زرتشت (بخش نخست: از افسانه تا واقعیت)

زرتشت (بخش نخست: از افسانه تا واقعیت)

شِکوة وی را به درگاه خداوند این چنین می‎شنویم: «به کدام خاک روی آورم، به کجا رفته و پناه جویم؟ شٌرَفا و پیشوایان از من کناره جویند و از برزیگران نیز خشنود نیستم و نه از پیران ِ دروغ که فرمانروایان شهراند. چگونه تو را خشنود توانم ساخت ای مزدا؟»

تاریخ ثبت: (1394/03/31 )  تاریخ بروزآوری: (1395/10/07 )

این مطلب (3,367)  بار مطالعه شده است.

این مطلب را با دوستان خود در واتساپ به اشتراک بگذارید.

زرتشت در دربار ویشتاسپ شاه

زندگی

پرداختن به شرح حال بزرگانی چون پیامبران، کاری بس دشوار است و نگارش شرح حال برای زرتشت از همة پیامبران و بزرگان ِ روزگارِ گذشته، دشوارتر است. قدمت زیادی که زمان پیامبر داشته است این دشواری را به امری محال نزدیک می‎کند تا جاییکه افسانه را از واقعیت نمی‎توان تمیز داد. همانطور که برخی از محققان و پژوهشگران، وی را شخصیتی افسانه‎ای و غیر واقعی پنداشته و معرفی کرده‎اند. امّا با این حال موجودیتِ این بزرگمردِ تاریخ، با همین منابع و مأخذ ِ اندک، مسلّم و بی خدشه و تردید است. بزرگترین سند ما در بارة زرتشت، گاتها یا سرودهای وی می‎باشد. در این سرودها که با زبانی بسیار کهن گفته شده، از نام، نشان، آموزش‎ها و برپایی ِ یک دیگرگونی ژرف در فکر، اندیشة دینی و اجتماعی آن زمانه آگاه می‎شویم. از خانواده، دوستان، پشتیبانان، گِرَوَندگان و بزرگان دوران مطالبی فرادست می‎آوریم. در پاره‎ای جاها، بسیار آشکار عقاید و اصلاحات را بیان می‎کند و از دشمنان و مخالفانی یاد می‎نماید که با حفظ شعایر و رسومی کهنه، جامعه را در یک حالت ایستایی و تباهی نگاه داشته‎اند. برپایه و بنیان ِهمین سرودهاست که کم و بیش می‎توان سیمایِ فکری و اصلاحات و عقایدِ این آریاییِ اندیشمند را ترسیم کرد، هر چند که رویدادها و جزئیات زندگی‎اش از نگاه روزشماری و سالشماری در پردة تاریکی و ابهام باقی است. البته می‎توان به موجب مدارک و نوشته‎های متأخری چون «زاتُ- سُپَرم» zat-sparam در سدة سوم هجری قمری، کتاب دینکرد dinkard که به خط و زبان پهلوی تدوین و نوشته شده، منظومة زراتشت سرودة «زرتشت بهرام پژدو» که در سدة هفتم هجری قمری سروده شده، پراکنده نویسی‎هایِ به جا مانده در مجموعه ادبیاتِ عصرِ ساسانی، نوشته‎هایِ مورخانِ یونانی و رومی از سدة چهارم پیش از میلاد به بعد، نوشته‎هایی پراکنده از نیاکانِ کلیسا و کنیسه در سده های میانه و سرانجام نوشته‎هایی از مورخانِ  اسلامی که از سدة سوم تا هفتم و هشتم هجری به یادگار مانده بسا آگاهی‎هایی از زندگی این بزرگمرد، گردآوری نمود. امّا حقیقت آن که این همه نیز به هیچ وجه به آگاهی‎هایِ ما بیش از سرودها خود زرتشت (گاتها) نمی‎افزاید .
در برخی از این نوشته‎ها، مطابق معمول سیمایِ پیامبر و زندگی ِ وی را با رویدادهای ِ شگفت و سِحر و افسون آراسته‎اند. پیش از زایش ِ وی شگفتی‎هایی به ظهور می‎رسد. مقدمات تولّدش از آسمان‎ها و توسط خداوند و فرشتگان معّین می‎شود. دیوان و جادوگران در صدد بر می‎آیند تا نابودش کنند؛ امّا بارها می‎آزمایند و موفق نمی‎شوند. تا آن که سرانجام می‎بالد و بزرگ می‎شود. رویدادها و نگرش اوضاع و احوال، به اندیشه و تفکّر بر می‎انگیزَدَش. به کوهی پناه می‎برد تا در سکوت و تنهایی بیندیشد. دو سال این گوشه گیری و اندیشیدن به طول می‎انجامد. چون پایه و شالودة فرا خواندن را تدوین کرد، به میان مردم بازگشته و پیام اهورامزدا – خداوندگار بزرگ و یکتا- را بر مردم می‎خواند. مردمان را از پرستش خدایانِ بسیار و دروغین و قربانی و مراسم پر طول و تفصیل ِعبادت منع می‎کند. «کَوی»ها و «کَرَپَن»ها که کاهنان َ مردم بودند. با وی از در ستیز بر می‎آیند و بارها قصد جانش را می‎کنند . اما خداوند و فرشته‎گانش او را حفظ و پشتیبانی کرده و حمایتش می‎نمایند. در آغاز ِامر، خواندن ِ به پرستش ِ خدای یکتا به دشواری انتشار می‎یابد. به دربار شاه رفته و دینِ تازه را توصیف و تشریح می‎نماید. شاه فرمان می‎دهد تا بزرگان و دانشمندان با وی در نشست‎هایی گفت و شنود کرده و حقانیّتِ گفته‎ها و ادعاهایش را بیازمایند و دانش وی را بِسَنجند. در چند دور طولانی و پس از روی دادن حوادث و وقایعی، شاه و  به پیروی از او  بزرگان ِ دربار و مردمان، دین ِ نوین را می‎پذیرند و به زودی آیین ِ مزداییِ زرتشتی پیدا می‎کنند. امّا بر سرِ این پذیرش و دین‎آوری، میان دو گروه از ایرانیان جنگ در می‎گیرد . گروهی از ایرانیان (= تورانیان) حاضر به قبول دین ِ زرتشت نشده و «ویشتاسپ» شاه را که دین پذیرفته و از آیین دیرینه رو گردانده، نکوهش کرده و به ترک ِ دین و مجازاتِ دین آور فرمان می‎دهند. چون شاه چنین نمی‎کند، جنگ در می‎گیرد. یک جنگ طولانی که سرانجام زرتشت، این بزرگمرد ِ ایرانی به وسیلة دشمنان کشته می‎شود. این چکیدة آن منابع است که با شاخ و برگ فراوان و افسانه و شگفت‎های زیاد فرادست ِ ما می‎نهند. چنین بر می‎آید که زمان و دوران این بزرگمرد بسا دور و کهنه باشد و هم چنین بزرگی و ارزش اندیشه‎ها و مقام ِرسالت و فلسفه و دانش‎اش فراتر از آن حدّی باشد که در یکی دو سدة اخیر دریافته‎اند. مورخان و فیلسوفان ِ یونانی از سدة اخیر دریافته‎اند. مورخان و فیلسوفان ِ یونانی از سدة چهارم پیش از میلاد دربارة قدمتِ زمان و فراوانی سروده‎ها و ژرفای فلسفه و تأثیر عقایدش بر فلاسفة بزرگ و جریان‎هایِ فکری، بسیار سخن گفته‎اند. «خسانتوس» khesantoos – نخستین مورخ یونانی – در چهار سده پیش از میلاد، از زرتشت یاد می‎کند و می‎نویسد دوران زندگی وی 6000 سال پیش از حملة « خشایارشا» شاه به یونان بوده است. «هرمودورس»Hermodors   شاگردِ «افلاطون» و «پلوتارخوس» زمان وی را 5000 سال پیش از فتح «تروا»Trowa  و «اودکسوس» oudoxes   و «ارسطو» 6000 سال پیش از عصر «افلاطون» گفته‎اند. در بارة کثرت آثار و اشعار زرتشت در همین منابع، یادکردها شگفت انگیز است. امّا قدر مسلم آن است که هرچه منابع اطلاعاتی و آگاهی در بارة زندگی و سرگذشت پیامبری کم باشد، بیشتر از سوی نویسندگان و مورخان به افسانه‎پردازی، حادثه سازی و جعل اخبار پردخته می‎شود. این چنین در شرق و غرب دربارة حیات افسانه‎ای زرتشت غلوّ شد که وی را موجودی افسانه‎ای و غیر واقعی شناختند. سال 1700 در اروپا، سالی بود که یک کتاب منشأ رستاخیزی بزرگ را فراهم آورد که بحث و گفت و گو برانگیخت و اذهان و افکار را به سوی زرتشت و افکار و تعالیم و کتاب وی معطوف کرد و حتی معلوم شد که پیروان ِوی هنوز در ایران و هند زندگی می‎کنند. کتابی که اشاره شد اثر تحقیقی دربارة ادیانِ باستان از شرق شناس ِ نامی ِ انگلیسی«توماس هاید» Tomas Hyde  است. به سال 1771، یعنی هفتاد سال پس از این کار که نقطة عطفی بود، ترجمة اوستا به فرانسه توسط «اَنًکتیل دوپرٌون» Anguetil  Duperron تحت عنوان زنِد اوستا منتشر شد. اوضاع دگرگون گشت دیگر وجود، هستی، شخصیت، کتاب و پیروانِ زرتشت آشکار و بی‎تردید شده بود. چنان که گذشت به زودی دامنة تحقیقات آن چنان وسعت یافت که در آغازِ نیمة دوم قرن نوزدهم، «گلدنر» Geldner  بزرگترین و عظیم‎ترین متنِ تصحیح شدة اوستا را در سه جلد بزرگ منتشرکرد که در پی، ترجمه‎های انتقادی درست و خوبی انجام شد، از آغازِکارِ «توماس هاید»، نزدیک به 300 سال و از آغاز ِترجمه و نشرِ زندِ اوستایِ «انکتیل دوپرون» در حدود 230 سال می‎گذرد زرتشت در مغرب زمین با سرعت و شگفتی شناخته شد و بر فرهنگ اروپایی اثراتِ فراوانی بر جای نهاد. پس از اروپا در امریکا و آسیا این دانش، یعنی دانش اوستا شناسی رونق یافت. بیشترین سهم در این مهم، از آنِ آلمانی هاست و در فرانسه و انگلستان و اغلبِ کشورهای جهان تعمیم و گسترش یافت. هر چند در اروپا چنان اندیشه می‎شود که کارهایی که دربارة اوستا شناسی لازم است، انجام شده امٌا با آن همه کار و انبوه کتاب‎ها و تحقیقات، هنوز راهی دراز در پیش است.

زرتشت پیامبر

زمان

اعتبار زیادی به آن چه که از مورخان ِ یونانِ باستان دربارة دوران و عصرِ زندگی زرتشت در گفتارها و نوشته‎هاشان آورده‎اند، نمی‎توان داد. زیرا اختلاف میان تاریخ‎هایی که بدست می‎دهند آنچنان زیاد است که به وجود چند زرتشت معتقد می‎شوند. تاریخ  شش تا هفت هزار سال پیش از میلاد، بی بنیاد است چون نه دست ِ تاریخ به چنان زمانی می‎رسد و نه کوچکترین سندی پشتوانة چنین زمانة بعیدی است.
 در سنّت و تاریخ‎های سنّتی که بازتابِ آن در نوشته‎های پهلوی، چون گزیده‎های زاتً سًپَرم آمده و هم چنین قولِ «ابوریحان بیرونی»، زرتشت در 258 سال پیش از «اسکندر» زندگی می‎کرده؛ این اشارات زمان پیامبر را به 660 تا 583 پیش از میلاد می‌رساند. (پورداوود، گاتها، 26)
 امّا دانش و تحقیق از همة جهات، این تاریخ رانیز مردود می‎شناسد. بر پایة اصولِ زبان‎شناسی، زبانِ گاتها یا گاثاها بسیار کهن‎تر از این تاریخ است.
«خسانتوس» رقم 6000 سال پیش از حملة «خشایارشا» به یونان (480 پیش از میلاد) را می‎آورد، که در نسخ دیگر 600 بوده است. (پورداوود، گاتها، 26)
 با این حساب ، زمان ِ زرتشت 1080 سال پیش از میلاد می‎شود. هرچند که این اختلافها راه گشایِ حقیقتی نمی‎باشد، امّا قدر مسلم آن که زمانِ زرتشت به پیش از هزارة اوّل می‎رسد و در آن سوی هزاره باید جست و جو شود. میهنِ زرتشت در خاورِ ایران و بَلخ بود. در اوستا زادگاه وی «ایران ً ویج» airyana  vaeja  یاد شده است. بنا بر تحیقی، این مکان در شمال شرقی ایران و نزدیک ِ خوارزم بوده، در همان جا به پیامبری برگزیده شد و مردم را به فرمان اهورامزدا خواند و کتاب ِ اوستا را که بر وی وحی شده بود، پایة آیین قرار داد. به موجب سنّت درمآخذ اخیر زرتشتیان، در خرداد روز (روز ششم) از ماد فروردین زاده شد؛ فرّه ایزدی از ستارگان به آتشگاه خاندان ِ «فراهیم» فرود آمد آنگاه این فرّه به «دغدو» دخترِ «فراهیم» که با «پوروشَسًپ» عروسی کرده بود منتقل گشت و زرتشت با آن فرّه به دنیا آمد. هنگامی که زاده شد، خندید که موجب شگفتی همگان شد.
اشارات به این خنده در دینکرَد و زاتً سًپَرم آمده تا جایی که مورخانِ یونان قدیم نیز این موضوع را نوشته‎اند و این تقدیس زندگی و طبیعت است. یکی از اصول آیین مزدیسنا، شادی و شادمانی است. گریه و مویه کردار اهریمنی است و در اوستا و ادبیات ِ دینی ِ پهلوی نیز بدان اشاره و نکوهش شده است. در یشتِ سیزدهم موسوم به فروردین یشت و یشتِ نوزدهم – زادمیادشت – و پَرگَردِ نوزدهم ِ وی – دَثًوَ – داتَ به مطالبی در بارة زایشِ زرتشت و رستاخیز ِ طبیعت و مسایلی دیگر اشاره شده است. دربندهای 93 تا 95 فروردین یشت، با زیبایی و شعری لطیف که ژرفای رسالت پیامبر را نمودار می سازد آمده :
«به گاهِ زایش و نَشو و نمایش، آب‎ها و گیاهان شادمان شدند. به گاه نَشو و نمایش، آب‎ها و گیاهان بالیدند. به گاه زایش و نَشو و نمای او همة آفریدگان سًپِنًتا مینو به خود مژدةرستگاری دادند، (این چنین): خوشا به ما که آذربانی زاده شد. اوست اِسپَنًتَمان زرتشت که ما را با نیاز زَوًر و بَرًسَم گسترده خواهد ستود. ازاین پس دین نیک مَزدیَسنی در روی هفت کشور گسترش خواهد یافت. از این پس میترایِ دارندة دشت‎های بی کران همة فرماندهان کشور را توان خواهد بخشید و شوریدگی ها را فرو خواهد نشاند. از این پس اَپَم نَپاتِ نیرومند همة فرماندهان را نیرو خواهد داد و غوغاها را لِگام خواهد کشید. پاکی و فروهر مِدیوماه پاک، پسر آراستی را اینک می‎ستاییم، نخستین کسی که به گفتار و آموزش زرتشت گوش فرا داد.»
در چند بند از دو یشت ِ یاد شده از زرتشت به روشنی یاد شده که از موارد نادر در اوستاست که این چنین و روشن به پیامبرِ بزرگ آریایی اشاره می‎شود که در جاهای دیگر یاد نمی‎شود. در زامیادیشت ، بندهای 78و 79 ، این چنین یاد شده است:
« فَرَکیانی نیرومند مزدا آفریده را ما می‎ستاییم. آن فرَ بسیار ستودة  زبردست پرهیزگار چٌست را که برتر از سایر آفریدگان است. که به زرتشت ِپاک تعلق داشت، کسی که به حسب دین اندیشید، به حسب دین سخن گفت، به حسب دین رفتارکرد، به طوری که او در سراسر جهان مادی در راستی- راست‎ترین، در پادشاهی بهترین شهریار، در شکوه، شکوه‎مندترین، در پیروزی – پیروزمندترین بود.»  
و باز هم توصیفی است که در کَردة 24 فروردین یشت ، هنگام ستایِش فًرَوَشیِ زرتشت شده است:
« ... فروهر زرتشت سًپَنتمانِ پاک را می‎ستاییم. نخستین کسی که نیک اندیشید. نخستین کسی که نیک گفت. نخستین کسی که نیکی به جای آورد. نخستین اتربان، نخستین رزم آزما، نخستین کشاورز ِجهان پرور، نخستین کسی که بیاموخت و نخستین کسی که بیاموزانید. نخستین کسی که از برای خود بپذیرفت، نخستین کسی که بیاموخت پرورش زمین را، راستی را، کلام مقدس را و اطاعت از کلام مقدس را و سلطنت روحانی را و همة چیزهای نیک مزدا آفریده را که منسوب به راستی است.»
چون به بیست سالگی رسید، نیازمندِ تفکر در تنهایی و انزوا شد. برآن بود تا بینیدشد و دریابد. خاندانش برآن شدند تا اندرزش دهند و بازش دارند که به کشت و کار بپردازد. امّا ناگهان جنگی سخت درگرفت. شور بختی‎های حاصله از جنگ دوباره به تأمل و اندیشه‎اش  واداشت. کم کم احساس می‎کرد که چیزی در دورنش در نمو و بالیدن است. برای کارو رسالتی بزرگتر پدید آمده است. مدت ده سال به تفکر و اندیشه پرداخت. جز خوراکی اندک نمی‎خورد. کمتر می‎خوابید و بیشتر می‎اندیشید. دربارة زندگی، رنج، خیر و شٍّر، راه درست زیستن، خداوند، جهان و هستی، گردش و چرخش کائنات، جهان ِپسین و سرنوشت آدمیان؛ حکونت و شهریاری، دولت و مردم، عبادت و کار و کوشش، روزها و شب ها می‎اندیشید، تا سرانجام ناگهان به حقیقت و اصلی بزرگ آگاهی یافت. اهورامزدا را در خود یافت. نورِ دانش و بینش به دلش پرتو افکند. دریافت همان سان که زمان از روز و شب و تاریکی و روشنایی آمیخته شده است و روز را هیچ گاه پایانی نیست و شب را انجامی نه، درگیتی نیز زشتی هست و زیبایی هم وجود دارد. بدی هست، خوبی هم هست. اندیشید که: از نیکی است که نیکی پدید می‎آید و از زشتی و بدی جز تباهی چیزی حاصل نمی‎شود. دریافت که بدکًنشان و بدراهان نمی‎توانند با توسل به خدایِ بزرگ که نیکیِ ناب است بدی را بپَرا کنند. دریافت که بر جهان و آدمی دو نیرو حکومت می‎کنند بر آدمی ست تا با نیکوکاری و کوشش و راستی، نیروی ِبد را در وجود خود و جهان مغلوب نماید.
راه درازی در پیش داشت. از خداوندگار بزرگ، از «اهورامزدا» پرسش‎ها می‎کرد و به وحی و ژرف اندیشی در می‎یافت که بسیاری از آن درگاتها با لطف و زیبایی آمده است. شاید بنابر عنوانی که در فروردین یشت  و جاهای دیگر برای زرتشت آمده و اتًربان و زَنوتَر ( زوت) نامیده شده – و بسا اشارات دیگر- بتوان گفت که پیش از پیامبری و برانگیختگی نیز آگاهی ِ کامل از دین و روحانیّت داشته است. برپایه و اساس همین آگاهی از مذهب و دیانت بود که به نقاط و نارسایی‎های آن آگاه و واقف شده و خود دیانتی نوین بنانهاد. بنیان‎های این دیانت بیش از آنکه مبتنی برمسایل فوق طبیعی و راجع به ایزدان و خدایان و آداب و رسوم در قربانی و شایست  ناشایست‎ها و عبادات و مَناسِک باشد، بر اساس توحید و یکتا پرستی در الاهیات و سپس ثنویت و دو گانگی در فلسفه و سِرشت ماده (طبیعت و انسان) و کار و کوشش و سازندگی‎های اجتماعی و مسایل اخلاقی بود. از لحاظ ثروت و قدرت پشتوانه‎ای نداشت. چون رسالت خود را آشکار ساخت. شاهزادگان، روسای طوایف و روحانیان دینی با او به مخالفت پرداختند. گویا در آغاز وادار به ترک سرزمین و دیارش کردند. در آغاز یسنا، هاتِ چهل و ششم است که شِکوة وی را به درگاه خداوند این چنین می‎شنویم:
«به کدام خاک روی آورم، به کجا رفته و پناه جویم؟ شٌرَفا و پیشوایان از من کناره جویند و از برزیگران نیز خشنود نیستم و نه از پیران ِ دروغ که فرمانروایان شهراند. چگونه تو را خشنود توانم ساخت ای مزدا؟»
اما زرتشت، این آزاده مردِ آریایی، پایمردی و استواری دارد. به موجب سنّت، ده سال به تبلیغ پرداخت که جز جند نفری گِردَش نبودند. از همان آغاز پسرعمویش مَنیذٌیونی ماوَنًگه َ maioyoi- mavangha (میدًیوًماه) به او گِرَوید. امّا مدت‎ها بی یار و یاور ماند. کلامش هر چند پر اندوه است. اما نشانگر آن است که امیدوار می‎باشد:
« کی ای مزدا سپیده به دَرآید و بشر به سوی راستی بِگراید؟ کِی نجات دهندة بزرگ با گفتار پٌر حکمتِ خویش به مراد رسد؟ کدامند کسانی که وهومَن (پاک منشی) به یاری آنان آید؟ زهی امیدوارم که آن را نصیب من گردانی ای اهورا. » یستای 3/46
سرانجام  برای عرصة آیین، به دربار و نزد شاه «ویشتاسپ» می‎رود. برای شاه اصول ِ عقاید و آیینِ خود را بیان می‎کند. هر چند «ویشتاسپ»، را خوش می‎آید، اما پذیرش را منوط به آن می‎نماید که پیامبر با خردمندان و دانشمندان ِ درگاه گفت و گو و بحث کند و در صورت موفقیت و درستی، دین وی پذیرفته خواهد شد.  «جاماسپ»                و «فرشوشتًر» از وزیران و خردمندانِ دربار و مشاورانِ شاه، فریفتة اصولِ اخلاقی و سادگی و جنبه‎های ِعملی و سازندگی دین ِزرتشت شده و حقانیٌت و راستی آن را اعلان می‎کنند. بدین ترتیب ِ ناگهان پیامبر کامیاب می‎شود. سپیده دم ِآیین طلوع می‎کند. شاه و بزرگانِ دین مزدایی، آیین یکتاپرستی، آیین اَشایی و راستی، پرستش خداوند یکتا، راندن و دست بازداشتن ِ از قربانی و مراسم فدیه و مستی را می‎پذیرند . آیین با سرعت پراکنده می‎شود و انتشار می‎یابد. اما چنان که اشاره شد، تیره‎ها و طوایفی از آریاها، دین مزداییِ زرتشتی را نمی‎پذیرند ، بلکه برادران ِ خود را نیز سرزنش می‎کنند که از آیین قومی و قدیم روی گردانده‎اند. به موجب روایات سنّتی و رساله‎ای در پهلوی به نام یادگار زَریران و هم چنین حماسۀ «فردوسی»، این اختلافات موجب جَنگ‎هایی طولانی می‎شود که هر چند سرانجام شاه «ویشتاسپ » پیروز می‎شود، امّا آریایی‎هایِ زرتشتی صدمات و زیان های ِ فراوانی تحمل می‎کنند و زرتشت نیز در گیر و دارِ همین جنگ‎ها، به ضرب شمشیرِ یکی از دشمنان به نام «تورًبراتروش»tru   tur-brکشته و طومارزندگی ِ پربارش در هفتاد و هفت سالگی به پایان می‎رسد.

 

برچسب: زرتشت; گاتها; اوستا
اثر یا گردآوری: فریبا ساغری - کیارش کاظمی;منبع: گاتها(پورداوود)- اوستا (هشم رضی)   -  لینک منابع: http://www.kherada.com   -  

آخرین مطالب مرتبط:

1403/01/31 02:15
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • «انجمن خرد» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • انجمن خرد از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • درج در قسمت هایی که با ستاره قرمز مشخص گردیده الزامی است.
  • تعداد کاراکترهای نام، ایمیل و نظر نباید به ترتیب بیش از 100، 300 و 500 بیشتر باشد . در صورت عدم رعایت متاسفانه نظر شما ثبت نخواهد گردید.
  • نظرات پس از تأیید مدیر سایت منتشر می‌شود.

نام:

پست الکترونیک:

متن نظر:

کد امنیتی:

نظرات: