقدم و محترم دودمان خود ساختند. ظاهراً موسس سلسله ساسانی گاهی درشهر گور (فیروز آباد کنونی) که جنوبی‌تر از استخر واقع و دارای باغ‌ها و گلستان‌های بسیار بود، مقام می‌کرد و آنجا را اردشیر خوره (فر اردشیر) نامید (کریستینسن، 1390:64).

قلعه دختر فیروزآباد

در روزگار جوانی قصری در این مکان ساخت، که آثار ویرانه آن هنوز پدیدار است. تالار ورود و تالارهای جانبی را به وسیله طاق‌های قوسی پوشیده بودند، دیوارهای خارج پنجره نداشت، اما دارای ستونهای برجسته و طاق نما بود. در آن شهر اردشیر آتشکده‌ای بنا کرد، که آثارش هنوز نمایان است (کریستینسن، 1390:65).

پنج قرن و نیم پس از سقوط دولت هخامنشی، پارسیان همه اقوام ایرانی را مجدداً تحت انقیاد خویش در آوردند و در نتیجه شاهنشاهی جدیدی در شرق تاسیس کردند، که با امپراتوری روم پهلو می‌زد. تمدن ساسانی اگر چه دنباله تمدن اشکانی بود، ولی دنباله و مکمل آن محسوب می‌شد. بقای رسوم عهد اشکانی از آثاری نمایان است، که در زبان دوره ساسانی باقی گذاشته است، زیرا که لهجه ایالت پارس، یعنی ایرانی جنوب غربی، که زبان رسمی دولت شاهنشاهی جدید گردید و مقام زبان ایرانی شمال غربی را، که در دربار اشکانی متداول بود، احراز کرد. بعلاوه پادشاهان ساسانی در قرن سوم میلادی هنوز درکتیبه‌های خود زبان پهلوی اشکانی را با زبان پهلوی ساسانی تواماً به کار می‌بردند (کریستینسن، 1390:65).

نمای دور کاخ فیروز آباد

اما ایالت پارس و پایتخت آن استخر شایستگی اقامت شاهنشاه را نداشت. در اثر حوادث تاریخی بین‌النهرین مرکز شاهنشاهی مشرق شده بود. سلوکیه و تیسفون وارث نقش سیاسی بابل عتیق شدند، چنانکه در زمان اسلام این میراث به بغداد انتقال یافت. اما دولت بزرگ مغربی یعنی روم تقریباً در پشت دروازه‌های پایتخت ایران بود. شهر تیسفون خارج از متن حقیقی کشور ایران و واقع در اراضی آرامیان بود و نواحی عرب نشین از پشت دیوارهای شهر «ویه اردشیر» شروع می‌شد (ویه اردشیر، یا سلوکیه جدید، شهری بود که اردشیر به جای سلوکیه عتیق، که درسنه  165به دست آویدیوس کاسیوس سردار رومی ویران شد، بنانهاد). در ماورای فرات، درمحلی که این شط به جانب دجله متمایل شده، به فاصله 50 کیلومتری آن می‌رسد، امارتی عربی در این زمان تشکیل شد بنام حیره، که تابع دولت شاهنشاهی ایران بود و حصاری محسوب می‌شد، که ایران را از تاخت و تاز بدویان چادرنشین محفوظ می‌داشت. در شمال بادیه الشام دولت عربی دیگری به نام غسانیان وجود داشت، که خراجگزار و متحد رومیان بود (کریستینسن، 1390:65).

نمای  هوایی کاخ فیروز آباد

منابعی که دردست داریم، به ما اجازه نمی‌دهد که کاملاً در شخصیت اردشیر تعمق کنیم. مورخان مشرق زمین در توصیف اخلاق و صفات شخصی مهارتی ندارند. تعریفی که می‌کنند نوعی و صنفی است. چند تن از سلاطینی که محبوب مورخان ساسانی بوده‌اند و نویسندگان عرب و ایران اطلاعات خود را از کتب آن مورخان اقتباس کرده‌اند، در نظر ما پادشاهانی پرهیزکار و نیرومند و قوی‌الاراده جلوه می‌کنند، که هم خویش را صرف توسعه و ترقی مادی و معنوی کشور شاهنشاهی کرده و نصایح و اندرزهای بسیار به یادگار گذاشته‌اند. اردشیر نیز در زمره این سلاطین محبوب است، نصایح و اندرزهای فراوان از او نقل کرده‌اند. بعلاوه اعمال شاهنشاه گواه لیاقت نظامی و قدرت نفسانی و تدبیر سیاسی اوست و نیز از کارهای او پی می‌بریم که زندگی اشخاص در نظر او قدری نداشته است. در ظرف چند سال با دستی قوی و محکم اجزای پراکنده کشور اشکانی را شیرازه بست و آن مملکت متشتت را به واحدی مستحکم مبدل ساخت و حتی بعضی از نواحی شرق را هم،که از اشکانیان فرمان نمیبردند، به اطاعت آورد و چنان تشکیلاتی در سیاست و دیانت آماده کرد، که بیش از چهار صد سال دوام یافت. مورخان مشرق هر وقت بخواهند در توصیف و تمجید پادشاهی داد سخن بدهند، بنای بلاد و حفر ترعه‌ها و سایر اعمال عام المنفعه را به او منتسب می‌کنند. درمورد اردشیر، چه از کتب مورخان مزبور و چه از نام شهرهایی که با کلمه اردشیر ترکیب گردیده، معلوم می‌شود که این شاهنشاه در این باب نیز فعالیت و اهتمام بسیار به خرج می‌داده است. از جمله شهر سلوکیه، که اردشیر آن رامجدداً بنا نهاده، ویه اردشیر خواند و اردشیر خوره وریو اردشیر و رام اردشیر، که هر سه در پارس بودند، از بناهای اوست. دیگر شهر باستانی میشان (کرخای میشان)، که به نام استرآباد اردشیر، مجدداً آبادی یافت. دیگر شهر وهشت آباد اردشیر، که درآغاز اسلام  به نام بصره آبادی از سر گرفت و غیره (کریستینسن، 1390:66).

به مرور زمان سرگذشت این شهریار صورت افسانه به خود گرفته است. درافسانه کوچکی، که به نام کارنامگ اردشیرای پابگان معروف و شرح اعمال و افعال اردشیر درآن مندرج است، مطالبی دیده می‌شود، که متعلق به حکایت کوروش کبیر است. حتی کشتن اردشیر اژدها را مقتبس از قصه مردوک خدای ملی بابلیان قدیم است. مردوک بادی وحشتناک برانگیخت تا دردهان عفریت عظیم، موسوم به تیامت، فرو رفت و آن دشمن خدایان را از پا درآورد اردشیر در کشتن اژدهای هفتان بُخت فلز گداخته در کام آن ریخت، تا به حالتی فجیع هلاک شد (کریستینسن، 1390:67).

برچسب: ساسانی; اردشیر; پاپکان
اثر یا گردآوری: فریبا ساغری - کیارش کاظمی;منبع: ایران در زمان ساسانیان(کریستینسن)   -  لینک منابع: http://www.kherada.com   -  

آخرین مطالب مرتبط:

1403/02/07 07:49
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • «انجمن خرد» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • انجمن خرد از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • درج در قسمت هایی که با ستاره قرمز مشخص گردیده الزامی است.
  • تعداد کاراکترهای نام، ایمیل و نظر نباید به ترتیب بیش از 100، 300 و 500 بیشتر باشد . در صورت عدم رعایت متاسفانه نظر شما ثبت نخواهد گردید.
  • نظرات پس از تأیید مدیر سایت منتشر می‌شود.

نام:

پست الکترونیک:

متن نظر:

کد امنیتی:

نظرات: