بازی تاج و تخت - قسمت هشتم: كمبوجيه: روياي فتح مصر

بازی تاج و تخت - قسمت هشتم: كمبوجيه: روياي فتح مصر

كمبوجيه پسر كوروش براي برآورده كردن آرزوي پدر، فتح مصر را در دستور كار خود گذاشت

تاریخ ثبت: (1396/08/20 )  تاریخ بروزآوری: (1396/08/20 )

این مطلب (6,899)  بار مطالعه شده است.

این مطلب را با دوستان خود در واتساپ به اشتراک بگذارید.

تا اينجا داستان بازي تاج و تخت ايراني را تا مرگ كوروش بزرگ خوانده‌ايد؛ او عليه پدربزرگ خود شاه ماد شورش كرد و توانست با اتحاد قبايل پارس و 

كمبوجيه با سپاهيان خود از صحراي سينا گذشت تا خود را به مصر برساند و آرزوي پدرش كوروش را برآورده كند.

برخي فرماندهان سپاه ماد، امپراتوري قدرتمند ماد را ســاقط كند. در قسمت قبل خوانديد كه پس از سقوط امپراتوري ماد، نگاه كوروش به تمدن‌ها و حكومت‌هاي اطراف جلب شد. او با فتح ليديه و بابل و نبردهاي پياپي با ديگر حكومت‌ها در شرق و غرب عالم آن روزگار، توانست بزرگترين امپراتوري جهان باستان را بنيان نهد. تاكنون در هفت قسمت منتشر شده از «بازي تاج و تخت» ، درباره نبردهاي پياپي ايرانيان با تمدن آشــور در میان رودان را خوانده‌ايد كه نهايتا اين نبردها با ورود مادها به عرصه قدرت به نفع ايران تمام شد و تكليف ماد را هم كوروش از انشان پارس تمام كرد. در تمام اين سال‌ها، تمدن‌هاي ليديه و بابل هم در صحنه حضور داشته‌اند كه طومار آنها نيز توسط كوروش پيچيده شد. با مرگ كوروش در قسمت قبل، وارد دور تازهاي از نبردهاي دنياي باستان مي‌شويم؛ در اين قسمت، قرار است تا پادشاهي فرزند او كمبوجيه را روايت كنيم كه دل در برآورده كردن آرزوي پدر خود يعني فتح تمدن بزرگ مصر دارد.

 

فرزند كوروش و فرعون مصر

وقتي کوروش بزرگترین امپراتور جهان باســتان کشته شد، دو پسر از خود به جای گذاشت؛ «کمبوجیه» و «بردیا«». با مرگ کوروش، فرزند بزرگتر یعنی کمبوجیه بر تخت شاهنشاهی تکیه زد. تا آمدن او، كوروش دو تمدن بزرگ آن روزگار يعني ليديه و بابل را از ميان برداشــته بود و قصد داشت تا به مصر نيز لشكركشي كند، اما عمرش كفاف نداد. پس از سر نهادن تاج هخامنشیان توسط کمبوجیه، اکنون زمان آن فرا رسید که یک شاهنشاه پارسی، برای نخستین بار پهنه فتوحات خود را از قاره کهن یعنی آسیا، فراتر ببرد و با فتح مصر که آرزوی کوروش کبیر بود، بیست و هفتمین دودمان فراعنه مصر را به نام پارسیان، در این سرزمین متمدن و گسترده در قاره آفریقا بنیان نهد. كمبوجيه مي‌خواست این کشور ثروتمند را به یک ساتراپی (ايالت) هخامنشی تبدیل كند، آيا توانست؟

 

* تاجگذاری شاه ايران در بابل

کمبوجیه، پســر بــزرگ کوروش و همســرش «کاساندان» (دختر «فرناسپ» هخامنشی) بود. او پیش از به قدرت رســیدن توانســت با دستور کوروش، شاه بابل لقب بگیرد تا پیش از سلطنت، مشــق فرمانروایی کند. کوروش پس از فتح بابل در ســال 538 ق.م، بیدرنگ به کمبوجیه لقب «شاهپور» داد و به بابلیان گفت که بغ بزرگشان، ايزد مردوک، نه تنها او بلکه «پسر خود» کمبوجیه را آفریــن دهنــد و در دعاها هر دو را یــاد کنند. کوروش پیش از ســال نو بــه پایتختش همدان بازگشت و کمبوجیه را در بابل شــاه کرد. اکنون زمان آن فرا رســیده بود که یک تاجدار جدید از ســرزمین پارس، مراسم ســال نو بابلی را که در اين شــهر باســتاني از اهميت بالايي برخوردار بود، اجرا کند. صبحگاه 27 مارس سال 538 ق.م (7 يا 8 فروردين ماه 2555 سال پيش)، کمبوجیه لباسی فاخر و اشــرافی به تن داشــت و در حالی که شنل او از زر و الماس دوخته شــده بود و تاج پادشــاهی بابل را به سر داشــت، قدم به خیابان مقدس «اشتار»، میان «جشنکده» و «اساگیلا» نهاد. مردم در دو طرف خیابان سرشار از شادی و شعف بودند و با در دســت داشتن دانه‌های گندم، در دو طرف خیابان برای پادشاه جدید هیاهویی به راه انداخته بودند تا سرانجام به پرستشگاه «بنو» رسید؛ کاهنان، فرماندهان، بزرگان، شاهزادگان، کمانداران و نیزه‌داران همگی شاهد اجرای مراسم بودند، شاهپور کمبوجیه، پس از پیشکش کردن هدایای ســال نو، از راه مقدس روانه اساگیلا شد و با گرفتن چوبدستی پادشاهی از دستان مردوک به حکومت خود و پدرش کوروش، به رســم کهن بابلیان مشروعیت بخشــید و توانست تا پیش از پادشاهی هخامنشیان، بر تخت سلطنت بابل تکیه زنــد، در حالی که کوروش عنوان عمومی «شــاه ســرزمین‌ها» را برای خود نگه داشــت؛ تا آنکه هشت سال بعد يعني در سپتامبر سال 530 ق.م )شهريورماه 2547 ســال پيش) خبر درگذشت کوروش در جبهه‌های شرق امپراتوری رسید و او توانست با ســر نهادن تاج پادشاهی هخامنشیان، هر دو لقب «شاه ســرزمین‌ها و شاه بابل» را از آن خود کند.

کمبوجیه خود را به پشت دروازه‌های ممفيس رساند و با ارسال نمایندهای به سوی فرعون، او را دعوت به تسلیم کرد، اما مردم این نماینده را کشتند. پس ممفیس توسط ارتش کمبوجیه محاصره شد.

 

* آخرین فتح مصر؛ آرزوی كوروش

 در این مهر باستاني كمبوجيه در حال کشتن فرعون مصر می بینیم

کوروش پیــش از مــرگ، رویای فتــح آخرین امپراتوری، از چهار امپراتوری بزرگ دنیای باستان را در سر داشت. او پس از فتح ســرزمین‌های ماد، لیدیه و بابل، اکنون ســودای قدم گذاشــتن به خاک آفریقا را داشــت، اما با مــرگ ناگهانی‌اش این رویا توسط او میسر نشــد. کمبوجیه در این مســیر نقش فرزندی خلف را برای کوروش ایفا کرد. او که از هــوش و ذکاوت و دلیری چیزی از پدرش کم نداشــت و در عین حال با هشت سال حکومت در بابل تجربه لازم را برای یک شهریاری قدرتمند به دست آورده بود، طی سال‌های اولیه تاجداری‌اش، شروع به برنامه‌ریزی برای فتح مصر کرد، اما به دست آوردن سرزمین مصر، دشوارتر از دیگر ملل همجــوار هخامنشــیان بود. ارتش او بايد از صحرای بزرگ ســینا عبور می‌کرد و با رســیدن به دروازه مصر، حمله‌ای حساب شده از راه‌های زمینــی و دریایی را انجــام می‌داد، پس برنامه‌ریزی ایــن جنگ، خود کــم از اجرای آن نداشت. کمبوجیه در سال 528 ق.م (2545 سال پيش) در «اوروک» (شــهري باســتاني در ۲۵۰ کیلومتری جنوب بغداد امــروزي) اقامت کرد و برنامه‌ریزی برای فتح ســرزمین فرعون‌ها را آغاز کرد. پیش از این، امرای شهرهای فنیقی، پس از فتح بابل توسط کوروش، همگی به اطاعت کوروش درآمده بودند و از خشکی و دریا یکی از مهمترین پشتیبانان کمبوجیه در منطقه محسوب می‌شدند و قسمت اعظمی از ناوگان دریایی را برای حمله به قاره سیاه تدارک دیدند؛ در همان حال همتایان قبرســی آنها نیز ترغیب شــدند تا داوطلبانه از کمبوجیه فرمانبرداری کنند و سربازانی از یونانیان ساحل غربی آســیای صغیر به خدمت برای شاه هخامنشــی خوانده شــدند و در ادامه شهرهای ســاحلی منطقه همگی همصدا با تاجدار پارس شــدند. با این برنامه‌ریزی و در اختیار گرفتن ناوگان‌های دریایی جدید، تمامــی پهنه دریاي مدیترانه در اختیــار کمبوجیه قــرار گرفت، اما مسئله اصلی دیگر پس از ناوگان دریایی، گذر از صحرای بزرگ سینا و تامین آب برای ارتش زمینی و پرتعداد 

کمبوجیه پس از فتح مصر به « اوجاهورسنت» به عنوان رئیس پزشکان اجازه داد که مدرسه‌های پزشکی در «سائیس» و سرتاسر مصر را بازگشایی کند.

هخامنشی برای عبور از این بیابان بود. کمبوجیه برای حل این مشکل خردمندی به خرج داد و توانست بدون هیچگونه تلفاتی، تمامی ارتش خود را از این بیابان عبور دهــد که در زمان خود کاری بزرگ و شــگرف به حساب می‌آمد. او برای این کار ابتدا دستور داد تا یک پایگاه تدارکاتی در منتهی‌الیه جنوب فلسطین احداث شود، سپس با شیوخ عرب نبطی منطقه توافق کرد که با قرار دادن هزاران شتر که بار آنها، مشک‌های پر آب بود و در منزل‌های مختلف قرار داشــتند، مسئله آب را به‌طور کامل پایان دهــد. در همین حال او برای اشراف کامل به جزئیات زمینی و استراتژیک منطقه، يک فرمانده مــزدور یونانی در دلتا را که وفاداری خود به کمبوجیــه را اعلام کرده بود، به فرماندهــی در منطقه نهاد تا وظیفه جاسوســی و اطلاع رســانی نظامی را بر عهده داشــته باشد. کمبوجیه به اینها بســنده نکرد و با بهره بردن از تکنیک پیروزی پدرش یعنی کوروش بر مادها و بابل، شــروع به برقراری ارتباط با بدنه مذهبی و نظامی ناراضی در داخل مصر کرد که یکی از آنان «اوجاهورسن سائیسی» فرمانده ناوگان مصر بود. با آغــاز ســال 525 ق.م (2542 ســال پيش)، کمبوجیه با ســپاهی تا دندان مسلح لشكرکشی به مصر را آغاز کرد؛ او پس از گذشتن از صحرای ســینا، تنها طی 10 روز و بدون حتی یک تلفات، توانست سپاهش را که از تمامی اقوام منطقه در آن حضور داشتند با حمایت ناوگان دریای فنیقی‌ها، قبرسی‌ها و حتی یونانیان در کمترین زمان ممکن به «پلوزیوم»، دروازه شمال شرقی مصر برساند. در همین زمــان «اماســیس دوم»، فرعون مصر پس از حکومتی طولانی درگذشــت و ســلطنت به پسرش «پسامتیخ ســوم» رسید. کمبوجیه با فرعون جدید مصر وارد جنگی شد که با پیروزی جنگجویان سلحشور پارسی همراه شد و توانست شهر مقدس و کاهن‌نشین «هلیوپولیس» را پس از محاصره فتح کند؛ فرعون پســامتیخ سوم پس از این شکســت به جای این که با نبــرد برای هر شهر به خسته کردن مهاجمین بپردازد به «کاخ سفید» در پایتختش «ممفیس» پناه برد. کمبوجیه در کوتاهترین مدت خود را به پشت دروازه‌های شهر رساند و با ارســال نماینده‌ای به ســوی پسامتیخ، او را دعوت به تســلیم کرد، اما مردم این نماینده و ملوانان قایق او را کشتند. پس ممفیس توسط ارتش کمبوجیه محاصره شــد، اما تاب و توان مقاومت در مقابل ارتش منظــم کمبوجیه را بیــش از 10 روز نداشــت؛ در ماه ژوئن ســال 525 ق.م (خردادماه 2542 ســال پيش)، پســامتیخ بدون هیچ قید و شرطی تسلیم شد ونام کمبوجیه در كتيبه باستاني فراعنه ثبت شده كه در زير عنوان او را به زبان هيروگليف مصري و خط ميخي ايران باستان ميتوانيد ببينيد کمبوجیه خود را پادشاه مصر علیا و سفلی اعلام کرد و بنیان خاندان بیست و هفتم مصر را نهاد؛ او به رســم پدرش با شاه سرزمین فتح شده یعنی پسامتیخ با مدارا و مهربانی رفتار کرد و حتی او را به عنوان ساتراپ مصر منصوب کرد، اما او اندکی بعد بر علیه تاجدار پارسی خود شورید و این بار کمبوجیه، بدون هیچ شفقتی و به اتهام خیانت او را به قتل رســاند. در ادامه کمبوجیه با پیمودن دره نیل، از شمال به جنوب سراسر مصر را تسخیر کرد و لیبیاییهای ســاکن غرب و نیز یونانی‌های دولت شهرهای ساحلی «کیرن» و شهر «بارکا» با فرستادن پیشکش، داوطلبانه به تبعیت از کمبوجیه سر نهادند. عطش پیــروزی تاجــدار جدید آســیا و آفریقا، با فتح مصر فرو ننشســت و او سودای حکومت بر کل شمال آفریقا را در ســر می‌پروراند. کمبوجیه برای جامه عمل پوشاندن به این رویا نیاز به تسلط کامل بر بخش‌های غربی مدیترانه داشت که با عدم همکاری فنیقی‌ها که صاحب ناوگان دریایی اصلی برای این جنگ بودند، این نقشه ناموفق ماند؛ پس کمبوجیه اکنون تنها یک چاره داشــت و آن تســخیر واحه «آمون» در غرب مصر در صحرای لیبی و همچنین تسخیر سرزمین «نوبیا» (حبشــه) بود. هرودوت آورده است که سپاهیان ایرانی که به واحه «آمون» در لیبی رسیده بودند، در یک توفان شن گیر افتادند و همگی از میان رفتند، این داستان در طول تاریخ تبدیل به افسانه‌ای شد که تا امروز نیز در بین مردم منطقه وجود دارد و به ســپاه گمشده هخامنشيان شهره شده اســت. کمبوجیه پس از این ناکامی با سپاه اصلی خود 

كمبوجيه پس از تصرف مصر، براي فتح لیبی لشكرياني فرستاد. بخشي از سپاه او در «واحه آمون» در ميان مرز مصر و ليبي امروز، زير شن دفن شدند.

برای گشودن «نوبه» از «تب» روانه جنوب شد. شاهنشاه برای تامین امنیت تدارکات پشت جبهه، خود را به کرانه غربی نیل، میان دومین و سومین تندآب رساند، این محل تدارکات تا قرن‌ها بعد هم به «بازار کمبوجیه» مشهور بود. سرانجام تاجدار دلیر و جسور هخامنشی، در جهت مخالف نیل خود را به شــهر مقدس «نپته» در پای کوه خدایان «برکل» رساند و آن را نیز به قلمرو خود افزود. بنابراین سراســر بخش شــمالی سودان امروزی، بخشی از ساتراپی هخامنشیان شد.

 

* شورش در پارس

 حضور کمبوجیه در مصر طولانی شد و اخبار رســیده از ســرزمین مادری او یعنی ســرزمین پارس، نشان از شورشی توســط برادرش داشت که این شورش در تاریخ به صورت دقیق برای ما مشخص نیست. بنا به روایت هرودوت، بردیا برادر کوچکتر کمبوجیه به همراه او به مصر رفت، ولی پس از مدتــی بین آنها اختلافاتی ایجاد شــد و کمبوجیه دستور داد تا برادرش به ایران بازگردد. كمبوجيه مخفیانه فرمان قتل برديا را صادر کرد، پس مأموران دولتی او را در بین راه کشتند. روایت دیگری که برای ما مســتندتر می‌نماید، متکی بر سنگنبشته داریوش در بیستون است که آورده کمبوجیه پیش از حرکت به‌سوی مصر، بردیا را به قتل رسانید. هرودوت می‌گوید، بردیا پس از فتح مصر در این کشور بود و کمبوجیه به‌خاطر رشک بر او فرمان داد تا او به ایران برگردد. پس از رفتن او، کمبوجیه بیمناک بود و ترس از این داشــت که بردیا او را بکشــد و خود بر تخت بنشیند. او به «پرکساسپ» فرمان داد تا به پارس برود و بردیا را به طور پنهانی بکشد. پرکساسپ نیز چنین کرد و بنا بر گفته برخی، بردیا را در شــکارگاهی کشت و برخی دیگر نیــز می‌گویند کــه او را در دریای «اریتره» در آب غرق کرد. پس از کشتن بردیا، جز چند تن از مردم، کسی از راز کشتن او باخبر نبود؛ از جمله آنان 

 اين آجر لعابدار از دوره هخامنشی به جای مانده است؛ آجري كه از شوش به دست آمده و سر شیر نر و نقوش شاخص این دوره را ميتوانيد روي آن ببينيد.

پیشکار کمبوجیه بود که کاخ شاهی را در دست داشــت. این مرد برادری داشت که به بردیا شباهت بسیاری داشت؛ او طرحی اندیشید و به برادر خود گفت که تو باید به نام پسر کوروش بر تخت شاهی بنشینی. بردیای دروغین بر تخت نشست و دو برادر به سراسر کشور و از جمله به مصر، پیک و پیغام فرستادند که از این پس باید فرمانبردار بردیا پسر کوروش بود نه کمبوجیه. کمبوجیه اندکی بعد از این واقعه و پس از اعتراف به کشــتن بردیا در نزد بزرگان پارس که در بســتر مرگ او حضور داشتند، پس از هفت سال و پنج ماه شاهی درگذشت. بزرگان پارس حرف کمبوجیه را باور نکردند و گمان کردند که او چنین گفته اســت تا آنها را به ستیزه با بردیا برانگیزد. پرکساســپ نیز که با مــرگ کمبوجیه خود را در امان نمی‌دید کشتن بردیا را انکار می‌کرد. بدین ترتیب بردیای دروغین بــا مرگ کمبوجیه بیرقیب شد. او برای به دســت آوردن محبوبیت، مالیات سه سال را به مردم کشورهای شاهنشاهی بخشــید و نیز آنان را از خدمت جنگی معاف كرد. بسیاری از باستانشناســان و پژوهشگران تاریخ، با این روایت هرودوت مخالفنــد و معتقدند مردی که بر کمبوجیه شــورید، در واقــع بردیای واقعی پســر کوروش بزرگ و وارث حقیقی سلطنت بود. داریوش او را کشــت، آنگاه او را «گئومات» نامید و داســتان بردیای دروغین را اختراع کرد تا غصب ســلطنت را موجه جلوه دهد. «آرشام» پدربزرگ داریوش نیز، تنها یک شاه کوچک محلی و پسرش «ویشتاسب» فرماندار پارت و گرگان بود. با این حال اگر جانشینی بر اساس پیوندهای خونی و خانوادگی باشــد، پدربزرگ و پدر داریوش هنوز زنده بودند و بر او پیشی داشتند. داریوش فقط از راه یک شاخه فرعی با خاندان شاهنشاهی بستگی داشت و هیچ دلیلی نیست که باور کنیم او را پس از شاه وارث تاج و تخت می‌دانستند.

«کتزیاس» (مورخ يوناني) مي‌گويد كمبوجيه در خانه خود در بابل درگذشته است: «هنگامی که او تکه چوبی را با کاردش می‌تراشید، کارد در رانش فرورفت، آن را شکافت و بعد از یازده روز درگذشت

 

*كمبوجيه به مرگ خود مرد؟عليرضا شاپورشهبازي(باستان شناس دوره هخامنشي) كه با استناد به كتيبه اي كه در ديوار موسوم به برج زندان سليمان قرار گرفته، اين جا را آرامگاه كمبوجيه دانست

بر پایه سنگنبشــته بیســتون و متون رســمی بابلی، کمبوجیه پس از ماه ژوئیه ســال ۵۲۲ ق.م درگذشته اســت. او هنوز در مصر بود که گئومات در ۱۱ مارس سال ۵۲۲ در پارس جای او را گرفت و بر تخت نشست. بر اســاس گفته‌های هرودوت، او در راه بازگشت به ایران، در ســوریه بود که خبر برتخت نشــینی گئومات را از جارچی دریافت کرد. مرگ کمبوجیه در هاله‌ای از ابهام و افســانه است: بر اساس کتیبه بیستون، او «به مرگ خود مُرد.» این عبارت مشــخص نمی‌کند کــه آیا کمبوجیه خودکشی کرد یا چنانچه برخی استدلال کرده‌اند، منظور داریــوش مرگی بر اثر جهالــت و عقوبت کارهــای کمبوجیه بود. برخی باستانشناســان معتقدند داریوش، هم فکر وقوع خودکشی را نفی و هم مرگ طبیعی را انکار می‌کند، پس علت مرگ تاجدار پارس که توانست بخشی از قاره سیاه را به امپراتوری هخامنشی بیفزاید بر ما پوشیده است. در سالنامه‌ها و رویدادنامه‌های محلی مصریان، تنها گفته شــده که مرگ کمبوجیه در زمان مسافرت روی داده است و جزئیات بیشتری ذکر نشده است. هرودوت گزارش می‌دهد شاه هنگام سوارشدن بر اسب بی احتیاطی کرد و خنجری که بر کمر داشت در رانش فرورفت و پس از ســه هفته درگذشــت که مانند دیگر داستان‌های این مورخ یونانی غیر واقعی به نظر می‌رسد. از سوی دیگر، «کتزیاس» (مورخ يوناني) گزارش می‌دهد که کمبوجیه بر اثر حادثه‌ای در خانه‌اش در بابل درگذشت: «هنگامی که او برای سرگرمی خویش تکه چوبی را با کاردش می‌تراشید، کارد در رانش فرورفت، آن را شکافت و بعد از یازده روز درگذشت. « او همچنین می‌نویسد که «ایگسابات»، یکی از سرداران هخامنشی جنازه او را با خود به پایتخت آورد. این تعدد روایت‌ها به ما نشان می‌دهد که چگونگی مرگ کمبوجیه قابل استناد نیســت، اما به هر صورت در آخرین سال حکومت شاه هخامنشی وقایع به گونه‌ای رخ داد که در کشور هرج و مرج به وجود آمد و با مرگ پادشاه، بردیا يا بردياي دروغین دســت به هر کاری زد تا دوام پادشاهی‌اش که در شرف فروپاشی بود، ادامه يابد، اما در این میان داریوش از خاندان غیرفرعی هخامنشی از راه می‌رسد و نه تنها بقاي تاج و تخت پارسیان را قوام می‌بخشــد، بلکه صلابت و شکوه و نظم نوینی بــه آن می‌دهد که بــرای آیندگان سرمشق می‌شود.

كوروش توانسته بود با فتح امپراتوري ماد، و بعد با فتح دو تمدن بزرگ يعني ليديه و بابل، طرحي نو در جهان باستان در انداخت

برچسب: كمبوجيه; هخامنشان; مصر
اثر یا گردآوری: میلاد وندائی;منبع: مجله سرزمین من   -  لینک منابع:   -  

آخرین مطالب مرتبط:

1403/01/28 09:55
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • «انجمن خرد» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • انجمن خرد از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • درج در قسمت هایی که با ستاره قرمز مشخص گردیده الزامی است.
  • تعداد کاراکترهای نام، ایمیل و نظر نباید به ترتیب بیش از 100، 300 و 500 بیشتر باشد . در صورت عدم رعایت متاسفانه نظر شما ثبت نخواهد گردید.
  • نظرات پس از تأیید مدیر سایت منتشر می‌شود.

نام:

پست الکترونیک:

متن نظر:

کد امنیتی:

نظرات: