از تبار مصدق و فاطمی
از تبار مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت الله طالقانی
از تبار احمد صدر حاجسیدجوادی و دکتر صدیقی
و
از تبار عزت الله سحابی و شاه حسینی
نسلی به انتهای خودش میرسد که به حقش نرسید.
حق نه به معنای سهم خواهی از قدرت،
که اگر کوچکترین ارادهای نسبت به سهم خواهی از انقلاب داشتند، با توجه به پیشینه انقلابی و مذهبی خود میتوانستند سالهای سال از انواع و اقسام رانتها و پستها برخوردار شوند.
بلکه نسلی که حق خود را خدمت به کشور و حفظ منافع ملی میدانستند و از این حق سالهاست که به ناحق محرومند.
شاید نقدی بر عملکرد و موضعگیریهای آنها وارد باشد اما تمام قد میتوان از آنها دفاع کرد که هیچگاه در راه منافع شخصی و گروهی حاضر به زیر پا گذاردن و معامله بر سر منافع ملی نشدند.
نسل من بیگانه با مرام و منش این سیاسیون پاکدست پاکدل بوده و هست و دهه شصتی و هفتادی و ... بعد تر از من بیگانه تر نه، غریبه تر نه، ............. واژهای نمییابم، شاید افسانه و خیال برای نسل امروزی، که مگر میشود اهل سیاست باشی، کذاب، سیاسی کار، رانتجو و مختلس نباشی، اهل زد و بند نباشی، مگر میشود برای منافع شخصی و گروهی منافع ملی را به ثمن بخس به بیگانه نفروشی؟
مگر میشود؟
بله میشود، اگر فرصتی بود، مجالی بود، فضایی بود که دهه پنجاهی و شصتی و هفتادی و .... میتوانست بیاموزد.