مسئله آگاهی ساسانیان از هخامنشیان(بخش هشتم)

مسئله آگاهی ساسانیان از هخامنشیان(بخش هشتم)

تاریخ ملی یا تاریخ کیانی؟ سرشت تاریخ نگاری زردشتی در دوره ساسانی(قسمت نخست)

تاریخ ثبت: (1398/11/10 )  تاریخ بروزآوری: (1398/11/10 )

این مطلب (1,288)  بار مطالعه شده است.

این مطلب را با دوستان خود در واتساپ به اشتراک بگذارید.

حذف هخامنشیان از گزارش‎های بومی تاریخ ایران موجب سردرگمی بسیاری گشته و سبب شده گمان کنند که ساسانیان خاطره‌ای تاریخی از هخامنشیان نداشتند و به هر روی ساسانیان وارثان پارتیان به شمار می‌آیند. این بحث به این صورت مطرح شده است که منابع دوره اسلامی نشان نمی‌دهند که ساسانیان هخامنشیان را می‌شناختند. در واقع این درست است که منابع اسلامی خاطره مبهمی از هخامنشیان دارند، ولی آیا ابهام تاریخ های اسلامی سده‎های نهم و دهم میلادی ثابت می‌کند که ساسانیان (۲۲۴ تا ۶۵۱ م.) از هخامنشیان ( ۵۵۰ تا ۳۳۱ پ.م.) آگاهی نداشته‌اند؟ این پرسش که چرا هخامنشیان با وجود دستاوردهای سیاسی و نظامی برجسته‎شان در روزگار پادشاهی ساسانیان که از همان ناحیه فارس برخاسته بودند از روایت‎های ملی حذف شده‎اند، بی پاسخ مانده است. هدف این مقاله آن است که نشان دهد: ساسانیان از هخامنشیان آگاهی داشتند؛ و حذف هخامنشیان از تاریخ رسمی، به علت سرشت تاریخ نگاری ایرانی و تاریخ نگاری در اواخر عهد باستان به طور کلی بوده است. منابع یونانی و رومی سه مورخ عهد باستان به صورت گذرا به آگاهی ساسانیان از شاهنشاهی هخامنشی اشاره کرده اند. هرودین در باره آرزوهای اردشیر یکم می‌نویسد که اردشیر آسیا را حق نیاکان خویش می‌دانست و ادعا داشت که نیاکان او از کورش تا داریوش سوم بر این سرزمین‎ها فرمانروایی کرده‎اند و می‌بایست دوباره تحت حکومت او در آیند. دیوکاسیوس و آمیانوس مارسلینوس هم درباره آگاهی ساسانیان از ایرانیان هخامنشی همین گونه نوشته‌اند. این موضوع به خودی خود ثابت نمی‌کند که ساسانیان هخامنشیان را می‌شناختند، زیرا بسیاری از نویسندگان باستانی از مورخان گذشته نقل قول می‌کردند. اگر این سخنان آنان نادرست است، پس چرا رومیان این ادعاهای ساسانیان را مطرح کرده اند؟ آنها با نقل این سخنان از زبان دشمنان خود و دادن حقانیت به ادعاهای ارضی آنها، چه چیزی به دست می‌آوردند؟

با آن که به نظر می‌رسد ساسانیان درباره نیاکان خویش آگاهی روشنی نداشته‌اند، ولی آثار مربوط به آنان چیز دیگری می‌گویند. کتیبه های ساسانی بر تیرک چارچوبی در تخت جمشید اطلاعات مهمی دارند. این کتیبه‌ها ظاهراً در یکی از توقف‌های کارگزاران ساسانی در این محل در سده چهارم نوشته شده است. 

پنج سطر آخر این کتیبه از این قرار است:
«[آن کارگزار] شادی بزرگی کرد، و اعمال ایزدان فرمود کردن، و پدر و نیاکان خویش را آفرین (دعا) کرد، و شاپور شاهنشاه را آفرین کرد، و روان خویش را آفرین کرد، و آن را آفرین کرد که این خانه را ساخت، ایزد یاد کند.»

 

جالب است که ساسانیان تخت جمشید را شایسته دعا و دعا برای نیاکان می‌دانستند. این مطلب مطابق این سخن آمیانوس مارسلینوس است که گفته بود شاپور نیاکان خویش را می‌شناخت. اگر در این جا هخامنشیان مورد احترام نیستند، پس چه کسانی می‌توانستند مورد احترام باشند؟ شایان توجه است که کتیبه‎های نخستین ساسانیان در کنار سنگ نگاره های هخامنشی در نقش رستم نگاشته شده‌اند و اینها دلایل و مدارک دیگری هستند از آرمان‌های شاهنشاهی ساسانی در ایجاد پیوند با هخامنشیان برخی همانندی‌ها میان کتیبه‌های ساسانی و هخامنشی، مانند کاربرد موضوعات و زبان، نشان می‌دهند که وسایلی برای انتقال اطلاعات به طریق روایت شفاهی یا راه های دیگر وجود داشته است. این امر به این معنی است که ساسانیان مانند مانویان گنجینه‌ای مشترک از عبارت‌ها و تعبیرهای ادبی به کار می‌بردند که ممکن است پیشینه آن حتی به روزگاران پیش از هخامنشیان برسد. وجود یک سنت شفاهی هم محتمل است. دینون در سده ششم می‌نویسد که در دوره ماد شاعران درباری اشعار حماسی می‌سرودند. به نوشته استرابو، پسران ایرانی به دست فرزانگانی پرورش می‌یافتند که گهگاه داستان‎های اساطیری و کرده‌های ایزدان و بزرگان را با آواز می‌سرودند. گزنفون می‌نویسد که در زمان او خوی و خصلت کورش هنوز موضوع داستان‎ها و آوازهای ایرانیان بود. هرودت می‌گوید که قصه‌های بسیاری درباره تولد و جوانی کورش وجود دارد. چرا باید این سروده‌ها و داستان‎ها را ایرانیان دوره ساسانی در خود پارس که سده‎های متمادی یشتها را حفظ می‌کردند فراموش بکنند؟ به نظر می‌رسد که این افسانه‌ها و داستان‌ها دست کم در حوزه فرهنگی پارسیان یعنی در پارسه همواره وجود داشتند. همانندی‌هایی چون کاربرد القاب هخامنشی توسط اشکانیان، اشارات دیگری هستند بر این که اشکانیان از هخامنشیان آگاهی داشتند. به نظر می‌رسد که این آگاهی احتمالاً به این سبب باشد که اشکانیان به زمان هخامنشیان نزدیک‌تر بودند. کاربرد لقب «شاه شاهان» پس از ۳۸ پ. م. دلالت بر استمرار دارد تا بر از میان رفتن خاطره هخامنشيان. اشکانیان هم مانند ساسانیان همان ادعا را در خصوص داشتن تبار هخامنشی داشتند. مدارکی نیز از دوره اشکانی وجود دارد که نشان می‌دهد رامشگران حرفه‎ای، داستان‌های پادشاهان هخامنشی را نقل و انتقال می‌دادند. از این رو به نظر می‌رسد که استمراری در یاد کردن هخامنشیان وجود داشته است.

برچسب: تاریخ کیانی; زردشتی; ساسانیان
اثر یا گردآوری: دریایی، تورج. ترجمه: مهرداد قدرت دیزجی;منبع: تاریخ و فرهنگ ساسانی. انتشارات ققنوس. سال ۱۳۹۲   -  لینک منابع: https://telegram.me/atorabanorg   -  

 تاریخ کیانی
 زردشتی
 ساسانیان
1403/02/06 18:17
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • «انجمن خرد» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • انجمن خرد از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • درج در قسمت هایی که با ستاره قرمز مشخص گردیده الزامی است.
  • تعداد کاراکترهای نام، ایمیل و نظر نباید به ترتیب بیش از 100، 300 و 500 بیشتر باشد . در صورت عدم رعایت متاسفانه نظر شما ثبت نخواهد گردید.
  • نظرات پس از تأیید مدیر سایت منتشر می‌شود.

نام:

پست الکترونیک:

متن نظر:

کد امنیتی:

نظرات: