استقرار‌های پیش از تاریخ دشت لوت، جنوب شرق ایران

استقرار‌های پیش از تاریخ دشت لوت، جنوب شرق ایران

بررسی باستان شناختی دشت لوت، فصل نخست از پروژۀ اخیر دشت لوت است که تاکنون شامل بررسی دشت لوت،کاوش در تپۀ دهنو و تپۀ دهنو شرقی شهداد ‌می‌شود.

تاریخ ثبت: (1396/04/14 )  تاریخ بروزآوری: (1396/04/14 )

این مطلب (3,931)  بار مطالعه شده است.

این مطلب را با دوستان خود در واتساپ به اشتراک بگذارید.

  شکل 1: موقعیت جغرافیایی محدودۀ بررسی در غرب بیابان لوت (نقشۀ مبنا برگرفته از: مقصودی و دیگران 1391 :86)

چکیده

دوازده فصل کاوش‌های باستانشناختی در محوطۀ شهداد، اهمیت حاشیۀ غربی بیابان لوت واقع در جنوب شرق ایران را به لحاظ باستانشناختی افزون تر کرده است. در سال 1390 دشت لوت بررسی باستان شناختی شد، حاصل آن شناسایی 87 محوطۀ باستانی از هزارۀ پنجم پ.م تا دورۀ اسلامی بوده است. مقالۀ پیشرو به زیستگاه‌های پیش از تاریخ دشت لوت میپردازد که متعلق به هزاره‌‌های پنجم تا دوم پ.م هستند. به علت قرار گرفتن منطقۀ مورد مطالعه در مجاورت بیابان لوت، الگوی استقراری پیش از تاریخ دشت لوت تحت تأثیر منظرگاه بیابانی (Desert Landscape) پیرامونش بوده است. برهمکنش‌های انسان با محیط در منظرگاه بیابانی دشت لوت، شگل‌گیری یک منظرگاه فرهنگی متمایز منطق‌های را به دنبال داشته است .واقعیتی که در الگوی پراکنش استقرار‌ها، الگوی توسعۀ آن‌ها و  نوع محوطه‌ها دیده ‌می‌شود. نوشتار حاضر، به روند‌های استقراری دشت لوت و همچنین برهمکنش‌های منظرگاه‌های طبیعی و فرهنگی منطقه در دورۀ ‌مس سنگی و عصر مفرغ می‌پردازد.

 

1. مقدمه

محوطۀ باستانی شهداد واقع در بخش میانی دشت لوت را پیش از انقلاب، علی حاکمی به مدت هشت فصل کاوید )حاکمی 1385، Hakemi 1997). پس از انقلاب نیز همین محوطه را میرعابدین کابلی به مدت چهار فصل دیگر کاوش کرد (کابلی 1376، 1380، 1381). حاصل آن کاوش‌های باستانشناختی در محوطۀ شهداد، ردیابی و رصد یکی از مراکز مهم جامعۀ شهری متعلق به عصر مفرغ در دشت لوت بوده است. این کاوش‌ها هیچیک با بررسی‌های پیشینی و پسینی باستانشناختی صورت نگرفته است، به همین دلیل نیز اطلاعات و آگاهی ما از حوزۀ نفوذ و کنش مرکز شهری شهداد و به طور کلی الگوی استقراری منطقه مبهم و به صورت خرد باقی مانده است. از طرف دیگر، کاوش‌های پیشین ‌تنها بر روی یک محوطه یعنی محوطۀ شهداد و یک دوره یعنی عصر مفرغ متمرکز بوده است و از اینرو دوره‌های پیش از هزارۀ سوم پ.م در دشت لوت موردمطالعه قرار نگرفته‌اند.

فقدان این دست از اطلاعات، سبب شد تا دشت لوت در سال 1390 مورد بررسی باستانشناختی قرار گیرد (اسکندری 1391). بررسی به طور منحصر به فردی می‌تواند به برخی از پرسش‌های ما که کاوش‌ها همیشه به ‌تنهایی توان پاسخ گفتن به آن‌ها را ندارند، پاسخ دهد. ‌تنها بررسی‌های منطقه‌ای، توان تولید دادۀ موردنیاز برای مطالعۀ استفادۀ پیش از تاریخ از منظرگاه‌ها، سلسله مراتب استقراری و رفتار‌های انسانی پخش شده در یک گسترۀ مکانی گسترده به جای تمرکز بر محوطه‌ها را داراست (Banning 2002: 1). علاوه بر هدف اولیۀ این بررسی که شناسایی محوطه‌ها، بنا‌ها و یا هر اثر دیگر باستانی جهت تکمیل نقشۀ باستانشناسی کشور بوده است؛ بررسی مذکور با هدف دست یافتن به پاسخ برخی از پرسش‌های اساسی پیش ازتاریخ منطقه انجام شده است. پرسش‌ها و اهداف اصلی بررسی دشت لوت در ارتباط با جوامع پیش از تاریخ منطقه عبارتند از: چگونگی الگو‌ها و روند‌های استقراری (cf. Kowalewski 2008)، چگونگی پویایی‌ها، تغییرات و روند‌های جمعیتی، ردیابی و رصد الگو یا نحوه یا نحوه‌های شهرنشینی هزارۀ سوم دشت لوت، چگونگی حوزۀ نفوذ و کنش مرکز شهری عصر مفرغی شهداد در دشت لوت و همچنین شناخت برهمکنش‌های منظرگاه طبیعی و منظرگاه فرهنگی پیش از تاریخ دشت لوت.

چند دلیل مهم در گزینش این منطقه در جنوب شرق ایران به عنوان محل بررسی نقش تعیین کنند‌ه‌ای داشته است: نخست، وجود شهر عصر مفرغی شهداد که مهر تأیید بر توانمایه‌های بالای باستانشناختی منطقه می‌نهاد؛ دیگر، تهی بودن دست ما از اطلاعات پیرامون حوزۀ نفوذ مرکز شهری شهداد، به دلیل آنکه هیچ بررسی گسترد‌ه‌ای پیش از این در منطقه انجام نشده بود و سوم، موقعیت جغرافیایی خاص منطقه که در این زمینه به دو عامل مهم می‌توان اشاره کرد: نخست، نزدیکی منطقۀ شهداد به بیابان لوت که یک منظرگاه فرهنگی بیابانی ویژه را در فلات ایران به وجود آورده است و دیگر موقعیت راهبردی حاشیۀ غربی بیابان لوت که یک دالان (Corridor) طبیعی ارتباطی میان کرمان و خراسان ایجاد کرده است. این ویژگی طبیعی و جغرافیایی سبب شد تا بررسی‌ها معطوف به آزمون این فرضیه باشند که این دالان طبیعی چه نقشی در ایجاد ارتباط میان فرهنگ‌های پیش از تاریخ جنوب شرق ایران و خراسان بزرگ و حتی آسیای مرکزی داشته است؟

در این پژوهش، معیار اصلی در گاهنگاری و دوره‌بندی محوطه‌های شناسایی شده در بررسی، سفال‌های گردآوری شده از سطح محوطه‌هاست. استفاده از سفال به عنوان نشانه‌های گاهنگاری در مطالعۀ مقایسه‌ای   می‌تواند مسئله ساز باشد، به ویژه جایی که توالی سفالی دارای وقفه‌های زیادی است و یا زمانیکه دوره‌ها مدت طولانی را دربر بگیرند (Wilkinson 2003a: 223). گاهنگاری‌های پیشنهادی برای محوطه‌های غرب دشت لوت بر مبنای مقایسه با داده‌های سفالی به دست آمده از منطقۀ شهداد و دیگر مناطق استان کرمان (به ویژه دشت بردسیر) استوار است. دوره بندی فرهنگی و ترمینولوژی به کار رفته برای دوره‌های اولیۀ تل ابلیس (دشت بردسیر) برای دشت لوت مورد استفاده قرار گرفت. اگرچه تشابهات میان مواد فرهنگی دشت بردسیر و دشت لوت واضح است، بااینهمه تفاوت‌هایی میان آن‌ها مشاهده ‌می‌شود و این تفاوت‌ها در برخی دوره‌ها نسبت به دیگر دوره‌ها آشکارتر است. در این زمینه، دوره‌های استقراری دورۀ مس سنگی (هزارۀ پنجم و چهارم پ.م) محوطه‌های دشت لوت براساس توالی سفالی تل ابلیس و عصر مفرغ براساس محوطۀ کاوش شدۀ شهداد دوره بندی ‌شد‌ه‌اند .

کاوش‌های محوطۀ شهداد به همراه کاوش‌های جدید در دو محوطۀ پیش از تاریخی تپه دهنو و دهنو شرقی شهداد (اسکندری 1395) این امکان را فراهم نمود‌ه‌اند تا سفال‌های سطحی محوطه‌های شناسایی شده از بررسی دشت لوت، با اطمینان بیشتری دوره بندی و گاهنگاری شوند .

 

2. منظرگاه طبیعی محدودۀ بررسی

به لحاظ جغرافیایی، پهنه و گسترۀ تحت بررسی شمال شرق استان کرمان را در بر ‌می‌گیرد و دو بخش شهداد و گلباف را در خود جای داده است. شهداد و گلباف به ترتیب در شرق و جنوب شرق شهر کرمان واقع ‌شد‌ه‌اند.

هر دو در امتداد غرب بیابان لوت قرار دارند. شهداد، بخش شمالی و گلباف، بخش جنوبی گسترۀ بررسی را شامل ‌می‌شود. تا نیم سده پیش، این دو بخش بر روی هم یک بخش واحد به مرکزیت شهداد(خبیص) را تشکیل می‌دادند. گفتنی است که در اینجا دشت لوت اصطلاحی است که به هر دو بخش شهداد و گلباف اطلاق شده است. گسترۀ تحت بررسی یک منطقه میان بخش شرقی رشته کوه‌های کرمان در غرب و بیابان لوت در شرق را دربر ‌می‌گیرد (شکل 1). به دیگر سخن، منطقۀ مورد مطالعه از دو منظرگاه طبیعی متفاوت تشکیل شده است، از یکسو دره‌های بین کوه‌های غربی و از سوی دیگر دشت باریک و دراز در امتداد بیابان لوت .

محدودۀ بررسی در بیشترین انداز‌ه اش دارای 100 کیلومتر طول شمالی-جنوبی و 40 کیلومتر عرض غربی- شرقی است. بخش کوهستانی در ارتفاع بیش از 2500 متر بالاتر از سطح دریاست؛ درحالی که کمتر از 20 کیلومتر به سمت شرق جایی که دشت لوت قرار دارد، ارتفاع از سطح دریا در حدود 400 متر است. فاصله میان کوه‌های غربی و بیابان لوت یعنی عرض محدودۀ بررسی، در بخش‌های مختلف محدودۀ بررسی متفاوت است. در بخش مرکزی حاشیۀ غربی لوت، جایی که شهر شهداد قرار دارد این فاصله به بیشترین حد خود، یعنی در حدود چهل کیلومتر می‌رسد. در بخش جنوبی محدودۀ بررسی این فاصله به کمتر از ده کیلومتر  می‌رسد. به لحاظ زمین ریخت شناسی، آب موردنیاز حاشیه غربی دشت لوت از طریق رود‌های دائمی و موقتی که از کوهستان بخش غربی سرچشمه میگرفته‌اند ،تأمین می‌شده است. این منابع آب از کوه‌های غربی در جهت شرق جاری شده و پس از گذشتن از عرض دشت لوت به بیابان لوت ختم می‌‌شد‌ه‌اند .پرآب ترین بخش محدودۀ بررسی، جایی است که مخروط افکنۀ شهداد قرار دارد. در این محل، منابع آب از چهار فرسخ در رأس مخروط افکنه سرچشمه می‌گرفته و با جاری شدن به سمت شرق در بخش انتهایی مخروط افکنه در سطح دشت پخش می‌شده است .به لحاظ زمین شناسی، در بخش پایانی مخروط افکنۀ شهداد یعنی شرق شهر امروزی شهداد، یک صفحۀ زمین شناختی جداشده از بیایان لوت وجود دارد که در سطح آن کلوت‌ها پراکند‌ه‌اند .

کلوت‌ها در این بخش، میان یک دهم هکتار تا بیست هکتار وسعت دارند، کلوت‌های بخش شرقی این محدوده کم تراکمتر و وسیعتر هستند، درحالیکه کلوت‌های بخش غربی یعنی جایی که شهر عصر مفرغی شهداد شکل گرفته است، کوچکتر و بسیار پرتراکمتر هستند. اکنون، با به تصویر کشیده شدن ویژگی‌های محیطی منطقۀ مورد بررسی، می‌توانیم داده‌های بررسی را با تفسیر بهتری از روند‌های استقراری منطق‌های مورد مطالعه قرار دهیم . 

 شکل 2: پراکنش استقرار‌های هزارۀ پنجم پ.م( مس سنگی قدیم و میانی) دشت لوت

3. بررسی باستانشناختی دشت لوت: روش شناسی

بررسی باستان شناختی، نخستین مرحله از یک پروژۀ بلندمدت پژوهشی باستان شناسی است. بررسی باستان شناختی دشت لوت، فصل نخست از پروژۀ اخیر دشت لوت است که تاکنون شامل بررسی دشت لوت،کاوش در تپۀ دهنو و تپۀ دهنو شرقی شهداد ‌می‌شود. از لحاظ فشردگی، بررسی‌های باستان شناختی می‌توانند از یک شناسایی کلی در امتداد جاده‌های امروزی با وسایل موتوری تا یک بررسی پیمایشی بسیار فشرده و گسترده را دربر گیرند. در اینجا ادعا ن‌می‌شود که رویکرد دوم دقیقاً در بررسی حاشیۀ غربی دشت لوت اجرا شده است، بااین همه تیم بررسی‌ کننده کوشید تا در چهارچوب چنین برنامه و رویکردی عمل کند. روش بررسی باستانشناختی حاشیۀ غربی دشت لوت ‌تنها معطوف به یافتن مکان‌های نقطه‌ای و شناسایی محوطه‌های باستانی منطقه نبوده است، بلکه در راستای شناخت، توضیح و تبیین الگومندی و نظام مندی پراکنش آثار و کشف روابط معنادار مکانی میان آن‌ها نیز بوده است. روش‌های بررسی اتخاذشده، هم روش گسترده (Extensive) و هم فشرده (Intensive) بوده است. روش گسترده یک روش مرسوم برای بازدید هر مکانی است که انتظار می‌رود محوطه‌های باستانی در آنجا مشاهده شوند. در این بررسی ممکن است از نقشه‌ها، تصاویر ماهوار‌ه‌ای گوگل ارث، اطلاعات محلی و مکان روستا‌های امروزی نیز استفاده شود. روش فشرده شامل پیمایش در سطح زمین به هدف یافتن محوطه‌هاست. روش فشرده در بخش‌هایی که نیاز است تا چنین روشی پیاده شود به مانند بررسی در کرانۀ رودخانه‌ها و جریان‌های آب اغلب به اجرا درمی‌آید. به دلیل منظرگاه طبیعی متنوع منطقۀ موردبررسی، راهبرد و روش شناسی بررسی از مکانی به مکان دیگر متفاوت انجام می‌شد.

درواقع، برای دستیابی به الگوی استقراری واقعی منطقه و به دلیل تنوع منظرگاه‌ها در محدودۀ بررسی و همچنین توانمایه‌های برخی از نواحی ،ضرورت ایجاب می‌کرد در بررسی نوعی روش شناسی بررسی چهار مرحله‌ای (Four-phase survey methodology) به اجرا درآید. 

مرحلۀ نخست، شامل بررسی کلی حاشیۀ غربی دشت لوت از شمالیترین روستای گسترۀ تحت بررسی (ده سیف) تا جنوبیترین روستا (کشیت) بود. گسترۀ مرحلۀ نخست یک دشت دراز و باریک در امتداد بیابان لوت را دربر می‌گرفت. مرحلۀ دوم منطقۀ کوهستانی غرب محدودۀ بررسی را شامل می‌شد. در این مرحله، هدف اصلی دستیابی به استقرارگا‌های موقت کوچ نشینی و همچنین سکونتگاه‌های دورۀ پارینه سنگی بود. در مرحلۀ سوم، یک بررسی پیمایشی در کرانه‌های رود‌ها و منابع آب منطقه که از مناطق کوهستانی غرب به سمت شرق جاری بودند به اجرا درآمد. مرحلۀ چهارم روش شناسی بررسی دشت لوت، درواقع فشرده ترین فاز، در بخش مرکزی دشت شهداد یعنی پیرامون شهر عصر مفرغی شهداد متمرکز شده بود .گسترۀ این مرحله، یک فرصت ویژه را برای مطالعۀ تأثیر عارضه‌های زیست-بوم بیابانی منطقه بر روی مکان استقرار‌های پیش ازتاریخ منطقه فراهم می‌کرد. این گستره در شرق شهر امروزی شهداد قرار دارد و ابعاد آن در حدود 10 × 10 کیلومتر است. در این محدوده از دشت شهداد است که کلوت‌ها پراکنده هستند.

 در بررسی دشت لوت، روش شناسی ثبت، ضبط و نمونه برداری به شکل زیر انجام شد: زمانی که یک محوطه شناسایی می‌شد موقعیت آن با دستگاه GPS ثبت می‌گردید و یک پلان دستی از محوطه تهیه و سپس ریخت شناسی و محیط پیرامون آن توصیف می‌شد و در نهایت برای گاهنگاری نسبی، نمونه‌های سفالی شاخص از سطح محوطه جمع آوری می‌شد. هر محوطه با شماره‌های پیدرپی و با پیشوند Shd در گسترۀ بخش شهداد و Gbf در گسترۀ بخش گلباف کدگذاری می‌شد. بیشترین طول و عرض هر محوطه با استفاده از دستگاه GPS اندازه گیری می‌شد تا ابعاد آن محاسبه شود. در این بررسی، محوطه‌های شناسایی شده گونه‌های متنوع مانند تپه‌ها، بنا‌ها، گورستان‌ها، کارگاه‌های صنعتی تا نقوش صخر‌ه‌ای را شامل شدند. نوشتار حاضر ‌تنها به محوطه‌های پیش ازتاریخ منطقه می‌پردازد که تپه‌ها و کارگاه‌ها را دربر ‌می‌گیرند. تمامی محوطه‌های پیش ازتاریخی دارای یافته‌های سطحی بودند که غالب آن‌ها قطعات سفال بود. اغلب محوطه‌های پیش ازتاریخی چند‌دور‌ه‌ای بودند، هرچند محوطه‌های تک‌دور‌ه‌ای نیز در میان آن‌ها مشاهده شده است. در این بررسی سعی شد تا اندازۀ دقیق هر محوطه بر اساس پراکنش سفال‌های سطحی اندازه گیری شود. علاوه بر مسائل تافونمیک (به عنوان مثال؛ فرسایش و رسوبگذاری) برای همۀ محوطه‌های باستانی، اندازه‌گیری محوطه‌ها زمانی مشکل ‌می‌شود که چند‌دور‌ه‌ای باشند. ازآنجایی که محوطه‌های بزرگ در منطقه دارای رشد افقی بودند مشخص کردن ابعاد استقرار آسانتر بود، هرچند برای محوطه‌های کوچک، مشکل همچنان به جای خود باقی بود. در بررسی دشت لوت ،هیئت بررسی کننده تلاش کرد تا بر اساس داده‌های بررسی به برآورد جمعیتی نیز دست یابد، چراکه پویایی‌های جمعیتی از نشانه‌های مهم روند‌های استقراری بلندمدت در مطالعات منطق‌های هستند (Wilkinson 2003b).

در باب محدودیت‌ها و مشکلات بررسی در برخی از بخش‌های محدودۀ بررسی ،بررسی کنندگان با یک محدودیت خطرناک مواجه بودند. بدینگونه که حاشیۀ غربی لوت به عنوان مسیر قاچاق برای انتقال غیرقانونی تریاک از مرز‌های پاکستان و افغانستان به خراسان استفاده میشده است .ازاین رو، پلیس در بخشی از    بخش‌های جنوبی محدودۀ مورد بررسی در حاشیه بیابان لوت، مینگذاری کرده بود تا از عبور کاروان‌های قاچاق جلوگیری کند. این محدودیت خطرناک سبب شد تا امکان بررسی بخش‌هایی از حاشیۀ جنوب غربی بیابان لوت وجود نداشته باشد. هرچند با کمک پلیس و افراد محلی تیم بررسی توانست تمامی حاشیۀ غربی بیابان لوت به استثنای دو بخش کوچک را مورد پوشش بررسی قرار دهد؛ دو بخشی که بررسی نشد، به ترتیب در فاصله 30 و 56 کیلومتری جنوب شهر شهداد قرار دارند .

 

4. الگوی استقراری پیش ازتاریخ دشت لوت

بررسی غرب دشت لوت به شناسایی 87 محوطۀ باستانی انجامید که از هزارۀ پنجم تا دورۀ اسلامی متأخر را در بر ‌می‌گیرند. از این بین، 23 محوطه به دوران پیش از تاریخ تعلق دارد که متعلق به دوره‌های مس سنگی و مفرغ هستند (جدول شمارۀ 1). در ارتباط با شمار محوطه‌های شناسایی شده، ذکر این نکته ضروری است که سه محوطۀ بزرگ (Large Site) دشت لوت (046، 022 و 004) که به عنوان مرکز شهری (Urban Center) در نظر گرفته ‌شد‌ه‌اند، با وجود داشتن تپه‌های زیاد به عنوان یک محوطۀ واحد ثبت شدند. محوطه‌های پیش ازتاریخ شناسایی شده شامل 21 محوطۀ استقراری و 2 محوطۀ کارگاهی (Workshop) ‌می‌شود. به لحاظ گاهنگاری،13 محوطه مربوط به هزارۀ پنجم پ.م ،15 محوطه متعلق به هزارۀ ‌چهارم پ.م ،12 محوطه منتسب به هزارۀ سوم پ.م و تعداد 2 محوطه به اوایل هزارۀ دوم پ.م تعلق دارد. محوطه‌های مذکور غالباً چند‌دور‌ه‌ای هستند و ‌تنها 8 محوطه دربردارندۀ یک دورۀ استقرار است. اکثر محوطه‌ها (21 محوطه) در بخش مرکزی دشت شهداد یعنی در بخش ‌انتهایی ‌مخروط افکنۀ شهداد شکل گرفته‌اند. از لحاظ وسعت، محوطه‌های غرب دشت لوت یک طیف گسترده را دربر ‌می‌گیرند؛ کوچکترین محوطه 25/0 هکتار و بزرگترین آن‌ها بیش از دویست هکتار وسعت دارد .

1-4. دورۀ مس سنگی (هزارۀ پنجم و ‌چهارم پ.م)

استقرار‌های هزارۀ پنجم و ‌چهارم پ.م یا استقرار‌های دورۀ مس سنگی دشت لوت قدیمیترین زیستگاه‌های انسانی یافت شده از بررسی دشت لوت به شمار می‌آیند. در ادامه، الگوی استقراری هزارۀ پنجم پ.م (مس سنگی قدیم و میانی) و هزارۀ ‌چهارم پ.م (مس سنگی جدید) به طور جداگانه بحث خواهد شد:

1-1-4. مس سنگی قدیم و میانی (هزارۀ پنجم پ.م)

هزارۀ پنجم پ.م یک دورۀ زمانی مهم در روند تکاملی جوامع انسانی فلات ایران بوده است و تغییرات اجتماعی-اقتصادی بنیادینی نظیر پیدایش نوآوری‌های تکنیکی و سلسله مراتب اجتماعی را به همراه داشته است. اطلاعات موجود از باستان شناسی هزارۀ پنجم پ.م جنوب شرق ایران اندک است. کاوش‌های قدیمی تل ابلیس Caldwell 1967)) و تپه یحیی (Lamberg-Karlovsky and Beale 1986)  بخش اصلی اطلاعات این دورۀ جنوب شرق را تشکیل میدهد. بر اساس اطلاعات گاهنگاری جدید ،در توالی فرهنگی تل ابلیس و یحیی ،‌تنها دورۀ ابلیس I & II و یحیی VI & V به هزارۀ پنجم پ.م تعلق دارند. فرهنگ سفالی هزارۀ پنجم پ.م دشت لوت مشابه فرهنگ‌های همزمان در دشت بردسیر (تل ابلیس) یعنی فرهنگ بردسیر، ابلیس و دشکر است .در طی بررسی دشت لوت 13 محوطه، بر اساس سفال سطحی، به هزارۀ پنجم پ.م نسبت داده شد .الگوی پراکنش استقرار‌های این دوره در دشت لوت بسیار جالب است. بدین شکل که تمامی محوطه‌ها در بخش مرکزی دشت لوت و در بخش پایانی ‌مخروط افکنه در فاصلۀ بسیار کمی از یکدیگر شکل گرفتهاند (شکل 2).

بدونشک عوامل زیست محیطی نقش اصلی را در ایجاد این چنین الگویی در پراکنش فضایی زیستگاه‌های دشت لوت داشته است. زمین حاصلخیز بخش ‌انتهایی ‌مخروط افکنۀ شهداد و آب در دسترس رودخانۀ شهداد در این بخش را می‌توان عوامل جاذبه برای شکلگیری استقرار‌ها در این قسمت از دشت لوت دانست. 

شکل 3 : پراکنش استقرارهای هزارۀ چهارم پ.م (مس سنگی جدید) دشت لوت

2-1-4. مس سنگی جدید (هزارۀ ‌چهارم پ.م)  

دانش ما از دورۀ مس سنگی جدید جنوب شرق ایران بسیار اندک است. اطلاعات موجود از این دوره از کاوش‌های تپۀ علی آباد بردسیر (Caldwell 1967)، محطوط آباد جیرفت (Madjidzadeh 2008, Vidale and Desset 2013) گورستان خواجه عسکر بم (2016Soleimani et al. )، تپه دهنو شهداد (اسکندری 1395) و محوطه ورامین جیرفت( اسکندری و دیگران 1396) به دست آمده است. تپه یحیی در هزارۀ ‌چهارم پ.م دارای یک وقفۀ فرهنگی طولانی مدت (3900-3100 پ.م) بوده است و ازاین رو اطلاعات موجود از این هزاره در دشت صوغان و حوزۀ شاه ماران-دولت آباد بسیار اندک است. فعالیت‌های باستان شناختی صورت گرفته در جنوب شرق ایران نشان می‌دهد که در دورۀ مس سنگی جدید در سراسر منطقۀ کرمان و بلوچستان فرهنگ علی آباد وجود داشته است .به عبارت دیگر، میتوان گفت که فرهنگ غالب دورۀ مس سنگی جدید یا هزارۀ ‌چهارم پ.م جنوب شرق ایران، فرهنگ علی آباد بوده است .گفتنی است، مشابه سفال‌های علی آباد از پاکستان نیز به دست آمده است (Mutin 2013).

فرهنگ علی آباد (ابلیس IV) از لایۀ فوقانی فرهنگ دشکر در محوطۀ علی آباد در دشت بردسیر شناسایی شد (79-1967:75 Chase et al.) و دارای پنج گونه سفالی نخودیرنگ شامل علی آباد ساده، منقوش ،دورنگ، صیقلی و دارای نوار برجسته است (1967: 79 Chase et al. ). کالدول، تاریخ اواسط تا پایان هزارۀ ‌چهارم پ.م را برای فرهنگ علی آباد پیشن‌هاد کرده است (Caldwell 1967: 24). ویت و دایسون با توجه به یافتشدن سفال‌های مشابه دورۀ بانش قدیم مانند کاسه‌های لبه واریخته، فرهنگ علی آباد را همزمان با بانش قدیم (3400-3250 پ.م) دانستهاند (Voigt and Dyson 1992: 146). کمرون پتری دورۀ علیآباد را همزمان با دورۀ بانش قدیم و میانی (3250-2950 پ.م) دانسته است (Petrie 2012). کاوش‌های اخیر در محوطۀ محطوطآباد جیرفت و تپه دهنو شهداد، تاریخ مطلق 3750-3250 را برای این فرهنگ پیشن‌هاد کرده است (اسکندری1395).  به اعتقاد نگارندگان دورۀ علی آباد قدیم (دورۀ انتقالی از ابلیس III به ابلیسIV) در ربع نخست هزارۀ ‌چهارم پ.م جای ‌می‌گیرد و بازۀ زمانی ربع دوم و سوم هزارۀ ‌چهارم پ.م بازۀ زمانی فرهنگ علی آباد در جنوب شرق ایران است. 

بررسی دشت لوت به شناسایی 15 محوطه مربوط به دورۀ مس سنگی جدید (فرهنگ علی آباد) در منطقۀ مورد مطالعه منجر شد .الگوی پراکنش استقرار‌های هزارۀ ‌چهارم پ.م دشت لوت تقریبا مشابه دورۀ قبل است .از 15 استقرار این دوره ،13 محوطه در بخش پایانی ‌مخروط افکنۀ شهداد در بخش میانی دشت لوت شکل گرفت‌هاند. در این بخش ،تعداد 9 زیستگاه دورۀ پیشین، در دورۀ مس سنگی جدید نیز مورد سکونت قرار گرفت‌هاند .تفاوت اساسی در الگوی فضایی استقرار‌های دورۀ مس سنگی جدید با دورۀ پیش، شکلگیری دو زیستگاه در بخش‌های جنوبی حاشیۀ غربی بیابان لوت است. این زیستگاه‌ها به ترتیب در 15 کیلومتری (محوطۀ 022) و 65 کیلومتری (محوطۀ 004) جنوب شهر امروزی شهداد قرارگرفتهاند (شکل شمارۀ 3). وجود تک محوطه‌هایی از دورۀ مس سنگی جدید با فواصل زیاد از هم در امتداد بیابان لوت نیز قابل تأمل است که جلوتر بدان پرداخته ‌می‌شود. محوطه‌های مس سنگی جدید دشت لوت دارای وسعتی کمتر از ‌چهار هکتار هستند. ‌تنها یک محوطه یعنی محوطۀ 051 (تپه دهنو) دارای وسعتی برابر با 18 هکتار در این دوره است . 

شکل 4: پراکنش استقرار‌های هزارۀ سوم پ.م (مفرغ قدیم) دشت لوت

2-4 - عصرمفرغ

 

کاوش‌های پیشین در محوطۀ عصر مفرغی شهداد بر توانمایه بالای دشت لوت در این دوره مهر تأیید  مینهد .با توجه به وجود مرکز شهری شهداد در منطقه، اطلاعات بررسی اخیر در ارتباط با سیستم استقراری و منظر شهری (Urban Landscape) عصر مفرغ دشت لوت اهمیت دوچندان مییابد. بررسی دشت لوت شناسایی 12 محوطه متعلق به عصر مفرغ را بهدنبال داشت. در ارتباط با شمار محوطه‌های این دوره، ذکر این نکته ضروری است که از این شمار محوطۀ شناسایی شده، 3 محوطه، محوطۀ بزرگ هستند که هریک، چند ده تپه را دربر ‌می‌گیرد؛ لیکن هم به صورت گروهی هم به عنوان یک محوطۀ بزرگ ثبت ‌شد‌ه‌اند. این سه محوطۀ بزرگ، شهداد (046)، مختارآباد (022) و کشیت (044) هستند که بهترتیب 170، 70 و 200 هکتار وسعت دارند. 

 الگوی پراکنش زیستگاه‌های عصر مفرغ دشت لوت بسیار منحصربه فرد است .شمار 12 محوطه مربوط به هزارۀ سوم پ.م (مفرغ قدیم) در دشت لوت پراکنده شده است (شکل 4). شیوۀ پراکنش آن‌ها بدینگونه است که تعداد 10 محوطه در بخش میانی دشت، در بخش ‌انتهایی ‌مخروط افکنۀ شهداد، یعنی جایی که استقرار‌های دورۀ مس سنگی شکل گرفته‌اند، واقع شده است. در بخش پایانی ‌مخروط افکنۀ شهداد، غربیترین استقرار، محوطۀ شهداد است که بیش از 170 هکتار وسعت دارد و 9 محوطۀ دیگر همگی در شرق آن در فاصل‌های بین 300 متر تا 4 کیلومتر پراکنده ‌شد‌ه‌اند. این محوطه‌ها، محوطه‌های کوچکی هستند که بین 3/0 تا 5/4 هکتار وسعت دارند و می‌توان آن‌ها را محوطه‌های اقماری (Satellite Sites) مرکز شهری شهداد در هزارۀ سوم پ.م در نظر گرفت. علاوه بر 10 محوطۀ هزارۀ سومی بخش ‌انتهایی ‌مخروط افکنه شهداد، دو محوطۀ دیگر از این دوره یعنی مختارآباد (022) و کشیت (004) در دشت لوت قرار دارند. مختارآباد در 15 کیلومتری جنوب محوطۀ شهداد قرار دارد. بر اساس یافته‌های سطحی، وسعت این محوطه در حدود 70 هکتار است .به جز بخش بسیار کوچکی در شرق محوطه، تمام گسترۀ محوطه به هزارۀ سوم پ.م تعلق دارد و هیچ استقرار جدیدتری در آن وجود ندارد. محوطۀ بزرگ دیگر دشت لوت، کشیت است که در 65 کیلومتری جنوب محوطۀ شهداد در جنوب غرب حاشیه بیابان لوت واقع شده است. بر اساس مواد فرهنگی سطحی، این محوطه دارای وسعتی بیش از 200 هکتار است. این محوطه نیز به جز بخش کوچکی از آن که به هزارۀ ‌چهارم پ.م تعلق دارد، تمامی گسترۀ آن به هزارۀ سوم پ.م تعلق دارد و دارای هیچ استقراری از دورۀ جدیدتر نیست. با توجه به وسعت بسیار زیاد این دو محوطۀ هزارۀ سومی، در اینجا از این دو در کنار محوطۀ شهداد به عنوان مراکز شهری هزارۀ سوم پ.م دشت لوت یاد ‌می‌شود .نکتۀ بسیار جالب توجه در ارتباط با این دو محوطه عصر مفرغی بزرگ در امتداد بیابان لوت این است که هیچ کدام دارای محوطه‌های اقماری نیستند .از منظر باستان شناسی فضایی ،مراکز شهری هزارۀ سومی بدون محوطه‌های اقماری دشت لوت با استاندار‌های تعریف شده باستان شناسی خاور نزدیک متفاوت است. بدون شک، منظر طبیعی و زیست بوم منطقه نقش اصلی را در پدیدآمدن چنین الگوی فضایی در دشت لوت داشته است. به علاوه، عوامل کارکردی (Functional) نیز در ایجاد چنین الگویی بی تأثیر نبوده است. جلوتر به تفسیر منظر شهری هزارۀ سوم پ.م و الگوی ویژ‌ه‌اش پرداخته ‌می‌شود . 

 شکل 5: پراکنش استقرار‌های نیمۀ اول هزارۀ دوم پ.م دشت لوت

در پایان هزارۀ سوم پ.م یا عصر مفرغ قدیم یک تحول اساسی در سیستم استقراری دشت لوت رخ داده است. در این زمان مراکز شهری منطقه رو به افول گذاشته و از بین میروند و شمار استقرار‌ها از 12 محوطه در هزارۀ سوم پ.م به دو محوطه بسیار کوچک در هزارۀ دوم پ.م می‌رسد (شکل شمارۀ (5. دو محوط‌های که به نیمۀ نخست هزارۀ دوم پ.م در دشت لوت تعلق دارند محوطه 054 و محوطۀ شهداد 046 است. کاوش‌های حاکمی در شهداد نشان داد که پس از ازبینرفتن شهر هزارۀ سومی شهداد، استقرار کوچکی در این محوطه در هزارۀ دوم پ.م وجود داشته است. مدارک و شواهد این فرهنگ از کاوش در گورستان B و C شهداد بهدست آمده است که قدمت آن به نیمۀ اول هزارۀ دوم پ.م برمیگردد. گفتنی است که تغییر شدید در سیستم استقراری فرهنگ‌های هزارۀ سوم پ.م در پایان این هزاره ‌تنها مختص به دشت لوت نبوده است و در دیگر مناطق جنوب شرق ایران مانند حوزۀ هلیلرود و رود هیرمند وضعیت مشابهی دیده ‌می‌شود . 

5. بحث

از بررسی باستان شناختی دشت لوت اطلاعات درخور توجهی از روند و الگوی استقراری پیش ازتاریخ منطقه استخراج و گردآوری شد. در این پژوهش استقرار‌های دورۀ مس سنگی و عصر مفرغ دشت لوت از منظر باستان شناسی منظری موردمطالعه قرارگرفته اند. باستان شناسی منظری با مطالعۀ چنین پدیده‌هایی در ‌چهارچوب الگو‌های استقراری، ما را به سوی ارتباط متقابل میان آن‌ها و نیز شرایط جغرافیایی و سازمان فضایی آن‌ها رهنمون ‌می‌کند. در باستان شناسی الگوی استقراری، به مطالعۀ ساختار درونی، سازمان فضایی، نحوۀ پراکنش و روابط متقابل میان سکونتگاه‌های باستانی در بستر محیط پرداخته ‌می‌شود. مهمترین مرحله در این رویکرد باستانشناختی، تحلیل داده‌ها و طبقه بندی اطلاعات متنوعی است که درنتیجۀ بررسی‌ها و کاوش‌های منطق‌های و مطالعات محیط و زیست بوم منطقه حاصل ‌می‌شود. در این راستا، برای مطالعۀ الگو‌های استقراری و تغییرات جمعیتی دشت لوت، بررسی پیمایشی فشرد‌های در حاشیه غربی لوت انجام شد. سپس، محوطه‌های پیش ازتاریخی شناسایی شده، به لحاظ گاهنگاری طبقهبندی شدند و سرانجام سعی شد تا الگوی فضایی استقرار‌ها در بافت طبیعی دشت لوت مورد تحلیل قرار گیرد. در ادامه به روند استقراری پیش ازتاریخ دشت لوت از هزارۀ پنجم پ.م تا هزارۀ دوم پ.م پرداخته ‌می‌شود .

در بررسی دشت لوت مشاهده شد قدیمیترین زیستگاه‌های شناخته شده به هزارۀ پنجم پ.م تعلق دارند .

تمامی محوطه‌های این دوره دارای وسعتی کمتر از ‌چهار هکتار هستند و الگوی پراکنش جالبی را نشان میدهند .هر 13 محوطۀ هزارۀ پنجمی دشت لوت در بخش ‌انتهایی ‌مخروط افکنه شهداد، شرق محوطۀ شهداد، در فاصلۀ بسیار کمی از یکدیگر شکل گرفت‌هاند .الگوی فضایی استقرار‌های هزارۀ ‌چهارم پ.م در بخش مرکزی دشت لوت مشابه دورۀ مس سنگی قدیم و میانی هزارۀ پنجم پ.م است. در دورۀ مس سنگی جدید نیز استقرار‌ها در بخش ‌انتهایی ‌مخروط افکنه شهداد و در فاصلۀ کمی از یکدیگر شکل گرفته‌اند .تفاوت اساسی در الگوی فضایی استقرار‌های دورۀ  ‌مس سنگی جدید با دورۀ قبل، شکلگیری دو زیستگاه در بخش‌های جنوبی حاشیۀ غربی بیابان لوت است. این زیستگاه‌ها بهترتیب در امتداد بیابان لوت با فاصلۀ زیاد از یکدیگر ـ 15 کیلومتری (محوطۀ 022) و 65 کیلومتری (محوطۀ 004) جنوب ـ جایی که 13 محوطۀ دیگر این دوره وجود دارند (بخش پایانی ‌مخروط افکنه شهداد(، شکل گرفت‌هاند. وجود تک محوطه‌هایی از دورۀ  ‌مس سنگی جدید با فواصل زیاد از هم در امتداد بیابان لوت می‌تواند نشان از یک شبکه ارتباطی ـ تجاری در حاشیۀ غربی بیابان لوت در دورۀ مس سنگی جدید باشد.

  به لحاظ وسعت ،محوطه‌های مس سنگی جدید دشت لوت به استثنای یک محوطه، همگی دارای وسعتی کمتر از ‌چهار هکتار هستند. ‌تنها محوطۀ بزرگ متعلق به هزارۀ ‌چهارم پ.م دشت لوت ،محوطه 051 تپه دهنو است که به نظر می‌رسد در دورۀ مس سنگی جدید وسعت آن به 18 هکتار رسیده باشد. موقعیت این محوطه در بخش ‌انتهایی ‌مخروط افکنه شهداد یعنی جایی که 13 استقرار مس سنگی جدید قراردارد، یک موقعیت مرکزی است. موقعیت تپه دهنو و وسعت زیاد آن در مقایسه با محوطه‌های همدورۀ اطراف، میتواند نشان از جایگاه ویژۀ این محوطه در  ‌سلسله مراتب استقراری دشت لوت در دوره مس سنگی جدید باشد  .

در عصر مفرغ قدیم یک تحول اساسی در روند استقراری و جمعیتی دشت لوت صورت ‌می‌گیرد. در هزارۀ سوم پ.م سه محوطۀ شهری بزرگ در حاشیه بیابان لوت و با فواصل زیاد از هم شکل ‌می‌گیرند. فقدان محوطه‌های اقماری برای این مراکز شهری بزرگ عصر مفرغ قدیم از یک مدل استقراری جدید در فلات ایران نشان دارد. موقعیت قرارگیری این مراکز (شهداد، مختارآباد و کشیت) در امتداد بیابان لوت و با فواصل زیاد از هم این فرضیه را مطرح ‌می‌کند که به احتمال فراوان این مراکز، ایستگاه‌های کاروانی (Caravan Stations) در شبکه تجاری هزارۀ سوم پ.م آسیای جنوب غربی ‌بود‌ه‌اند که جنوب شرق ایران را به آسیای مرکزی پیوند ‌می‌داده است. به عبارت دیگر، موقعیت راهبردی دشت لوت، شکل گیری این مراکز بزرگ شهری در کریدور طبیعی حاشیۀ غربی بیابان لوت را سبب شده است تا حرکت کالا‌ها و مواد خام در شبکه تجاری هزارۀ سوم پ.م این بخش از آسیای جنوب غربی را کنترل کنند .

در ارتباط با الگوی استقراری عصر مفرغ دشت لوت، بایستی این نکته گفته شود که علاوه بر زیست بوم منطقه، قرارگیری بر سر یک راه ارتباطی مهم، عاملی تعیین کننده در سازمان فضایی استقرار‌ها در هزارۀ سوم پ.م دشت لوت بوده است. بدون شک، منظر طبیعی و  زیست بوم منطقه نقش اصلی را در پدیدآمدن الگوی فضایی منطقه داشته است. بیابانی بودن بخش زیادی از زمین‌های حاشیۀ غربی بیابان لوت و همچنین حرکت عرضی رودخانه‌ها و جریان‌های آب که همگی در جهت غربی ـ شرقی ‌تنها عرض دشت را طی ‌می‌کنند سبب شده است تا بخش‌های زیادی از دشت لوت از دسترسی به آب محروم باشد. ازاین رو، شرایط محیطی مذکور در کنار نقش کارکردی دشت لوت، سبب پیدایش الگوی استقراری ‌ویژ‌ه‌ای در هزارۀ سوم پ.م شده است .

شدیدترین تحول در سیستم استقراری دشت لوت در آغاز هزارۀ دوم پ.م صورت ‌می‌گیرد. بدین شکل که استقرار‌های وسیع و جمعیت زیاد دشت لوت در هزارۀ سوم پ.م به دو استقرار بسیار کوچک در نیمۀ اول هزارۀ دوم پ.م تقلیل می یابد. شایان ذکر است که این تحول استقراری و تخلیه جمعیت در دیگر مناطق جنوب شرق ایران نیز مشاهده شده است. هنوز پاسخ دقیقی برای این پدیده ارائه نشده است و نیازمند مطالعات میدانی باستانشناختی بیشتر و همچنین پژوهش‌های میان رشته‌ای به ویژه دیرین اقلیم شناسی است .

 

6. نتیجه

مطالعۀ استقرار‌های پیش ازتاریخی حاشیۀ غربی دشت لوت با رویکرد باستان شناسی منظری این بستر را فراهم می آورد تا برهمکنش‌های متقابل میان انسان و محیط پیرامون مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. با توجه به اینکه دشت لوت در مجاورت بیابان قراردارد و دارای منظرگاه طبیعی بیابانی است، بدیهی است که این منظرگاه طبیعی ویژه تأثیر زیادی بر روی منظرگاه فرهنگی پیش ازتاریخ منطقه داشته باشد. مطالعۀ روند و تحولات استقراری پیش ازتاریخ دشت لوت نشان داد که منظرگاه بیابانی لوت، ‌مخروط افکنه شهداد، شکل طولی این محدوده، نقش طبیعی ارتباطی، جهت عرضی رود‌ها از کوهستان غربی به سمت بیابان شرقی و همچنین کاربری زمین‌ها بر شکل گیری، مدل توزیع، نحوۀ رشد، تغییرات جمعیتی و الگوی استقراری زیستگاه‌های دورۀ مس سنگی و عصر مفرغ حاشیۀ غربی دشت لوت تأثیر فراوانی داشته‌اند. همچنین مشخص شد که پویایی‌های جمعیتی دشت لوت در دورۀ مس سنگی دارای یک روند رشد تدریجی بوده است تا اینکه در عصر مفرغ قدیم (هزارۀ سوم پ.م)، منطقه به اوج جمعیتی خود می‌رسد که هم زمان با شکل گیری مراکز شهری در این منطقه است. به عنوان سخن آخر، می‌توان گفت که روند و الگوی استقراری حاشیه غربی بیابان لوت تحت تأثیر منظرگاه بیابانی منطقه دارای الگوی بیابانی کم نظیری در فلات ایران است که این الگو آشکارا در مدل بیابانی منظرگاه شهری هزارۀ سوم پ.م دشت لوت متبلور است .

 

 جدول شمارۀ 1: محوطه‌های شناسایی شده از بررسی دشت لوت و ادوار فرهنگی آن‌ها

 

 

 دوره (پ.م)

 وسعت

(هکتار)

نام محوطه

ردیف

 هزارۀ دوم

 هزارۀ سوم

 هزارۀ ‌چهارم

 هزارۀ پنجم

 

*

*

 

70

Shd 022 (مختارآباد)

 1

 

*

*

 

3

 Shd 031

 2

 

*

*

*

4/5

 Shd 032

(تپه دهنو شرقی)

 3

*

*

 

 

170

 Shd 046

(محوطه شهداد)

 4

 

*

 

 

3

 Shd 047

 5

 

*

*

 

1

 Shd 048

 6

 

 

 

*

0/3

 Shd 049

 7

 

 

*

*

0/25

 Shd 050

 8

 

*

*

*

21

(تپه دهنو) Shd 051

 9

 

*

*

*

0/65

 Shd 052

 10

 

 

 

*

0/ 5

 Shd 053

 11

*

 

 

 

3

 Shd 054

 12

 

 

*

 

1

 Shd 055

 13

 

 

*

*

1/2

 Shd 056

 14

 

 

*

*

0/3

 Shd 057

 15

 

 

 

*

1/2

 Shd 058

 16

 

 

 

*

0/ 5

 Shd 059

 17

 

 

*

*

1

 Shd 060

 18

 

*

*

*

0/3

 Shd 061

 19

 

 

*

*

1/5

 Shd 062

 20

 

*

 

 

2

 Shd 063

 21

 

*

*

 

0/5

 Shd 076

 22

 

*

*

 

200

 Gbf 004  (کشیت)

 23

منابع

اسکندری، نصیر(1391)، گزارش بررسی باستان شناختی بخش‌های شهداد و گلباف )(دشت لوت)، کرمان، آرشیو پژوهشکده باستان شناسی کشور (منتشر نشده.)

-1395، «‌چهاردمین فصل پژوهش‌های باستان شناختی دشت لوت: نتایج کاوش دو تپه پیش از تاریخی دهنو و دهنو شرقی دشت شهداد»، مجموعه مقالات جشننامه استاد میرعابدین کابلی، به کوشش مرتضی حصاری ،تهران پژوهشگاه میراث فرهنگی ،صص 75-95.

اسکندری، نصیر؛ پیتر فلزنر و نادر علیدادی سلیمانی( 1396)، گزارش نخستین فصل کاوش‌های باستانشناسی محوطۀ ورامین جیرفت، آرشیو پژوهشکدۀ باستانشناسی کشور )منتشر نشده.(

حاکمی ،علی (1385)، گزارش هشت فصل بررسی و کاوش در شهداد (دشت لوت)، به کوشش محمود موسوی ،تهران ،پژوهشگاه میراث فرهنگی .

کابلی، میرعابدین( 1376)، «گزارش دهمین فصل کاوش گروه باستانشناسی دشت لوت در محوطۀ باستانی شهداد»، گزارش‌های باستانشناسی (1)، تهران، سازمان میراث فرهنگی ، صص 89-129.

-1380، «گزارش دوازدهمین فصل کاوش در محوطۀ باستانی شهداد»، پژوهشنامه، دفتر دوم، سازمان میراث فرهنگی، صص 239-266

- 1381 «گزارش یازدهمین فصل کاوش محوطۀ باستانی شهداد( 1374)»، پژوهشنامه، دفتر ‌چهارم ،سازمان میراث فرهنگی، صص 141-181.  مقصودی، مهران؛ سعید نگهبان؛ سجاد باقری( 1391)، «تحلیل مخاطرات ناشی از ماسه‌های روان بر سکونتگاه‌های غرب دشت لوت»، جغرافیا و مخاطرات طبیعی، شمارۀ اول. صص 83-96.

Banning, E.B., 2002. Archaeological survey, mmanuals in archaeological Mmmethod, theory, and technique, Kluwer Academic/Plenum Publishers, New York.

Caldwell, R. J, (ed.). 1967. Investigations at Tal-i-Iblis (Illinois State Museum Preliminary Reports 9). Springfield: Illinois State Museum Society.

Chase D.W., Fehervari G. and Caldwell J.R., 1967. Reconnaissance in the Bard Sir Valley. In J. R. Caldwell (ed.), Investigations at Tal-i Iblis. Illinois State Museum Preliminary Reports 9 (Springfield) Pp 73-107.

Eskandari, N, Regional Patterns of Early Bronze Age urbanization in the south-east Iran: new discoveries on the western fringe of Dasht- e Lut, in: Casanova. M, E. Villa. M. Mashkour and J. Mayer (eds.), Urbanisation, trade, subsistence and production during the Bronze Age on the Iranian Plateau. (in press).

Hakemi, A. 1997. Shahdad: archaeological excavations of a Bronze Age center in Iran. Rome: IsIAO.

Kowalewski, S., 2008. Regional settlement pattern studies, Journal of Archaeological Research 16: 225-285.

Lamberg-Karlovsky, C.C., and T.W Beale, C.C., (eds.) 1986. Excavations at Tepe Yahya, Iran 1967- 1975. the early periods, American School of Prehistoric Research Bulletin, Vol. 38, Peabody Museum of Archaeology and Ethnology, Cambridge.

Madjidzadeh, Y., 2008, Excavations at Konar Sandal in the region of the Jiroft in Halil Basin: First preliminary report (2002-2008), Iran, Vol.46, Pp. 69-103.

Mutin, B., 2013. Ceramic traditions and interactions on the southeastern Iranian Plateau during the 4th millennium BC, in: C. Petrie (ed.), Ancient Iran and its neighbors: local developments and long-range interactions in the 4th millennium BC. Oxbow Book, The British Institute of Persian Studies Archaeological Monographs Series III, Pp 253-275.

Petrie C. A., 2012. The Chalcolithic of south Iran, in: Potts, D.T. (ed.), Oxford Handbook of Iranian Archaeology, OUP, Oxford, Pp 120–158.

Soleimani, N., M. Shafie, N. Eskandari and H. Molasalehi, 2016, Khaje Askar: A fourth millennium BC cemetery in Bam, southeastern Iran, Journal of Iranica Antiqua, Vol. LI, Pp. 57-84. 

Vidale, M. and F. Desset, 2013. Mahtoutabad (KSS, Jiroft), preliminary evidence of occupation of a Halil Rud site in the early 4th millennium BC, in: C. Petrie (ed.) Ancient Iran and its neighbors: local developments and long-range interactions in the 4th millennium BC. The British Institute of Persian Studies, Archaeological Monographs Series III, Pp. 233-.252

Voigt, M., and R. H. Dyson. 1992. The Chronology of Iran, ca. 8000-2000 B.C. in: R. W. Ehrich (ed.), Chronologies in old world archaeology (3rd ed). Chicago: University of Chicago Press, Pp. 122-.871

Wilkinson, T, J., 2003a. Archaeological landscapes of the Near East, University of Arizona Press, Tucson.

Wilkinson, T. J., 2003b. Archaeological survey and long-term population trends in upper Mesopotamia and Iran in: Miller, N. F. and Abdi, K. (eds.), Yeki Bud, Yeki Nabud: Essays on the Archaeology of Iran in Honor of William M. Sumner. Pp. 39-51. The Cotsen Institute of Archaeology: Los Angeles. 

برچسب: شهداد; لوت; محوطه باستانی
اثر یا گردآوری: نصیر اسکندری - حکمتالله ملاصالحی - حسن فاضلی نشلی ;منبع: مطالعات باستانشناسی، دورۀ 8، شمارۀ 2، پاییز و زمستان 1395   -  لینک منابع:   -  

آخرین مطالب مرتبط:

1403/01/31 04:35
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • «انجمن خرد» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • انجمن خرد از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • درج در قسمت هایی که با ستاره قرمز مشخص گردیده الزامی است.
  • تعداد کاراکترهای نام، ایمیل و نظر نباید به ترتیب بیش از 100، 300 و 500 بیشتر باشد . در صورت عدم رعایت متاسفانه نظر شما ثبت نخواهد گردید.
  • نظرات پس از تأیید مدیر سایت منتشر می‌شود.

نام:

پست الکترونیک:

متن نظر:

کد امنیتی:

نظرات: