«زن عزيزم يادت باشد که عمو تيغتيغي تو راه را تا به آخر طي کرد». اين آخرين جملات وصيتنامه مرتضي کيوان در ساعت 3:30 بامداد ۲۷ مهرماه ۱۳۳۳ بود که خطاب به همسرش، پوري سلطاني، نوشت. اگرچه فقط مرتضي كيوان نبود كه در سحرگاه 27مهرماه اعدام شد؛ به همراه او 26 نفر ديگر از افسران هم اعدام شدند.
سازمان نظامي حزب توده در سال ۱۳۲۳ توسط عبدالصمد کامبخش، عزتالله سيامک و خسرو روزبه تأسيس شد و سپس سروان خسرو روزبه بهعنوان مسئول هيئت اجرائيه سازمان افسران انتخاب شد. شايد معروفترين اقدام شاخه نظامي حزب توده، فراريدادن خسرو روزبه، مسئول هيئت اجرائيه خود (عامل قتل محمد مسعود روزنامهنگار كه بعدها فاش شد)، به همراه کيانوري، مرتضي يزدي، جودت، نوشين و قاسمي، از ديگر اعضاي کميته مرکزي بود.
يک سال پس از کودتاي ۲۸ مرداد و بازگشت شاه به کشور، سروان ابوالحسن عباسي، عضو هيئت اجرائيه سازمان افسران حزب توده، بازداشت و ضربه هولناکي به حزب توده و سازمان نظامي آن وارد شد. سـروان ابوالحسن عباسي، عضو هيئت اجرائيه سازمان، دستگير شد و با اينکه 12 روز زير شکنجه دوام آورد، اما در نهايت لب به سخن گشود. با کشف سازمان نظامي به حيات پرماجراي اين گروه سياسي وابسـته بـه حـزب توده در اين مقطع از تاريخ به پايان ميرسد. کشف سازمان مخفي افسران حزب توده موجب دستگيرشدن اکثر اعضاي اين سازمان شد.
سازمان نظامي حزب توده که در سال ۱۳۲۹ کمتر از صد عضو داشت، در سال ۱۳۳۳ به ۵۰۰ عضو رسيد. ابوالحسن عباسي بسياري از کادرها را لو داد و بهتدريج ۴۶۶ افسر ارتشي عضو حزب توده محاکمه شدند. ۲۲ سرهنگ، ۶۹ سرگرد، صد سروان، ۱۹۳ستوان، ۱۹ گروهبان و ۶۳ دانشجوي افسري، اعضاي سازمان نظاميان حزب توده بودند. از اين ميان، ۲۷ نفر، اولين گروه از افسران در ۲۸ مهر ۱۳۳۳ اعدام شدند، از جمله سرهنگ مبشري، سرهنگ سيامك، سرهنگ عزيزينميني، سرگرد عطارد، سرگرد وزيريان، سروان مدني، سروان شفا، سروان واعظقائمي و سروان افروخته. باقي در روزهاي بعد اعدام شدند. 42 نفر محکوم به اعدام شده هم با يک درجه تخفيف حکم حبس ابد گرفتند، ۹۲ نفر از ابتدا حکم حبس ابد گرفته بودند، ۱۱۹ نفر به ۱۵ سال حبس با کار اجباري و بسياري ديگر به حبسهاي تا 10 سال محکوم شدند. پس از آن حزب توده به محاق رفت و گرچه فعاليتهايي در خارج از ايران و فعاليتهايي زيرزميني در داخل ايران داشت، اما نتوانست تأثيرگذاري پيشين خود را بازيابد.
ابراز احساسات يکي از افسران اعدامي قبل از اعدام خواندني است: «مردم در خيابان در رفتوآمدند، حتي سر برنميگردانند مـا را نگاه کنند ظاهرا خبر اعدام ما را نشنيدهاند چطور نشنيدهاند؟ تف به اين مردم و اين احساس ديگر از هرچه کلمه مردم است نفرت دارم... ما را ببين که به وکالت و نيابت اين مردم گردن به چـاقوي قصـاب ميساييم!».
ماشاءالله ورقا در خـاطرات خـود مينويسـد: «تعدادي روزنامهنگار و فيلمبردار خارجي و داخلي به مراسم اعدام افسران دعوت شده بودند که شـهامت و گردنفرازي افسران در لحظههاي پيش از مرگ از ديد خبرنگاران پوشيده نميماند و گويـا ايـن افسـران بـه جشن و سرور ميرفتند و نه به پاي چوبه اعدام. پس از انجام دستور تير خلاص، فرياد جـوانتـرين سـروان کشور، نورالله شفا در فضاي ميدان اعدام طنينانداز ميشود كه (من هنوز زندهام) آنگـاه خـود فرمـان آتـش دهد و ميگويد تيراندازي کنيد».
روزنامه اطلاعات عصر ۲۷ مهر در گزارشي از اعدام افسران حزب توده نوشت: «ساعت پنجوسيوپنج دقيقه صبح مخبرين جرايد به زمين تير که در قسمت شرقي لشکر ۲ زرهي واقع است هدايت شدند. در اين زمين در پشت ديواري که زمين تيراندازي ۵۰ متري را از محوطه صدمتري جدا ميکند 10تير چهارمتري در يک رديف به فاصله يک متر پهلوي هم نصب کرده بودند و چهار نورافکن قوي محوطه را براي فيلمبرداران ارتش روشن کرده بود، در گوشه ديگر ميدان يک بلندگو گذاشته بودند. مقابل چوبها 40 نفر سرباز که ۲۰ نفر آنها گروهبان و ۲۰ نفر ديگر سرباز بودند ايستاده بودند. ساعت شش و يکربع کم تيمسار سرتيپ بختيار فرماندار نظامي تهران به اتفاق تيمسار سرتيپ آزموده دادستان ارتش و چند نفر افسر وارد ميدان تير شدند.
پنج دقيقه به ساعت شش مانده بود که دو آمبولانس در زمين تير ايستاد و سروان «جناب» محافظ زندانيان لشکر۲ زرهي از روي رکاب اتومبيل به پايين پريد و درب عقب آمبولانس را باز کرد و بلافاصله سروان شفا از آمبولانس پايين آمد و به طرف تير دوم رفت و ايستاد و سپس سرگرد عطارد و واعظ قائمي و مدني و عزيزينميني از آمبولانس پياده شده و به طرف تيرها رهسپار شدند. سپس درب اتومبيل ديگر باز شد و پنج نفر ديگر که عبارت بودند از سرهنگ سيامک، سرهنگ مبشري، سرگرد وزيريان، سروان افراخته و کيوان قزويني پياده شدند و به طرف تيرها رفتند. لباس محکومان همان لباس شخصي عادي بود که در زندان پوشيده بودند و چون هوا کمي سرد بود، عموما کت بر تن داشتند. پس از آنکه محکومان جلوی تيرها ايستادند، يک گروهبان با طناب، محکومان را به تيرها بست. در اين موقع بود که سروان شفا شروع به دادن شعارهاي کمونيستي کرد و با اولين شعاري که داد، بقيه محکومان نيز با او همصدا شدند و مرتبا شعارهاي کمونيستي و ضدملي ميدادند و به مقدسات ملي اهانت ميکردند. يکي از آنها فرياد زد: زندهباد حزب توده و مرام کمونيسم. بقيه هم فرياد زدند: زندهباد. زندهباد.
خبرنگاران خارجي به کمک مترجمان خودشان معني و ترجمه شعارها را سؤال ميکردند و اين شعارها که اعتراف صريح محکومان به داشتن مرام کمونيستي و عضويت حزب توده بود، در نظر خبرنگاران خارجي خيلي مهم تلقي ميشود که عموما روي کاغذ يادداشت کردند. قبل از اينکه چشم آنها بسته شود سرهنگ آذرپي مقابل ميکروفن قرار گرفت و رأي دادگاه را قرائت کرد.
اين اعداميان همراهاني هم داشتند که کمتر از دو هفته بعد به آنان پيوستند. روزنامه اطلاعات در تاريخ هشتم آبان ۳۳ در خبري نوشت: «بهطوريکه دادستاني ارتش اطلاع ميدهند، شش نفر به نامهاي سرگرد سابق سوار محمدرضا بهنيا، سرگرد سابق پياده غلامحسين محبي، سروان سابق سوار حسين کلالي، سروان سابق توپخانه منصور کلهري، سروان سابق مهندس احمد مهريان، سروان سابق مصطفي بياتي که به اتهام خيانت بر ضد امنيت کشور و جنايت و جاسوسي تحت تعقيب واقع شده بودند، ساعت شش صبح امروز تيرباران شدند».
انورخامهاي يکي از اعضاي عاليرتبه حزب توده درباره اين سازمان چنين ميگويد: «پس از آذر 1325 و پيوستن افسران ناراضي تشکيلات اختفايي آن محکمتر شد. بعدا حزب از سازمان افسران و اعضاي آن در موارد متعددي به عنوان ابزار کار استفاده کرد و کارهاي دشوار و خطرناکي را که اعضاي غيرنظامي حزب نميتوانستند يا نميخواستند انجام دهند، به عهده آنان واگذار ميکرد؛ مانند کشتن و ترور اشخاص، خرابکاري در تأسيسات نظامي، دزدي اسلحه و تجهيزات و فراردادن زندانيان سياسي».
محمدحسين خسروپناه، نويسنده كتاب «سازمان افسران حزب توده ايران از درون»، عوامل متعددي را براي فروپاشي سازمان افسران برشمرده است، اما بنيـاديتـرين ضـعف و نقـص سازمان افسران حزب توده كه بهشدت آن را آسيبپذير كرده بود، شيوه سازماندهي و بوروکراتيک و بهشـدت متمرکز اين سازمان بود. همه تصميمگيريها و تعيين وظايف از سوي رهبري اين سازمان پيش از کودتا از طریق هيئت اجرائيه هفتنفره و پس از کودتا از طرف هيئت دبيران سهنفره اتخاذ ميشد و بالطبع ديگـر اعضا و مسئولان سازمان در تصميمگيريها نقشي نداشتند و حتي از انتشار بسياري از اخبـار در تشـکيلات سازمان جلوگيري ميشد.