سرزمین وسیع پارتی_اشکانی، بر مبنای نظام حکومتی هخامنشی و سلوکی پایهگذاری شده بود. با وجود این تفاوتهایی نیز بهدلیل وجود سلسلههای کوچک محلی مانند پارس، الیمائی(بخشی از ایلام)، مسنه(دشت میسان)، ماد آتروپاتن، هیرکانه(گرگان)، سکستان و غیره دیده میشد.
این پادشاهیهای کوچک بهوسیلهی شاهزادگان، یا شاخههای فرعی این خاندان اداره میشد. آنها باوجود اینکه پادشاهی اشکانی را به رسمیت میشناختند و یا مانند پارس و ایلام خود را به نوعی تابع میدانستند، اما در بسیاری از موارد مانند "سکه زدن" مستقل عمل میکردند. بخشهای دیگر قلمرو اشکانیان، به استان یا "ساتراپنشین" تقسیم میشد که کوچکتر از استانهای سلوکی بود. ایزیدور(ایسیدور) خاراکسی که از قرن اول قبل از میلاد گزارش میدهد، نام نوزده استان پارتی را ذکر میکند که البته بخشی از کل "ساتراپنشین" های اشکانی بودهاست.
در راس هر "ساتراپنشین" یا استان، یک "ساتراپ" (خشثره پت، Xštra-Pat) بود. راس هر استان را "ناخادار" (نخوادار) مینامیدند که معمولاً برای استانهای شمالی بهکار میرفت و "ساتراپی" اصطلاحی برای نواحی جنوبی قلمرو پارت بود. واژهی"نخار" به معنی رئیس ایالت یا ناحیه در ارمنستان قدیم بهکار میرفت.
"ساتراپنشین"ها به بخشهای کوچکتری به نام "اپارخی" یا "اپارخیا" تقسیم میشدند که در راس آن یک حاکم و یا یک فرماندهی نظامی قرار میگرفت. این تقسیمات، در مورد جمعآوری مالیات نیز رعایت میشد. چرم نوشتهی "اورامان" مکشوفه در کردستان ایران، در بخشی که به زبان یونانی است، نام یک "اپارخی" به صورت "بایسیری"(Bayseyri) ذکر شده است. هر اپارخی در این دوره به اراضی کوچکتر به نام "استاتما"(Statma) تقسیم میشد که به منزلهی یک واحد اداری عمل میکرد و شامل چندین دهکده بود. (ص ۵۸۵_۵۸۴)
علاوه بر"ساتراپ"، منصب "مرزوپان"(Mrzwpn)، یا"مرزبان" وجود داشت که مخصوص ایالات سرحدی بود. برای چهار جهت اصلی قلمرو اشکانی،"چهار مرزبان" تعیین میشد که در آن مناطق مهم مرزی و"ساتراپ"ها زیر نظر وی بهکار مشغول بودند. اسناد بایگانی پارت در شهر باستانی"نسا"، حاکی از آن است که منصب"مرزبان" تنها مربوط به دوران متاخر پارتیان است. در این اسناد، علاوه بر مناسب فوق، از شغلی به نام"دزپت"(dzypty) که در حد یک حاکم بوده است، یاد میکند.
در چرم نوشتهی مکشوفه در"دورااروپوس" از یک مقام عالی رتبهی پارتی به نام"پیتیاخش"(Pitiaxš) یاد شده است که در دستگاه دولتی، دارای چندین وظیفه یا شغل بوده است. وی فرماندهی نظامی یا "استرانگ" ناحیهی مزوپوتامی(بین النهرین) و سرزمینهای آنسوی رود(پاراپوتامی)، ناحیهی عرب آرخ(عربان صحرا نشین، غرب خوزستان کنونی) بودهاست. علاوه بر این منصب، او در راس نگهبانان با عنوان"پخرک پت(Paxrak-pat) قرار داشته است. همین واژه و مقام"پیتیاخش"، به سرزمینهای ارمنستان و گرجستان (به یونانی ایبری) نیز وارد شده است که در آنجا، مقامی بالاتر از"ساتراپ" بوده و مسئولیت نواحی حساس مرزی و مناطق سوقالجیشی را برعهده داشته است. در این ایام ناحیهی مزوپوتامی و اراضی آن سوی دو رود که بعدها "شط" نامیده شد، تواَماً، یک واحد اداری و یک ساتراپنشین را تشکیل میداده است. چرم نوشتهی دورااروپوس نیز اهمیت این ناحیهی مهمِ مرزی را که نظام قبیلهای بر آنجا حاکم بوده است، بازگو میکند.
"ساتراپنشین"ها مانند پایتخت، دارای دستگاه اداری، اراضی دولتی و دیگر تشکیلات لازم بودند، استان مزوپوتامی دارای املاک وسیع سلطنتی بود. بر اساس تقسیمات استانی، هر منطقه بهطور منظم مالیات و یا خراج تعیین شده را به خزانهی شاهی ارسال داشت."شهرها"و یا"پولیس"های عصر سلوکی، در زمان اشکانیان به حیات خود ادامه دادند و تعداد تقریبی آنها، بالغ بر بیست شهر بوده است. اشکانیان، خود نیز به ساختن چند شهر یا "پولیس" اقدام کردند. یکی شهری استانی"فرآسپا"(پراسپا)( Fraaspa) در جنوب دریاچهی اورمیه بود که اکنون با ناحیهی"تختسلیمان" شهرت دارد و شامل چندین کاخ، آتشکده(شیز)، سربازخانه، آرامگاه و غیره بوده است. دیگر، شهر"بلاش گرد"(والاش گرد، گلاش گرد) است که بهدستور بلاش، در جنوب جیرفت ساخته شد و دژ معروف آن"کوشه" است. (ص ۵۸۷)
شهر"نسا"، پایتخت اشکانیان، به دلیل حفریات و تحقیقات باستانشناسان روسی، بیش از هر شهر دیگری شناخته شده است. یونانیان این شهر را با نام "پارتائونیسا" به معنای "نسایپارتی" ذکر کردهاند. این شهر اکنون در قریهباقر، در شمال شرقی عشق آباد(اشک آباد) در ترکمنستان قرار دارد و شامل سه بخش است که قسمت اعظم آن بر تپهی مرتفعی قرار گرفته است. قدیمیترین بخش شهر، قلعهی مرکزی آن است. دور شهر را حصاری بلند فرا میگیرد که دروازههای بخشهای مرکزی، آن را با خارج از قلعه مرتبط میسازد. کاخ فرمانروا، سربازخانه، ادارات دولتی و معبد در داخل حصار بودهاست. آبِ شهر، از داخل محوطهی شهری تامین میشده است. خانههای مسکونی، ساختمانهای اداری را فرا میگرفته است. برجهای نگهبانی، کل این مجموعه را احاطه میکرد و بدینسان، خانههای بزرگان، بازرگانان و دیگر اصناف و پیشهوران در امنیت بود. قلعهی منفردی نیز به نام "مهرداد کرت" در نزدیکی شهر بود که آرامگاه شاهان پارتی را تشکیل میداد. این قلعه، محل حفظ بایگانی و اسناد اقتصادی پارتی بود. مقابل شاهان متاخر اشکانی در "اربل" بود که در سال ۲۱۶ میلادی به دستور کاراکالا، امپراتور روم منهدم شد.
در بیرون شهر، اراضی کشاورزی بود. کشاورزان نیز در مجاورت اراضی خود ساکن بودند. حصار دومی نیز از چینههای گلی، این منطقهی وسیع را که حدود هفت کیلومتر میشد، احاطه میکرد. اهالی شهرها را، پارتیان، بازماندگان مهاجران یونانی و افراد سامی تشکیل میدادند که از قدیم و بهطور سنتی در این نواحی ساکن بودند، به ویژه شهرهای غربیِ قلمرو اشکانی، مانند "دورا-اروپوس" و بابل، به دلیل نزدیکی با مراکز تجاری غرب و دریای مدیترانه، اهمیت خاصی داشتند و گاه منافع مشترک بازرگانی، این اقوام مختلف را به یکدیگر مربوط میساختند.
شورای "اپیستات" که مرکب از اعیان شهری و مردم محلی و حتی گاه انتخابی بود، شهر را اداره میکرد و شهرهایی مانند بابل و دورا-اروپوس دارای این شورای_شهر بودند. با وجود این، نظریه پایتخت کاملا مورد توجه قرار میگرفت و سیاستهای کلی مرکز در این شورا رعایت میشد.
در سال ۲۱ م. اردوان سوم، بهوسیلهی نامهای به مردم شوش، توصیههای خاصی برای ادارهی شهر و مسائل تاریخی و مسائل سیاسی شهر نوشته شدهبود. باوجود تاثیر برخی از قوانین سلوکی، نحوهی ادارهی سازمانهای دولتی مانند ادارهی شهرها، دارای خصوصیات ویژهای نیز بود که صرفا جنبهی اشکانی و پارتی داشت. بهطور مثال سلسله مراتب عشیره ای، وجود شاهان شاهان تابع و سلسلههای محلی یا به عبارتی شاهزادهنشینها، مقامات ارتشی و بهویژه"سواران تیرانداز پارتی"ویا"سواران زره پوش"اعتبار خاصی داشتند که زمینهی اشکانی بودن آن کاملا روشن است.(ص ۵۸۷_۵۸۶)