تاریخ گیلان (فصل اول: گیلان از پنج هزار سال پیش تا دوران اسلامی؛ بخش نخست)

تاریخ گیلان (فصل اول: گیلان از پنج هزار سال پیش تا  دوران اسلامی؛ بخش نخست)

کشف آثاری در سرزمین‌های ساحلی خزر منسوب به دوره‌‌های پیش از آخرین یخبندان به فرضیه انتقال تمدن آغازین بشر از شمال و کرانه‌‌های خزر به غرب و جنوب ارزش و اهمیت بیشتری بخشیده است.

تاریخ ثبت: (1397/11/15 )  تاریخ بروزآوری: (1397/11/15 )

این مطلب (1,703)  بار مطالعه شده است.

این مطلب را با دوستان خود در واتساپ به اشتراک بگذارید.

هوتو (Hotu Cave) نام غاری است در نزدیکی بهشهر (مازندران) که در روستای تروجن (شهیدآباد) واقع شده‌است.

سرزمین‌ها و شهرها و آبادی‌ها همانند انسان‌ها هستند؛ برخی شاد و خرم و پر ثمر و خوشبخت و برخی دیگر افسرده و بی ثمر و خشک و قفر، با نشانه‌ها و آثاری از فقر و نکبت. آنها نیز تولدی و سرنوشتی دارند و دوران زندگی را همراه با تمام حوادث و اتفاقات نیک و بد می‌گذرانند. زمانی به دنیا می‌آیند و هنگا‌می‌نیز به کام نیستی فرو می‌روند. بنا و آبادانی آنها آغاز زندگی یا تولد است و ویرانی و زوالشان از مرگ و نیستی خبر می‌دهد.


سرزمین شاداب و خوشبخت گیلان نیز ناچار تولدی داشته و پس از تولد زندگانی را با تمام ماجرا‌های آن آغاز کرده است. می‌خواهیم زمان آن را مشخص کنیم؛ کتاب‌‌های تاریخ را ورق می‌زنیم؛ ماجرای تولد او در تاریخ نیست؛ چه عمر او از تاریخ بسی طولانی‌تر است؛ به ماقبل تاریخ می‌رویم؛ در افسانه‌ها و اساطیر جستجو می‌کنیم؛ آنچه می‌یابیم گنگ و تاریک و آمیخته با اغراق است. برای باور کردن آنها انسان باید از نظر سادگی ضمیر و شناخت و آگاهی بر امور هستی همچون نیاکان خویش در دوره‌‌های باستانی باشد. این بار از باستانشناسان یاری می‌جوئیم و حاصل کاوش‌‌های آنان را بررسی می‌کنیم. آنها با کمک آثار و علائم و نشانه‌هائی که از دل خاک بیرون کشیده‌اند ما را به هزارها سال پیش باز می‌گردانند؛ گرچه یافته‌‌های باستانشناسان بسان مشعلی فروزان راه‌های طولانی و تاریک تاریخ را تا اعماق چند هزار سال روشن می‌سازد اما این راه هرگز به پایان نمی‌رسد و ناچار این حقیقت را باید بپذیریم که برای تولد گیلان، تاریخی نمی‌توان معین کرد.


پیدایش گیلان در نهایت به زمانی باز ‌می‌گردد که دریاها پدید آمدند، زمانی که آب‌های باران دره‌‌های عمیق را تبدیل به دریاها کردند و در رطوبت آب دریاها درخت‌ها و گیاهان و جنگل‌ها با شادابی و خر‌می‌پای به عرصه وجود گذاشتند و سپس انسان در سواحل پر نعمت دریاها و رودخانه‌ها و اطراف چشمه سارها زندگی پر ماجرای خود را بنیان نهاد.

در آن زمان مرزی که گیلان را از سایر نقاط سواحل جنوبی دریای خزر جدا سازد وجود نداشت. هزاران سال بعد، هنگا‌می‌که کناره‌‌های خزر به کوشش اقوام و گروه‌‌های مختلف معمور و آباد شد هر قسمت نا‌می‌مخصوص به خود یافت اما سرزمینی که امروز گیلان نامیده می‌شود تا قرن‌ها بعد با نقاط دیگر سواحل خزر از جمله تپورستان یا طبرستان(1)‌، سرزمین آماردها، رویان و رستمدار(2) زندگی مشترک داشته است بطوری که نمی‌توان خصوصیات زندگی و تمدن و آداب و رسوم ساکنان این نقاط را در زمان‌های بسیار دور از یکدیگر مشخص کرد. در طول زمان برخی از اسا‌می‌به کلی فراموش شدند و یا حدود و وسعت خود را از دست داده بر روی بخش یا روستای کوچکی قرار گرفتند، چنان که تمام منطقه به دو استان گیلان و مازندران محدود شد.


مدارک و شواهد و آثار بدست آمده از کاوش‌های باستانشناسی در سواحل بحر خزر نشان می‌دهد که چندین هزار سال قبل در نقاط شمالی ایران زندگی و حیات وجود داشته است. محققان و باستانشناسان اروپایی و آمریکائی از جمله ژاک دومرگان، کارلتون کون و دکتر اریک اشمیدت در حفاری‌‌های نقاط مختلف کناره‌‌های خزر آثاری از دوره‌‌های ماقبل تاریخ مربوط به عصر «مزولیتیک» و «نئولیتیک(3)» پیدا کرده‌اند.
مرگان در کتاب تمدن‌های اولیه از پیدا شدن دندان کرسی فیلی که ده‌ها هزار سال از انقراض نژاد آن ‌می‌گذرد گفتگو ‌می‌کند. این امر نشان می‌دهد که ده‌ها هزار سال قبل در کناره‌‌های خزر حیات وجود داشته است. از همه مهمتر کشفیات هیئت علمی‌دانشگاه فیلادلفیا به ریاست دکتر کارلتون در سال ۱۳۳۰ شمسی در غار‌های مازندران است. این هیئت در غار «هوتو» از توابع بهشهر استخوان‌های فسیل شده انسان‌هائی را کشف کرد که احتمالاً در هفتاد و پنج  هزار سال قبل زندگی می‌کردند. در گزارش هئیت مزبور به دانشگاه فیلادلفیا آمده است؛ اسکلت و جمجمه‌ غار هوتو به انسان جدید و کاملی تعلق دارد که فقط در کرانه‌‌های دریای خزر پیدا شده و احتمال داده ‌می‌شود آنها اجداد مستقیم بشر امروزی باشند: «در زیر قشر سنگریزه‌ها سه اسکلت انسان پیدا شد که احتمالاً در حدود هفتاد و پنج هزار سال قبل از میلاد در این منطقه زندگی ‌می‌کرده‌اند.»(4) کشفیات بعدی نیز در گرگان و رحمت آباد گیلان نشان داد که کرانه‌‌های دریای خزر در مسیر گیلان، مازندران و گرگان در دوره‌‌های ماقبل تاریخ محل سکونت انسان‌هایی بود که احتمالاً نیاکان انسان امروزی بوده اند. هیئت علمی‌دانشگاه فيلادلفيا طی چهار هفته کاوش در طبقات مختلف غار‌های هوتو و کمربند ابتدا به آثاری از تمدن‌های عصر آهن خام و برنز برخورد و در عمق پائین‌تر به عصر مس و پائین‌تر از آن به دوران سفال و سنگ تراشیده دست پیدا کرد. در این قسمت آثاری دیده شد که تحول زندگی انسان را از مرحله شکار حیوانات به دوران شبانی و رام کردن حیوانات اهلی و آغاز کار کشاورزی نشان می‌دهد. لوئی واندنبرگ استاد دانشگاه بروکسل و گان در کتاب باستانشناسی ایران باستان نوشته است: «آقای کارلتون کون پس از این که تحقیقات متخصصان مختلف را دقیقا بازرسی کرد به‌این نتیجه رسید که در دوره مزولیتیک جدید ساکنان غار کمربند، زندگی خود را با شکار، خصوصاً با شکار آهو یا بز کوهی و گوسفند و بز وحشی، ‌می‌گذرانده‌اند. این دو حیوان اخیر را در همان زمان تدریجاً اهلی کردند و در خدمت خود قرار دادند. در دوره نئولیتیک قدیم ساکنان غار مزبور اوقات خود را مصروف تربیت حیوانات اهلی ‌می‌نمودند و گله‌‌های بز و گوسفند خود را به چراگاه ‌می‌بردند. در دوران نئولیتیک جدید غار نشینان مزبور به کار زراعت پرداختند. در همان زمان نیز مردم نامبرده با هنر بافتنی و کوزه‌گری آشنائی پیدا کردند. از آن پس پشم و شیر بز مورد استفاده آنها قرار گرفت. کمی ‌بعد خوک و بز کوهی نیز اهلی شدند؛ بنابراین زراعت و اهلی شدن حیوانات در این ناحیه را ‌می‌توان در آغاز هزاره چهارم پیش از میلاد قرار داد. آثاری که از غار‌های کمربند و هوتو پیدا شده همه مکمل یکدیگرند و به ما اجازه می‌دهند که در ناحیه مازندران تحول وجود انسان را از دوران‌‌های یخ بندان تا عصر حاضر مشخص نمائیم.»(5)

با توجه به تحقیقات دانشمندان و شرایط آب و هوا نباید فراموش کرد که در این زمینه مازندران، گیلان و گرگان دارای وجوه مشترک ‌می‌باشند. برخی از محققان اروپائی خاطر نشان ساخته‌اند که ساکنان اولیه ‌ایران در گیلان و طبرستان یا مازندران زندگی ‌می‌کردند. اگر به خاطر آوریم که دانشمندان فاصله آخرین یخبندان را با زمان ما پنجاه هزار تا یک صد و پنجاه هزار سال تخمین زده‌اند باید قبول کنیم که در پنجاه یا یک صد و پنجاه هزار سال پیش بخش وسیعی از سواحل بحر خزر از جمله گیلان مناطقی معمور و آباد و محل سکونت افراد و اقوام مختلف بوده است.(6) تحقیقات زمین شناسی در سال‌های اخیر نشان داده است در زمانی که قسمت اعظم اروپا از توده‌‌های یخ پوشیده بود بخش وسیعی از سرزمین ایران دوره باران را، که طی آن حتی دره‌‌های مرتفع در زیر آب قرار داشتند، پشت سر نهاده بود.

کشف آثاری در سرزمین‌های ساحلی خزر منسوب به دوره‌‌های پیش از آخرین یخبندان به فرضیه انتقال تمدن آغازین بشر از شمال و کرانه‌‌های خزر به غرب و جنوب ارزش و اهمیت بیشتری بخشیده است. دکتر ج. کریستی ویلسون در یکی از آثار خود، «تاریخ صنایع ایران» ‌می‌نویسد: «محلی که بشر اولیه شروع به زراعت و کشت گندم و جو نموده به طور تحقیق معلوم نیست ولی بالاخره ممکن است ثابت شود که‌این نقطه در ایران یا اقلاً در این طرف دنیا بوده است. استعمال فلز نیز در ایران به زمان‌های خیلی قدیم منتهی ‌می‌شود. خانه و آثار زندگی اجتماعی که به دست آمده تعلق به چهار الی پنج هزار سال قبل از میلاد دارد. اما مردمان در آن زمان به ‌این درجه از تمدن نمی‌توانستند برسند مگر آن که مدارج اولیه آن را طی نموده باشند. بنابراین دلایلی موجود است بر این که‌این تمدن خیلی قدیمی‌تر بوده و مراحل تکاملی داشته که در زندگانی بدوی آن را نمی‌توان یافت.»(7)

مسلماً در زمان‌های دور بشر مناطقی را برای سکونت انتخاب ‌می‌کرد که از نظر فراوانی آب و حاصلخیزی زمین و شرایط دفاعی و ایمنی مناسب و ممتاز باشد. نواحی جنوبی بحر خزر که گیلان و مازندران را نیز شامل ‌می‌شود چنین شرایطی را به حد کمال واجد بوده است.
در کتاب «صنایع ایران» دو تن از محققان معروف، سر آرتور کیث و دکتر ارنست هرتسفلد، مقاله‌ای تحت عنوان «ایران، سرزمین و مرکز ماقبل تاریخ» منتشر ساخته و از روی برخی اسناد و مدارک و آثار مکشوفه اظهار نظر کرده‌اند که تمدن و کشاورزی در ایران شروع شده است. اگر کشاورزی از ایران شروع شده باشد احتمالاً از گیلان و نواحی ساحلی دریای خزر آغاز گردیده است، زیرا از یک سو دریا و رودها و چشمه سارها و مراتع حاصلخیز و از سوی دیگر کوه‌ها و جنگل‌های انبوه کلیه امکانات و نیاز‌های آن زمان را برای کار کشاورزی و تشکیل واحد‌های اجتماعی در این منطقه فراهم ساخته بود. بدین جهت ‌می‌توان احتمال داد که ساکنان اولیه‌ ایران در این مناطق بسر می‌برده‌اند و به مرور زمان به نقاط دیگر ایران رفته یا کوچ کرده‌اند.
تحقیقات آرنولد ویلسون نویسنده کتاب «خصائل ملی و نژادی ایران» مؤید این ادعاست. وی معتقد است که ساکنان اولیه ‌ایران در گیلان و سواحل بحر خزر زندگی ‌می‌کردند. هنری فیلد مؤلف كتاب «مردم شناسی ایران» با نقل نظرات او این ادعا را تأیید ‌می‌کند.(8)
مورخان یونانی نوشته‌اند که در زمان زرتشت یعنی حدود دو هزار و ششصد سال پیش شهرت و اعتبار گیلان و مازندران زبانزد عامه بوده است. داستان‌هائی از تشکیلات اجتماعی و سازمان‌های دولتی و تجارب جنگی و استعداد مردم این نواحی از قرن‌ها پیش به یادگار مانده بود بطوری که در تهیه اوستا و احیاء نام قهرمانان آریائی مورد استفاده زرتشت قرار گرفت. از سوی دیگر وجود دین و پیشوایان دینی در ناحیه «ورن» و «مازن»، اگر این نواحی همان گیلان و مازندران باشد،(9) دلیل دیگری است بر این که ساکنان سواحل جنوبی خزر هنگام مقابله با آریائی‌ها از لحاظ همبستگی اجتماعی و رشد فکری به مقا‌می ‌رسیده بودند که وجود قوانین و احکام را برای بقای جامعه خود لازم می‌شمردند و ‌می‌توانستند نظم و اطاعت را که محصول رشد عقلانی و احترام به حقوق و حدود است بین خود جاری سازند و در مقابل قوم دلیر و تازه نفس آریائی مقاومت نشان دهند. هنوز بطور قطع و یقین معلوم نشده که کدام نقطه از جهان گهواره تمدن بشری بوده است، اما از روی آثار باستانی مکشوفه برخی از محققان اظهار نظر کرده‌اند که تمدن از سرزمین سومر به سایر نقاط از جمله شمال راه یافته و بعضی دیگر معتقدند که سواحل بحر خزر مهد تمدن بشری بوده و برای نخستین بار تمدن از این نقطه به رأس خلیج فارس رفته است.
درباره سومری‌ها و این که از کجا آمده و تمدن خود را از کجا آورده‌اند عقاید مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند که سواحل خلیج فارس قدیم ترین مرکز تمدن سومری بوده است؛ برخی از محققان با توجه به اشیائی که در کاوش‌های باستانشناسی پیدا شده ‌می‌گویند سومری‌ها از شمال ایران و کناره‌‌های خزر به سواحل خلیج فارس رفته و تمدن را از آنجا با خود برده‌اند.
حسن پیرنیامشير الدوله در اثر ارزنده خود «ایران باستان» ‌می‌نویسد:
«در حفریاتی که در نزدیکی عشق آباد به توسط پوم پلی آمریکائی به عمل آمد، در گورکان آنو، بعضی اشیاء یافتند که شباهت به اشیاء سومری و عیلا‌می ‌داشت، بنابراین حدس ‌می‌زنند که شاید سومری‌ها و عیلامی‌ها در کوهستان‌های شمال ایران بوده‌اند و بعد به واسطه مهاجرت مردمانی به‌ ایران یا از جهت دیگر، از این جاها به طرف مغرب و کنار فرات مهاجرت کرده‌اند...»(10)
مؤلف تاریخ ایران باستان در جای دیگر همین موضوع را مورد تایید قرار داده ‌می‌نویسد:
«مقارن این زمان (۱۹۰۷) در حوالی حدود ایران حفریاتی در مرو و عشق آباد به توسط مؤسسه کار نه‌جی امریکائی به دستیاری پوم پلی به عمل آمد قرارداد و اشیاء زیادی پیدا شد که جلب توجه کرد. از جمله از این حیث که به اشیاء منکشفه سومر شباهت داشت بنابراین بعض علما حدس زدند که بین تمدن با سومر و ماوراء بحر خزر ارتباطی بوده و شاید سومری‌ها از طرف شمال به  سواحل خلیج فارس رفته اند.»(11)
هنری فیلد در اثر خود «مردم شناسی ایران» به‌ این نظریه اشاره کرده نوشته است: در گذشته برخی از پژوهشگران به ‌این نتیجه رسیده بودند که سومری‌ها مظاهر تمدن خود را از ناحیه جنوب شرقی دریای خزر، که در آنجا گنجینه‌ای از اشکال و سفال سومری کشف شده، با خود به جلگه بین النهرین آورده‌اند زیرا آثار فرهنگ و تمدن آنان شامل بقایا و آثار تمدن عصر برنز بود. پس از آن مدارکی به دست آمد مبنی بر این که قبل از پایان هزاره سوم سومری‌ها دارای رسوم و میراث قو‌می‌ بودند و در اوائل عصر تاریخی، بابل را در ید قدرت خود داشتند؛ پس باید مهد تمدن را در بابل جستجو کرد.(12) اما هنری فیلد در چند صفحه بعد امکان سکونت سومری‌ها را در گیلان و مازندران مورد تأکید قرار داده ‌می‌نویسد: «از طرف دیگر امکان دارد که افراد نژاد سومری در مازندران و گیلان سکونت داشته باشند.»(13) باستانشناسان به ‌این نتیجه رسیده‌اند که جلگه بین النهرین که فاقد کوهستان‌ها و دریا‌های عمیق است وطن اصلی سومری‌ها نبوده و آنان از نقطه‌ای دیگر به‌این سرزمین کوچ کرده‌اند، زیرا آثار صنعتی و فرهنگی مکشوفه در سومر مربوط به عصر مفرغ نشان می‌دهد که تمدن سومری‌ها به زمان‌های خیلی دورتر از عصر مفرغ ‌می‌رسد ولی آثار مربوط به آن دوران هنوز در جلگه بین النهرین بدست نیامده است. آثار مربوط به دوره‌‌های قبل از مفرغ که در شمال و جنوب ایران پیدا شده باستانشناسان را معتقد ساخته است که تمدن سومری در شمال و جنوب ایران منتشر بوده است.
در «پهلوان نامه گیل گمش» از قول پروفسور ساموئل هوک نویسنده کتاب تاریخ اوسانه در خاورمیانه آمده است:
«این گونه ‌می‌توان گفت که ریشه نژادی سومریان با آریائی‌های کوهپایه نشین کوهستان‌های خاوری (کردستان، آذربایجان و گیلان امروزی) همگن باشد و افسانه‌‌های کهن این مردم نیز اشاره به کوچ آنان از فراز‌های سخت به سوی آبرفت‌های زندگی بخش بین النهرین ‌می‌کند.»
نویسنده مقدمه کتاب گیل گمش نیز با توجه به آثار مکشوفه در مازندران و گیلان و کرمان فرهنگ باستان آریائی را بی ارتباط بافرهنگ سومری نمی‌داند. وی ‌می‌نویسد: «هر چند تا به امروز در یافتن زنجیره گمشده‌ای که فرهنگ باستان آریائی به ویژه در شمال ایران را به فرهنگ سومر ‌می‌پیوندد به سرانجام نرسیده است ولی بسیاری از ساخته‌ها و فرآورده‌‌های ایرانیان باستان، که از زیر تپه‌‌های مازندران و گیلان و کرمان به دست آمده گواه بر چنین پیوندی دارد.»
تورات در فصل یازدهم از کتاب آفرینش به موضوع کوچ گروهی از مشرق به سرزمین شنعار یا شینعار (سومر) اشاره کرده ‌می‌گوید:
«واقع شد که هنگام مسافرت کردنشان از خاور در سرزمین شينعار دره‌ای یافتند و آنجا مسکن گزیدند.»(14) با توجه به‌این که ‌ایران در مشرق سومر قرار دارد کوچ کنندگان ‌می‌باید ظاهراً از ایران رفته باشند و چون ساکنان اولیه ‌ایران در کناره‌‌های خزر و گیلان سکونت داشتند پس مبدأ حرکت آنها شمال ایران بوده است.
استرابن جغرافیانویس عهد کهن نیز ‌می‌نویسد کاسی‌ها مهاجرانی هستند که از جانب دریای خزر آمده‌اند. به عقیده وی وطن اصلی کاسی‌ها کناره‌‌های دریای خزر است. وی راه حرکت کاسی‌ها را از دریا کناران تا غرب زاگرس یا بین النهرین نشان می‌دهد و ‌می‌گوید آنها از کوه‌های کوسی (ماردی، مردی) و اوکسی گذشتند و به زاگرس رسیدند.
همانطور که اشاره کردیم قبلاً اظهار نظر می‌شد که تمدن از سرزمین سومر به شمال راه یافته است ولی در زمان ما برخی از محققان با این نظریه به مخالفت برخاسته و گفته‌اند آثار و شواهد متعدد نشان می‌دهد که تمدن از حوالی دریای خزر به رأس خلیج فارس رفته است زیرا بشر اولیه غالبا کوهستان‌ها را تکیه گاه خود قرار می‌داد اما در حاشیه رودها و چشمه سارها و در جوار غارها زندگی ‌می‌کرد. بیشتر اقوام و دولت‌ها که آثاری از آنان در جلگه‌ها و فلات‌ها کشف گردیده نیز مردمانی بوده‌اند که از دامن کوهستان‌ها سرازیر شده بودند بدین جهت منطقی‌تر آن است که تصور کنیم تمدن از کوهستان‌های جنوبی و جنوب شرقی دریای خزر به فلات‌ها و جلگه‌ها رفته است.
طبق نظر دکتر کارلتون کون و هیئت باستانشناسی دانشگاه پنسیلوانیا و گروهی دیگر از محققان و باستانشناسان، بشر نخستین بار کار کشت و زرع را در کناره‌‌های خزر و بخش‌هایی از گیلان و مازندران آغاز کرد و بالطبع پایه‌‌های تمدن اولیه را در این منطقه استوار نمود. بر مبنای نظرات مزبور و آثار و شواهد دیگر، تمدن از این نقطه به هدایت خط ساحلی خزر از جهت شرقی تا حد آمودریا یا جیحون پیش رفته و در امتداد آن سوی شرق جریان یافته است. همچنین از جهت غرب و شمال غربی نیز به هدایت خط ساحلی تا آراکس و سواحل رود «کر» و از آنجا به دره‌‌های رشته کوه‌های غربی و آن سوى البرز نفوذ کرده است. ‌می‌توان گفت تمدن بشری توسط تیره‌ای از ساکنان کناره‌‌های دریای کاسپین یا خزر از عمق دره‌‌های البرز و حاشیه رودهائی مانند سفیدرود به فلات ایران یا کوهستان زاگرس و از آن پس به جلگه بین النهرین و رأس خلیج فارس رسیده و هر قبیله‌ای نام خود را به سرزمین‌های متصرفی داده یا از آن سرزمین‌ها نام گرفته است.
بر مبنای این بررسیها باید قبول کرد که بساط تمدن از این طریق در مناطقی مانند سیلک کاشان گسترده شده یا به دره‌‌های حاصلخیز زاگرس راه یافته آثار تمدن مفرغی را به یادگار گذاشته است، همانطور که قبلاً به جلگه بین النهرین کشیده شده در امتداد جلگه و فرات پیش رفته جامعه و حکومتی با نام سومر تشکیل داده است. با توجه به آنچه گفته شد تردیدی نمی‌توان داشت که قرن‌ها پیش از ورود آریائی‌ها به ‌ایران مرد‌می‌که در سرزمین‌های بین دریای خزر و خلیج فارس می‌زیستند به مراحل والائی از تمدن بشری رسیده بودند.
دکتر ج. کریستی ویلسن مؤلف کتاب ارزنده «تاریخ صنایع ایران» نیز با این نظر موافق است که تمدن از ایران به جلگه بین النهرین و مغرب رفته است. وی ‌می‌نویسد:
« تا چندی پیش علما و متبحرین را عقیده بر این بود که قسمت عمده صنایع اولیه ‌ایران از تمدن ملل جلگه بین‌النهرین اخذ و کسب گردیده است ولی اكتشافات سال‌های اخیر عقیده فوق را نقص کرده و تصور قوی ‌می‌رود که تمدن از فلات ایران رو به مغرب و جلگه بین النهرین قدم نهاده باشد.»(16)
پروفسور لئوناردو ولی، یکی از معروفترین باستانشناسان معاصر عراق در کتاب خود تحت عنوان «اور کلده» ‌می‌نویسد: «سومری‌ها عقیده داشتند که قبل از آن که به جلگه عراق بیایند خود دارای تمدن بوده و از کشاورزی و ساختمان و تغییر شکل فلزات و خط بهره داشتند و این اطلاعات را با خود به عراق آورده‌اند.»
برخی از محققان معتقدند که نام گیلان در زمان‌های دور «ورن» و نام مازندران «مازن» بوده است. برخی دیگر از محققان این عقیده را درست نمی‌دانند. بر طبق روایات افسانه‌ای مردم ورن و مازن پیش از ورود آریائی‌ها با هفت قسم دبیری آشنا بوده‌اند شکی نیست که بارقه‌هائی از حقیقت در روایات افسانه‌ای نهفته است. در صورتی که نظر گروه اول مقرون به صحت نبوده و سرزمین‌های ورن و مازن نقاط دیگری غیر از گیلان و مازندران باشد طبعاً آشنائی ساکنان گیلان زمین با هفت قسم دبیری خط منتفی است. اگرچه غیر از مهری با خط کاسی که در موزه آرمیتاژ نگهداری می‌شود و نیز مهر‌های مکشوفه و چشم بند‌های برنزی کتیبه دار در مارلیک و حوالی آن مدرک ارزنده‌ای از خط در گیلان پیدا نشده ولی با این حال برخی از محققان معتقدند که در گیلان و مازندران اقوا‌می‌مانند کاسی‌ها سکونت داشتند که پیش از ورود آریائی‌ها با خط آشنائی داشته‌اند. محققان مزبور مهر‌های بدست آمده در حفاری‌های مارلیک را مدرک زنده‌ای بر آشنائی ساکنان گیلان با خط و هنر نقاشی و حکاکی در سه هزار سال قبل از میلاد می‌دانند. بعضی از محققان نیز در زمینه آشنائی گیلانیان با خط در آن دوران دچار تردید شده‌اند. این تردید از آنجا ناشی شده که مدارک خطی دیگری در حفریات گیلان پیدا نشده است. در مورد مهر‌های مکشوفه نیز که کلماتی بر روی آنها نقر گردیده ‌می‌گویند و احتمال ‌می‌رود فاتحین گیلانی آنها را از نقاط دیگر وارد کرده باشند.
همانطور که اشاره شد یک قطعه مهر استوانه‌ای در موزه آرمیتاژ لنینگراد نگهداری می‌شود که دارای خط کاسی است. دیاکونوف نویسنده تاریخ ماد نیز خطی را ارائه ‌می‌کند که منتسب به کاسی‌ها در اواخر هزاره چهارم قبل از میلاد است.
در حفریات مارلیک حدود ۱۱ عدد مهر بدست آمده است که نقوش آنها وحدت تمدنی و خصوصیات هنری ساکنان این ناحیه را در اواخر هزاره دوم و اوائل هزاره اول قبل از میلاد نشان می‌دهد.
به قراری که باستانشناسان اظهار نظر کرده‌اند تاریخ به وجود آمدن این مهرها تقریبا مربوط به یک هزار سال قبل از میلاد مسیح یعنی سه هزار سال قبل ‌می‌باشد. کشف این مهرها که شاید از نظر ارزش مادی در بین اشیاء فوق العاده نفیس مارلیک چندان قابل توجه نباشد از نظر معنوی بسیار مهم و با ارزش است زیرا آثار و علائم خطوط نقر و همچنین نقش‌های مختلف و طرز حکاکی آنها نشان دهنده پیشرفت تمدن در گیلان و آشنایی ساکنان آن با خط و هنر نقاشی و حکاکی در حدی بسیار پیشرفته و قابل توجه است. نقوش و خطوط مهرها عموماً برعکس حکاکی شده تا وقتی آنها را بر روی مواد نر‌می ‌نظیر موم یا گل ‌می‌غلطانند نقش برجسته واقعی ظاهر شود. برخی از مهر‌های به دست آمده در مارلیک از جنس سنگ‌های سخت و نیمه قیمتی ‌می‌باشند و این خود تبحر و مهارت هنرمندان و استادان آن زمان را ‌می‌رساند زیرا حکاکی بر روی سنگ‌های مزبور بسیار مشکل است حتی امروز نیز پس از سه هزار سال حکاکی بر روی سنگ‌های سخت به وسیله دست کار آسانی نیست. بدون شک برای حک خطوط و نقوش بر روی این سنگ‌ها از ادوات سنگی سخت نظیر ابسیدیان و سنگ چخماق استفاده شده است.

 

 

غار کمربند در همسایگی غار هوتو قرار دارد.

محققان و مورخان بنا‌می‌چون ارنست هرتسفیلد، سر آرتور کیث، هنری فیلد، گیرشمن و دیاکونوف به استناد دلایل و شواهد گوناگون معتقدند حدود پنج هزار سال پیش در گیلان و مازندران تمدنی پیشرفته‌تر از سایر نقاط وجود داشته است. برخی از آنها وجود تمدن پیشرفته گیلان را به هفت هزار سال قبل ‌می‌رسانند. بعضی دیگر معتقدند که تمدن و هنر گیلان در تمدن‌های دیگر آن دوره نفوذ داشته و آنها را تحت تأثیر قرار داده است. پروفسور کنبی با بررسی اشیاء کشف شده در مارلیک به امکان نفوذ هنر این منطقه در تمدن آشور اشاره کرده ‌می‌گوید: «بعضی از نقوشی که جامه و قبای آشور نازیر پال پادشاه آشوری را تزئین ‌می‌نماید نقوش غیر آشوری ‌می‌باشد. یکی از این نقوش، نقش درخت نخل تزئینی هفت گلبرگ را که بر بالای آن گل‌های مخروطی شکل اضافه شده و دانه‌‌های مخروطی شکل که مستقیماً بر بدنه آن روئیده است شامل ‌می‌باشد... بنابر این امکان دارد نقش درخت نخل نامتجانس و دورگه پیوندی را که بر روی برودری، سوزن دوزی یا ملیله کاری لباس ملاحظه ‌می‌گردد به طرز فکر و سبک کار هنرمندان مناطقی که جام‌ها و اشیاء حسنلو و مارلیک را ساخته‌اند نسبت داد.»

به زعم تحقیقات و پژوهش‌های ارزنده‌ای که انجام شده هنوز بسیاری از مسائل مربوط به تاریخ زندگی و تمدن انسان مبهم و نامعلوم است. طبق نظر برخی از دانشمندان بشر اولیه حدود نیم میلیون سال پیش احتمالاً در افریقا پای به عرصه وجود گذاشته و هوموساپینس(17) یا انسان عاقل در سی تا چهل هزار سال و شاید اندکی پیش تر زندگی ‌می‌کرده است.(18)

یکی از دانشمندان انگلیسی به نام لیکی اخیراً پس از انجام یک سلسله و تحقیقات در نواحی دریاچه‌‌های آفریقای شرقی اظهار نظر کرده است که ما با بشر اولیه حدود یک میلیون سال فاصله داریم.

 

پی‌نوشت:

 

۱. طبرستان معرب تپورستان است به معنی «سرزمین قوم تپور». تپورها در سرزمین کوهستانی این ناحیه و قوم امرد (Amard) در اراضی جلگ‌های آن سکنی داشتند. فرهاد اول پادشاه اشکانی که از سال ۱۸۱ تا ۱۷۴ قبل از میلاد سلطنت کرد قوم امرد را به ناحیه خوار کوچ داد و تپورها سرزمین آنان را نیز اشغال کردند و از آن پس تمام ولایت به نام ایشان یعنی تپورستان نامیده شد. تا عهد سلجوقیان نا‌می‌جز تپورستان و طبرستان برای این ولایت ذکر نشده است. برخی از محققان از جمله مجتبی مینوی معتقدند نام مازندران که در شاهنامه فردوسی آمده از اوستا گرفته شده و مربوط به سرزمینی در جهت مغرب (شاید مصر) بوده است و استفاده از این کلمه به جای طبرستان بعد از شاهنامه معمول شده است. اما شاید نتوان درستی نظر آنان را تأیید کرد زیرا توصیفی که فردوسی از مازندران کرده با وضع سرزمین‌هائی نظیر مصر اختلاف فاحش دارد:

که مازندران شهر مــا یــاد بــاد        همیشه بر و بــومش آبــاد بــاد

که در بوستانش همیشه گل است        به کوه اندرون لاله و سنبل است

هـوا خوشـگوار و زمیـن پـر نـگار       نه گرم و نه سرد و همـیشه بهـار

دی و بــهمن و آذر و فــرودیــن       هــمیشه پــر از لاله بینی زمـین

 برخی دیگر از محققان و نویسندگان، مازندران شاهنامه را نقط‌های در هندوستان قدیم و سرزمین‌های گسترده بخش ساحلی تا شمالی واقع در پشت البرز شرقی مشرف برسند تصور ‌می‌کنند (دکتر صادق کیا، سخنرانی‌‌های نخستین دوره جلسات سخنرانی و بحث درباره شاهنامه فردوسی ۱۳۵۰ - جلیل ضیاء پور متن سخنرانی در هفته شاهنامه آبان ۱۳۵۶)

۲. رویان ولایت وسیعی از کوه‌های طبرستان در بخش غربی مازندران بود. به طوری که از کتاب‌های مسالک الممالک و حدود العالم بر ‌می‌آید رویان ناحیه‌ای شامل کوه و دشت در مغرب خاک طبرستان و شامل شهر و بخش‌های کنونی چالوس، کلار، سعید آباد، کجور و ناتل رستاق بوده است. کوهستان رویان به اعتبار لقب گاوبارگان پادوسپانی آن، که ابتدا اسپهبد و سپس استندار نامیده ‌می‌شدند، ناحیه استندار خوانده ‌می‌شد. طبق نظر برخی از نویسندگان از قرن هفتم به بعد از رویان به نام رستمدار یاد شده که همان استندار است.

٣. دوران ماقبل تاریخ به دوره‌‌های مختلف تقسیم شده است. نخستین دوره را Paleolithique یا کهن - سنگی نام نهاده‌اند که از یک میلیون یا هشتصد و پنجاه هزار سال قبل از میلاد شروع شده و به ده هزار سال قبل از میلاد پایان ‌می‌یابد. فسیل‌های بدست آمده نشان می‌دهد که انسان‌های اولیه با آغاز این دوره پیدا شده‌اند. پس از آن دوره Mesolithique یا میان سنگی است که از ده یا هشت هزار و پانصد سال قبل از میلاد آغاز شده و تا پنج هزار سال قبل از میلاد خاتمه پیدا کرده است. بعد از این دوره به دوره Neolithique یا نوسنگی ‌می‌رسیم. آغاز دوره نوسنگی پنج هزار سال قبل از میلاد و پایان آن دو هزار و پانصد سال قبل از میلاد است که مصادف با عصر فلز ‌می‌باشد.

۴. باستان شناسی ایران باستان، لوئی واندنبرگ، ترجمه عیسی بهنام، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، صفحه ۵.

۵. همان کتاب، صفحه ۴ و ۵.

۶. برخی از محققان با توجه به نشانه‌‌های کرانه دریای خزر بر کوه معتقدند که خشک شدن دریای داخلی بين هفده تا پانزده هزار سال پیش بوده و سرزمین گیلان و قسمت وسیعی از سواحل دریای خزر پس از آن زمان مسکونی شده است.

۷. تاریخ صنایع ایران، دکتر ج. کریستی ویلسن، ترجمه عبدالله فریار، انتشارات فرهنگ سرا، صفحه 40.

8. مردم شناسی ایران، هنری فیلد، ترجمه دکتر عبدالله فریار، انتشارات ابن سینا، صفحه ۱۷۶.

9. قبلا یادآوری کردیم که برخی محققان انتساب ورن و مازن را به گیلان و مازندران درست نمی‌دانند.

۱۰. ایران باستان، حسن پیرنیا (مشیرالدوله)، انتشارات دنیای کتاب، تهران ۱۳۶۲، جلد اول، صفحه 33.

۱۱. همان کتاب، صفحه ۵۷.

۱۲. مردم شناسی ایران، هنری فیلد، ترجمه دکتر عبدالله فریار، انتشارات ابن سینا، صفحه ۱۵۳.

۱۳. همان کتاب (حاشیه صفحه ۱۷۵).

۱۴. کتاب مقدس تورات، ترجمه ماشاء الله رحمان پورداود و موسی زرگری، انتشارات انجمن فرهنگی او تصر هتورا، جلد اول: آفرینش، صفحه ۱۴.

۱۵. جهانگیر سرتیپ پور نویسنده کتاب «نشانی‌هائی از گذشته دور گیلان و مازندران» در این زمینه به تفصيل در كتاب خود بحث کرده است.

۱۶. تاریخ صنایع ایران، دکتر کریستی وینسن، انتشارات فرهنگ سرا، چاپ دوم ۱۳۶۶، صفحه ۴.

17. Homo Sapiens

۱۸. تمدن‌های اولیه، گلین دانیل، ترجمه ‌‌هایده معیری، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران ۱۳۶۳، صفحه ۹.

برچسب: گیلان; پیش از اسلام; دریای خزر
اثر یا گردآوری: ابراهیم اصلاح‌عربانی و گروه پژوهشگران ایران;منبع: کتاب گیلان (جلد 2)   -  لینک منابع:   -  

آخرین مطالب مرتبط:

1403/02/06 20:21
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • «انجمن خرد» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • انجمن خرد از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • درج در قسمت هایی که با ستاره قرمز مشخص گردیده الزامی است.
  • تعداد کاراکترهای نام، ایمیل و نظر نباید به ترتیب بیش از 100، 300 و 500 بیشتر باشد . در صورت عدم رعایت متاسفانه نظر شما ثبت نخواهد گردید.
  • نظرات پس از تأیید مدیر سایت منتشر می‌شود.

نام:

پست الکترونیک:

متن نظر:

کد امنیتی:

نظرات: