فرقه هشامیه

فرقه هشامیه

پیروان هشام ابن الحکم الرافضی از معاصران برامکه که عقیده تشبیهی و تجسیدی شدید داشت

تاریخ ثبت: (1394/10/12 )  تاریخ بروزآوری: (1394/10/12 )

این مطلب (1,936)  بار مطالعه شده است.

این مطلب را با دوستان خود در واتساپ به اشتراک بگذارید.

هشامیه (پیروان هشام ابن الحکم الرافضی از معاصران برامکه که عقیده تشبیهی و تجسیدی شدید داشت) و دسته‌ای دیگری بهمین نام پیروان هشام بن سالم جوالیقی (که از نظر زمانی مقدّم برهشام ابنالحکم بود و عقیده‌ی تجسیم و تشبیه مفرطی داشت و تصوّر می‌کرد خداوند بر صورت انسان است لیکن گوشت و خون نیست بلکه نور ساطع سفید رنگی است و مانند انسان دارای حواسی پنجگانه است و دست و پا و چشم و گوش و بینی و دهان دارد و نصف اعلی او مجوّف و نصف اسفل او مصمت است).

هشام بن حکم اوایل قرن دوم هجری در کوفه به دنیا آمد و در واسط (یکی از شهرهای عراق، میان کوفه و بصره ) رشد یافت. کنیه‌اش ابو محمد و به نقلی ابوحکم بوده است. 
کسب و کارش در بغداد بود و به پارچه‌فروشی می‌پرداخت. بعدها نیز محل زندگی خود را بغداد قرار داد. 

 

گرایش‌های فکری و مذهبی هشام

هشام از نظر گرایش‌های فکری و مذهبی به فرقه‌های گوناگونی منسوب است که بر اساس آنها، می‌توان حیات فکری ـ عقیدتی وی را به سه مرحله تقسیم کرد.  برخی هشام را از اصحاب ابو شاکر دیصانی، و ملحد و دهری دانسته‌اند. در این باره حتی به روایتی از امام رضا علیه‌السلام تمسک شده که دربارۀ هشام‌بن ابراهیم عباسی فرموده او از اصحاب خاص ابوالحارث، یعنی یونس بن عبدالرحمان و ابوالحارث از اصحاب خاص هشام ‌بن حکم و هشام از اصحاب خاص ابوشاکر و ابوشاکر زندیق است.  بر طبق این عقیده، تأثیر ابوشاکر دیصانی بر هشام و اندیشۀ وی، روشن نیست؛ اما، به هر حال، هشام دارای رویکرد مادّی قوی بوده و شاهد آن، نسبت دادنِ اعتقاد به جسمیتِ برخی اعراض (همچون رنگ‌ها و طعم‌ها و بوها)، انکار جزء لایت جزا و تجسیم به اوست. چون این اقوال به فیلسوفان رواقی یونانی منسوب بود، این احتمال مطرح شده است که فیلسوفان رواقی از طریق دیصانیه – که در عراق پراکنده بودند و ابوشاکر از بزرگان آنان بود – بر اندیشۀ هشام تأثیر گذاشته‌اند.

به نظر می‌رسد که شواهد یاد شده چندان در خور اعتماد نیستند، زیرا اولاً روایتی که به آن استناد شده، مرسل و غیرقابل تمسک است. ثانیاً از اینکه وی شاگرد شخصی دهری مسلک بوده است، نمی‌توان دهری بودن خود او را نتیجه گرفت و میان آن تلازمی دو وجود ندارد. ثالثاً صِرف وجود مشابهت هایی میان دیدگاه‌های آن دو، مستلزم پیروی یکی از دیگری نیست.

دومین دیدگاه از آنِ ابن‌ندیم است. ابن‌ندیم هشام را از اصحاب جهم بن صفوان شمرده که بعدها به امامیه پیوسته است. تشابه برخی دیدگاه‌ها و عقاید منسوب به هشام با آرای جهم ‌بن صفوان، شاهدی برای جهمی بودن وی در مرحله‌ای از حیات او دانسته شده است.

سومین دیدگاه این است که وی از دانشمندان بزرگ امامیه و از اصحاب فرهیختۀ امام صادق و امام کاظم علیهم ‌السلام بوده است. کشّی داستان پیوستن وی را به امام صادق از زبان عمر بن یزید نقل کرده است.

چند روایت

در همان روزگار جوانی در منا وارد مجلس حضرت صادق علیه السلام شد و با این که سن او از همه حاضران کم‌تر بود، امام او را در بالای مجلس نشاند. این کار باعث شگفتی حاضران شد؛ چرا که بسیاری از شیعیان و شاگردان برجسته و صاحب‌نام امام صادق علیه السلام در آن مجلس حضور داشتند. 

امام علیه السلام با مشاهده‌ی شگفتی حاضران فرمود: « این شخص با قلبش و زبانش و دستش ما را یاری خواهد کرد. » به فن جدل تسلط داشت و بسیار حاضرجواب و سخنور بود. به برکت دعای امام صادق علیه السلام هیچ کس نمی‌توانست در مباحث توحید بر او چیره شود. مناظرات (گفت‌وگوهای علمی) او با برخی از دانشمندان هم‌عصر خویش بسیار معروف است. 

روایات بسیاری از امام صادق و امام کاظم (علیهم السلام) نقل کرده و یکی از منابع اصلی روایات شیعه متعلق به وی بوده است. او را از خواص امام کاظم علیه السلام به شمار آورده‌اند و سفارش‌های آن حضرت به وی معروف است. در مجالس بحث و گفت‌وگویی که یحیی برمکی ترتیب می‌داد، بسیار حاضر می‌شد. 


حضرت امام جعفرصادق علیه السلام هشام را درعین حالیکه بسیارجوان وکم سن وسال بود بربسیاری ازاصحاب و یاران و کهنسال و پیش کسوت خویش مقدم می‌داشت و درباره‌اش می فرمود: هشام بادل، زبان و دستش ما را نصرت و یاری می‌کند.

و باز فرمود: هشام خواهان و جوینده حق ما پیش برنده حرف ما و تأیید و تصدیق کننده ما و به خاک مالنده دماغ دشمن ماست هرکس از او پیروی کند و پا جای پای او گذارد از ما اطاعت و پیروی کرده و هرکس منکر او شود و با وی مخالفت ورزد، البته با ما دشمنی کرده و منکر ما شده است.

دیگر امامان اهل بیت علیهم السلام نیز همانند حضرت امام جعفرصادق علیه السلام ازهشام تجلیل کرده‌اند. 


امام رضا علیه السلام فرموده است: او بنده‌ای صالح بود.

امام جواد علیه السلام فرموده است: خداوندهشام را رحمت کند، او چقدر از ما دفاع می‌کرد.

هشام ابن الحکم از لحاظ منطق و استدلال روشی تازه را برگزید ، و در مناظره و بحث آزاد بی نظیر بود . دانشمندان گوناگون نیز او را استادی مسلم می دانستند و از مناظره با او بیمناک بودند . او مباحثات و مناظراتی گوناگونی در زمینه‌های مختلف اعتقادی با افراد گوناگون داشت که می توان به مناظره او با جاثلیق نصرانی ( بزرگ نصاری در آن عصر) در خصوص عقائد مسیحیت، مباحثه او با نظام در خصوص جاودانگی در آخرت، و . . . اشاره نمود. ما به عنوان نمونه، به ذکر مناظره او با ضِـرار بن عمر(ضرار از علمای اهل سنت بود) در خصوص امامت می‌پردازیم.

·         هشام : ای ضرار ، آیا ملاک و میزان ثابت شدن ولایت درباره شخصی ، ظاهر اوست یا باطن او؟

·         ضرار : ملاک ظاهر اوست ؛ زیرا علم به باطن اشخاص ممکن نیست ؛ مگر از طریق وحی .

·         هشام : راست گفتی ، پس اینک بگو آیا علی بیشتر از پیامبر دفاع و حمایت کرده است یا خلیفه اول ؟ آیا علی در جبهه های جنگ علیه دشمنان خدا بیشتر شمشیر زده است یا خلیفه اول ؟

·         ضرار : البته علی بن ابیطالب بیشتر خدمت کرده است اما درجه یقین و معرفت ابوبکر از علی بیشتر بوده است .

·         هشام : یقین امری است درونی و قلبی و به اعتراف خودت امور باطنی ملاک تشخیص نیست ، و از نظر ظاهر تصدیق کردی که علی بن ابیطالب شایسته مقام ولایت است .

·         ضرار : بلی، از نظر ظاهر چنین است .

·         هشام : آیا می‌دانی که پیغمبر به علی چنین فرمود: " تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی مگر آنکه پس از من پیامبری نیست " . ؟

·         ضرار : بله

·         هشام : آیا رواست که پیامبر درباره کسی این سخن را بگوید که در باطن دارای ایمان (حقیقی ) نیست ؟

·         ضرار : خیر

·         هشام : پس ثابت شد آنچه که ملاک امامت است چه از لحاظ ظاهری و چه از نظر باطنی در علی بن ابیطالب بوده است ولی هنوز برای پیشوای تو هنوز حتی از نظر ظاهرهم چیزی ثابت نشده است والحمدلله .

 

برخی گفته‌اند بی‌ملاحظگی‌های هشام زمینه‌ساز شهادت امام کاظم علیه السلام بوده است؛ ولی با توجه به مدایح بسیاری که از ائمه‌ی هدی (علیهم السلام) درباره‌ی او رسیده است و قرائن تاریخی بسیار، شهادت امام کاظم علیه السلام هیچ ربطی به او نداشته و تنها به سبب حسادت، گروهی این ننگ را به او نسبت داده‌اند.

 
 

وفات هشام

در سال 179 هجری به خاطر اعتقادش به ولایت اهل بیت علیه السلام مورد تعقیب هارون الرشید قرار گرفت و به کوفه گریخت. در کوفه به دنبال یک بیماری لاعلاج دار فانی را وداع گفت. امام رضا علیه السلام برای او طلب رحمت فرموده است و شیخ مفید درباره‌ی او گفته است که هیچ ذمی درباره‌ی او نرسیده است.


منابع:

تاریخ ادبیات ایران، ذبیح اله صفا

سفینه البحار،‌ ماده هشتم؛ معجم الرجال الحدیث، ‌ج 9،‌ ص 271 

علل‌الشرائع، ابن‌بابویه، نجف ۱۳۸۵/ ۱۹۶۶؛ 
التوحید، ابن‌بابویه، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم (۱۳۵۷ش)؛ 
معانی‌الاخبار، ابن‌بابویه،  چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش؛ 

برچسب: هشام ابن الحکم; سیر اندیشه; سیر اندیشه در ایران
اثر یا گردآوری: گردآوری: کیارش کاظمی;منبع: تاریخ ادبیات ایران، ذبیح اله صفا   -  لینک منابع:   -  

 هشام ابن الحکم
 سیر اندیشه
 سیر اندیشه در ایران
1403/02/15 07:31
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • «انجمن خرد» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • انجمن خرد از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • درج در قسمت هایی که با ستاره قرمز مشخص گردیده الزامی است.
  • تعداد کاراکترهای نام، ایمیل و نظر نباید به ترتیب بیش از 100، 300 و 500 بیشتر باشد . در صورت عدم رعایت متاسفانه نظر شما ثبت نخواهد گردید.
  • نظرات پس از تأیید مدیر سایت منتشر می‌شود.

نام:

پست الکترونیک:

متن نظر:

کد امنیتی:

نظرات: