لامارکیستها عقیده داشتند در صورت زیاد بکاربردن یک اندام، آن اندام رفته رفته تقویت میشود و شکل جدیدی مناسب با عادتی که کسب کرده حاصل میکند و به نسل بعد منتقل میشود، بنابر این نظر، دراز شدن گردن و پاهای زرافه به همین روش صورت گرفته است.
از نظر لامارک، طبیعت قادر به ایجاد هر نوع تغییری در جانوران بود. به عنوان مثال، زرافه از آن جهت دارای گردنی دراز بود که نسل اندرنسل برای رسیدن به برگهای شاخههای بلند درختان تلاش کرده بود.
در ادامه مطالعات، لامارک نظریه مشهور خود را مبنی بر ارثی شدن صفات اکتسابی مطرح نمود. این بدان معناست که خصوصیاتی که یک جاندار در طول زندگی خود به دست میآورد به فرزندان او یعنی نسل بعد منتقل میشود. به این ترتیب تغییرات جانداران روندی فزاینده و پیشرونده داشت. (و این همان چیزی است که فرگشت نامیده میشود).
اغلب طرفداران لامارک از جمله دکتر گرانت به نظریه ارثی شدن صفات اکتسابی اعتقاد داشتند. با وجود این، نظریه لامارک مورد قبول زیستشناسان سنتی نبود آنان معتقد بودند که بر اساس انجیل، خلقت لزوماً در مدت زمانی کوتاه و به صورت یکجا انجام گرفته است و هر نوع نظریه متفاوت به شدت محکوم مینمودند.
هنگامی که داروین جوان به مباحثاتی که بین دوستش دکتر گرانت و دیگر زیستشناسان در میگرفت گوش میداد، بتدریج سؤالاتی در ذهن او شکل می گرفت، سؤالاتی در رابطه با آغاز جهان: به راستی همه چیز چگونه آغاز گشت؟ آیا این امکان وجود دارد که همه چیز در جهان - حتی خود جهان – به صورتی تدریجی و طی یک روند تکاملی تکوین یافته باشد؟
حقیقت حیات براستی چیست؟ در طول تاریخ بشر هرگاه پرسشهایی از این قبیل با مشاهدات دقیق و اصولی دنبال شدهاند منجر به جهشهایی عظیم در دانش بشر گردیدهاند. «طالس» فلسفه یونان قدیم را با چنین تفکرات پرسش گونهای بنیان نهاد. پس از رنسانس نیز افرادی چون دکارت و گاليله با پرسشهایی مشابه، فلسفه و علم را دچار تحولات تازهای نمودند.
در ذهن داروین جوان نیز در آن زمان چنین پرسشهایی شکل میگرفت، ولی او هیچ راهی برای رسیدن به پاسخی قانع کننده در پیش رو نداشت. در واقع معلومات او در این زمینه بسیار ناچیز بود. از طرف دیگر پدر داروین اصولاً با روشی که چارلز در پیش گرفته بود و مسائلی که به آنها علاقه نشان میداد، به هیچ وجه موافق نبود.
چارلز به مدت دو سال در ادینبورگ، ظاهراً در رشته پزشکی تحصیل کرده بود، اما اکنون به کجا رسیده بود؟! به نظر میرسید تنها موضوعات مورد علاقهی او ارگان های تناسلی گیاهان و جمعیت حلزونهای دریایی باشد! در صورتی که از نظر پدر چارلز شایسته آن بود که یک دانشجوی پزشکی تنها به مسائلی که در رابطه با بدن انسان است تا این حد علاقه نشان دهد؛ پس حتماً مشکلی در کار بود.
بنابراین در سال ۱۸۳۷ پدر داروین او را از ادینبورگ به کمبریج فرستاد تا در آنجا به تحصیل الهیات بپردازد.