آرش شواتیر که بود؟

آرش شواتیر که بود؟

اسپهبد بهرام چوبینه که خود از خاندان مهران و ری مرکز خاندان او بوده خود را به عنوان نبیره آرش اعلام کرده و در برابر شاه ایرانشهر این حقانیت اسطوره ای خود را بیان کرده بود.

تاریخ ثبت: (1396/01/31 )  تاریخ بروزآوری: (1396/01/31 )

این مطلب (4,110)  بار مطالعه شده است.

این مطلب را با دوستان خود در واتساپ به اشتراک بگذارید.

دکتر تورج دریایی

قبل از اینکه احسان یارشاطر در داستان‌های ایران باستان و سیاوش کسرایی در شعر زیبای خود و بهرام بیضایی در نمایشنامه‌اش آرش را به چاپ برسانند و قبل از اینکه مجله آرش سیروس طاهباز و ارسلان پوریا و نادر ابراهیمی و سیاوش اوستا، آرش کمانگیر را برای ایرانیان امروزی زنده کنند، حدود هزار و چهارصد سال پیش در زمانی که به گفته مقدمه‌ی شاهنامه ابومنصوری از رود جیحون تا رود فرات ایرانشهر نام داشته و فرهنگ و جهانبینی ایرانشهری در آنجا رایج بود، دو مرد بزرگ تاریخ پسا باستان روبروی یکدیگر قرار گرفتند؛ خسرو پرویز آخرین شاه بزرگ سلسله‌ی ساسانی و بهرام چوبین، اسپهبد بزرگ ساسانیان. شاه جوان از اسپهبد یاغی ایران ناسزا شنید و در میان سخن‌ها بهرام به شاه جوان گفت که از نژاد آرش می‌باشد و خسرو به اسپهبد چیره‌دست یادآوری کرد که آرش فرمانبردار منوچهر، شاه ایران زمین بوده است.

 

این مشاجره به ما می گوید که هر دو نفر دارای حافظۀ تاریخی هستند و داستان آرش را بخوبی می دانند .اما آرش در شاهنامه حضور کمرنگی دارد و شاید دلیل کمرنگی او در حماسۀ ملّی ایرانیان این بوده که اسپهبد بهرام چوبینه که خود از خاندان مهران و ری مرکز خاندان او بوده خود را به عنوان نبیره آرش اعلام کرده و در برابر شاه ایرانشهر این حقانیت اسطوره ای خود را بیان کرده بود.  دکتر خالقی مطلق دانشمندی که مهمترین و بهترین متن شاهنامه را تصحیح کرده در مقاله‌ای جامع نظر داده است که لقب بهرام یعنی چوبین یا شوبین در حقیقت همان لقب او در اوستا یعنی شواتیر است که بخاطر فساد مرحله‌ای در ضبط لقب به این صورت در آمده است پس در حقیقت لقب اسپهبد بهرام، نه چوبین بلکه شواتیر بوده و به غیر از خود آرش یکی از معدود افرادی است که این لقب را در تاریخ ایران به یدک کشیده است. با اینکه روایت آرش در شاهنامه نیامده و فقط اشاراتی به او شده است، این نشان می دهد که فردوسی با داستان آرش کاملاً آشنا بوده است. همچنین نویسندگان و تاریخ نویسان قرون دوم تا پنجم هجری به تفصیل داستان آرش را روایت می کنند. در این میان ابوریحان بیرونی، داستان آرش شواتیر را بخوبی بیان می‌کند. باید به یاد داشته باشیم این داستانی است که در شرق ایرانشهر وجود داشته و در دوران او با جشن تیرگان همراه شده است (آثارالباقیه، صص250-249)

«پس از آنکه افراسیاب به منوچهر غلبه نموده اورا در طبرستان محاصره کرد بر این قرار دادند که حدود خاکی که از ایران باید به توران برگزار گردد به واسطه پرش و خط سیر تیری معین شود. در این هنگام فرشته اسفندرمذ حاضر گشته امر کرد تا تیر و کمانیچنانکه در ابستا بیان شده است برگزینند آنگاه آرش را که مرد شریف و حکیم و دینداری بود برای انداختن تیر بیاوردند. آرش برهنه شده بدن خویش به حضار بنمود و گفت ای پادشاه و ای مردم به بدنم بنگرید. مرا زخم و مرضی نیست ولی یقین دارم که پس از انداختن تیر قطعه قطعه شده فدای شما خواهم گردید. پس از آن دست به کمان برد به قوت خداداد تیر از شست رها کرد و خود جان تسلیم نمود. خداوند به باد امر فرمود تا تیر را حفظ نماید آن تیر از کوه رویان باقصی نقطه مشرق به فراغانه رسید و بربشه درخت گردکان که در دنیا بزرگتر از آن درختی نبود نشست آن موضع را سر حد ایران و توران قرار دادند گویند از آنجایی که تیر پرتاپ شد و تا به آنجایی که فرونشست شصت هزار فرسخ فاصله است بنابراین جشن تیرگان به مناسبت صلح ایران و توران می باشد.»

 

اما قبل از این روایت در متون باستانی ایران ما فقط یکبار در متن پهلوی ماه فروردین روز خرداد است که درباره آرش سخن رفته است (بند 22 ):

«درماه فروردین روز خرداد، منوچهر و آرش شواتیر، زمین از افراسیاب تورانی بازستادند» همانطور که ذکر شد به نظر من دلیل سکوت درباره داستان آرش و در نتیجه، محدود شدن آن در متون دوره ساسانی این بوده که اسپهبد بهرام «چوبین» که در اصل باید بهرام شواتیر بوده باشد، برعلیه خاندان ساسان به پا خواسته بود. ولی با اینهمه روایت آرش برای بسیاری بخوبی آشنا بوده است. به همین خاطر هم پس از فروپاشی سلسله ساسانی، تاریخدانان و نویسندگان متعددی درباره آرش برای ما نوشته‌اند اما اعمال آرش شواتیر حتی در رفتار و کردار مردمان آن زمان اثر داشته است. بغییر از سخنان خسرو پرویز و بهرام شواتیر، همچنین می توان به اوایل دوران حکومت ساسانی برگشت. ما دو کتیبۀ بسیار جالب از شاپور اول در دست داریم که از حیث موضوع منحصر به فرد هستند. کتیبه تنگ براق و حاجی آباد شاپور اول کتیبه‌هایی هستند که در آن‌ها بگفته خود او شاهنشاه دوم ساسانی در میان جمعی از نجبا و بزرگان تیری رها کرده و آن تیر چنان رفته که دیگر پیدا نبوده است. شاپور در پایان یکی از این کتیبه‌ها می‌گوید که اگر کس دیگری می‌تواند چنین کند به پیش آید. بیش از یک قرن پیش هاوگ و سپس بصورت دقیقتر استاکلبرگ به موضوع این کتیبه پرداخته و حال و هوای آن را به نوعی «عرفانی» دانسته‌اند که شاید بهتر باشد امروز آن را «حماسی‌» نام داد. همچنین باید یادآوری کرد که طبق سنت تاریخنگاری ساسانی، مادر شاپور اول یک نجیب زاده یا دختر شاه اشکانی یعنی اردوان بوده است. در شاهنامه فردوسی درباره آخرین شاهنشاه اشکانی و دو فرزندش که به دست پدر شاپور اول گرفتار و کشته شد چنین گفته شده است (شاهنامه، جلد ششم، ص 164 ، 44 0 - 44 1 ):

اگر تا ستاره برآرد بلند سپارد هم آخر به خاک نژند!

دو فرزندِ او هم گرفتار شد بدو تخمۀ آرشی خوار شد!

طاق بستان کرمانشاه

آیا احتمال نیست که این تیر انداختن شاپور رابطه‌ای با داستان آرش و تیرانداختن او به دور دست‌ها داشته باشد؟ همچنین باید به یاد داشته باشیم که این تنها دوران خسرو پرویز است که در سنگتراش ساسانی طاق بوستان همچنان بصورت تیراندازی ماهر نقش بسته است. البته سوژه شکار با کمان در بشقاب‌های ساسانی وجود دارد ولی ربطی به این روایت حماسی ندارد. پس می‌توان گفت که روایت آرش شواتیر در طول سلسله ساسانی دانسته بود و باید به یاد داشته باشیم که اوستا نیز در دوره ساسانی تدوین شده است.

اما در اصل داستان آرش چیست و آرش شواتیر کیست؟ روایتی که ما اکنون از داستان آرش کمانگیر داریم، بصورت مکتوب به قرن دوم هجری می‌رسد و این طبری و سپس بیرونی و دیگران هستند که داستان آرش را برای ما روایت می کنند. باید به یاد داشته باشیم که جز اشاره‌ای به آرش در یک متن پهلوی، چیز دیگری به صورت نوشتار درباره او در دوره باستانی نداریم تا اینکه به اوستا برگردیم. دراوستا، فقط در تیشتر یشت است که دوباره به آرش اشاره می شود (بند 6 و 37) و آن، جایی است که ستاره نورانی و فره دار تیشتر ستایش شده که شتابان یا لرزان بسوی دریای وروکش می رود، همان گونه که تیرلرزان آرش، بهترین کماندار در میان ایرانیان، توصیف شده است.

آرش که از کوه آرییوشیثا به کوه خونونث این تیر را پرتاب کرده فقط در این یشت بیاد مانده است. در حقیقت ما از آرش در قدیمی‌ترین سروده‌های ایران همین روایت کوتاه را در دست

داریم. در اینجا باید اشاره کرد که در متن اوستایی آرش، او یک «آریایی» است و البته نام کشورمان ایران نیز از آن مشتق شده است. اما باید در نظر داشت که هندوان باستان نیز خود را آریایی می‌نامیدند.

دلیل یادآوری این مطلب که آرش به عنوان یک تیرانداز آریایی در اوستا نام برده شده، این است که بیش از یک قرن پیش نولدکه در مقاله‌ای کوتاه درباره آرش نکات مهمی ایراد کرد و تا آنجایی که بنده می‌دانم، کسی آنطور که باید و شاید بدان نظر نیانداخته است، بخصوص به چند بند آخر مقاله که بصورت تکمله‌ای به چاپ رسیده است. عنوان این مقاله «بهترین تیرانداز آریایی در اوستا و طبری» است و به ما می‌گوید که نولدکه در آن زمان این نکته را فهمیده بود که آرش صرفاً یک کماندار ایرانی نیست، بلکه به دنیای هندی نیز تعلق دارد. او در این تکمله گفته است که دوست وی، یعنی آلفرد گوتشمید، دیگر محقق نامی، اشاره می‌کند که در کتاب هشتم ریگ ودا، سروده‌های مقدس هندوان، نیز ما با نام آرش بصورت آریکش/آریکشا روبرو می شویم. در سال 1883 یکی از بهترین مطالعات اوستایی توسط دامستتر به چاپ رسید، و در آن، هر آنچه ما امروز درباره آرش می‌دانیم گفته شده است، ولی درباره وجود آرش در ریگ ودا هندوان نه در این کار و نه در ترجمه اوستای او اشاره‌ای نشده است.

اما ایرانشناس بزرگ نامی یعنی گایگر در سال 1883 دوباره در کتاب خود به نام «تمدن ایرانیان شرقی در دوران باستان» به تیشتر یشت اشاره کرده و بند هشتم آن که آرش در آن ذکر شده را بار دیگر ترجمه کرده است. گایگر در پاورقی نام آرش را بصورت نام خاص گرفته و مترادف آنرا بصورت ریکشا در ریگ ودا دانسته که در کتاب هشتم، سروده 68 ، بند 15 پدیدار می شود. در حقیقت اگر نگاهی به ریگ ودا بیندازیم مقدار بیشتری درباره آرش و یا خاندانش اطلاع کسب می‌کنیم. او و خاندانش در یک سروده ودا مورد تمجید قرار گرفته‌اند. در اینجا می‌توان ذکر کرد که در دو سروده دیگر در کتاب هشتم ودا یکی برای آگنی و دیگری برای ایندرا، درباره خاندان آرش سخن رفته است. ریکشا، پدر آرش / آرکش می باشد و شروتروان فرزند آرش است که از او نیز به نیکی یاد شده است. حال مهم این است که بدانیم در ودا شروتروان آریکش است که برای اعمالش از او به نیکی یاد شده، یعنی دوبار برای نابودی فیلی پلید، و در سروده‌ایی دیگر برای ایندرا، گفته شده که این ایندرا بود که فیل را برای شکار به شروتروان آرکش داد، چون او قوانین (دین؟) ایندرا را دنبال کرده بود. اما در کتاب هشتم، سرود 74 در دو بند از او یاد شده ( 4 و 13 ). بند 4 بخصوص مهم می‌باشد چون در آنجا آگنی بعنوان کشنده وریترا (Vṛtra اسم مذکر به معنی «دربند کننده آب‌ها». برای بهترین مطالعه درباره وریترا و منابع هندی برای شناخت شاهنامه بنگرید به بهار مختاریان، درآمدی بر ساختار اسطوره‌ای شاهنامه، تهران، 1389، ص 138. جالب اینجاست که گاه آگنی یا تریته کشنده وریترا همسان شمرده شده‌اند، مختاریان، ص 136.) عنوان شده و شروتروان آریکش نیز در همان بند در برابر این ایزد هندی تجلی پیدا کرده است (کتاب 8 سرود 74 بند 4). پس به نظر می‌رسد که این خاندان در هند بخوبی شناخته شده بوده ولی ایرانیان فقط آرش را به یاد داشته‌اند.

حال سؤال اینجاست که چرا در تیشتر یشت اوستاست که نام آرش دوبار عنوان شده است. لقب آرش در اوستا خشووی ایش و بر حسب پهلوی آن به فارسی شواتیر است که تا چندی پیش آنرا به اشتباه ترجمه می‌کردند. اما در سال 1977 ژان کلنز در مقاله‌ایی نشان داد که باید آن لقب را بصورت «تیر مرتعش» یا «تیر لرزان» ترجمه کرد. این یشت که برای پرستش تیشتر یعنی جمعی از ستارگان اختصاص داده شده، بخصوص به ستاره سیروس اشاره دارد یا سیروس سه ستاره یا تیر سه پیچ. در وداها نیز تیشتر (تیشیا) بصورت ستاره‌ایی کماندار تجسم شده است. در آغاز شاید فقط بخاطر اهمیت تیراندازی آرش بوده باشد که لرزش ستاره سیروس به لرزش تیر آرش تشبیه شده. اما این فقط قسمتی از این رابطه است. تیشتر رابطه مستقیمی با باران دارد. هر ساله برای آوردن باران از دریای وروکش، تیشتر باید با دیو خشکسالی بجنگد، بخصوص با اپوش. این دو هر سال به صورت اسب سفید و سیاهی در کنار دریاچه وروکش روبروی یکدیگر قرار می‌گیرند. پس از پیروزی بر اپوش که نماینده دیو خشکسالی است، تیشتر به تمام کناره‌های دریاچه می‌رود و باعث می‌شود که آب‌ها به آسمان رفته و باران ریزش کند. همانطور که خواهیم دید این تنها اسطوره جنگ خشکی و آب نیست و دیگر اسطوره‌های مشابهی نیز در این باره در ایران وجود دارد.

اگر به این داستان در متن بندهش سربزنیم می‌بینیم که بر خلاف روایت بیرونی و دیگران از آرش نامی برده نشده، و روایت نبرد ایرانیان و تورانیان یعنی منوچهر و افراسیاب بدون آرش نقل شده است. در بندهش همانند متن پهلوی مینوی خرد همین روایت نبرد میان ایران و توران عنوان شده است:

«چون منوچهر در گذشت، دگر بار افراسیاب آمد، بر ایرانشهر بس آشوب و ویرانی کرد، باران را از ایرانشهر بازداشت تا زاب تهماسپان آمد، افراسیاب را بسپوخت و باران آورد که آن را نوبارانی خوانند.» در اینجا مشاهده می کنیم که افراسیاب بازدار باران بوده است و آنرا از ایرانشهر گرفته است تا اینکه زاب افراسیاب را کشته و «نوبارانی» را می‌آورد. باید به یاد داشته باشیم که ضحاک نیز در دنیای هند و ایرانی باز دارنده باران است. پس اپوش و ضحاک (آژی ایرانی/ آهی هندی) و وریترا همه دیوان خشکسالی هستند (قابل ذکر است که کاوه آهنگر مانند آرش شواتیر در زمان نبرد با نماد خشکی که پرسه حماسی شدن اسطوره را نشان می‌دهد پدیدار می‌شوند تا با فرمانروای انیرانی"یکی عرب و دیگری تورانی" نبرد کنند. وریترا مانند ضحاک در حقیقت نماد دشمن خارجی / غیر آریایی است.) و این اسطوره ها در طول زمان از همدیگر یاری گرفته‌اند و بر یکدیگر نیز اثر گذاشته‌اند. آنچه که کمتر به آن توجه شده، همین کارکرد آگنی و خاندان آرش در ودا در سرود شصت و سوم است که وریترا (نماد خشکسالی و بی آبی در دنیای هند) را از بین برده و اینکار را در مقابل خاندان آرش انجام می‌دهد. ایندرا هم با شکست وریترا / ماری باران را سرآزیر می‌کند و گاوها را نیز از اسارت آزاد می‌سازد.

در روایت بیرونی آرش با انداختن تیر خود مرز ایران و توران را مشخص می‌کند و افراسیاب در این میان شکست خورده عقب نشینی می‌کند. وجه اشتقاق نام خاص افراسیاب نیز در اینجا لازم به ذکر است چون به معنی «از بین بردن» یا «غیب کردن» است و با پسوند «آب»، معنای «از بین بردن آب» را دارد. این معنی نام افراسیاب ما را به موضوع داستان جشن تیرگان می‌رساند که باز بیرونی، سنتی را که در شرق ایران رواج داشته برای ما بازگو می‌کند. این جشن باران در میان زرتشتیان هنوز ادامه دارد و از تیشتر یاد می شود. باید به یاد داشت که دستور ساخت تیر جادویی آرش را ایزد اسفندرمذ می‌دهد و چون آرش دیندار بود (داستان ما را به یاد روایت ودا درباره خانواده قانونمند یا دیندار آرش می اندازد) او توانست بصورت خارق العاده‌ای تیر را به دوردست ترین نقاط پرتاب کند. به نظر یارشاطر تیری که اسفندرمذ دستور ساخت آنرا داده و پرتاب آن توسط آرش، در حقیقت یادآور اسطوره دیگری است که نشان دهنده دور راندن افراسیاب (خشکسالی) از زمین ایران می‌باشد.

جشن تیرگان که در تیر روز در تیرماه اتفاق می‌افتد به خاطر اصابت تیر آرش، که از طبرستان به سمت شرق رها شد، به درختی است با نام جوزبن یا گوزبن. این جشن تیرگان هنوز در میان مردم مسلمان ایران در شمال کشور در قرن بیستم به گونه‌ایی رواج دارد. مرحوم سیروس طاهباز که در سال 1341 به زادگاه نیما یوشیج سفر کرده بود درباره سنت مردم یوش اطلاعات مهمی به ما می‌دهد. به گفته طاهباز در میان جشن‌ها از همه مهمتر جشن اختصاصی شان به نام “تیرموسیز” است که جوان ها در شبِ آن چوبی می‌گرفتند و به همدیگر می‌زدند. اشعاری نیز برای عید سیزده تیرماه که جشن تیرگان است وجود دارد که هم مردم محلی وهم خود نیما یوشیج در اشعار مازندرانی‌اش به جا گذاشته است. به طور حتم داستان پرتاب تیر آرش از شمال ایران زمین بر مردم یوش اثری داشته که این جشن مرتبط با آرش در سنت ایرانی، در میان آنان بازمانده است. پس آرش تیرانداز ماهر هند و ایرانی (آریایی) باستان ماست که در اسطوره‌های نبرد ایزدان با دیوان و پلیدان نمایان می شود. تیر درخشان مرتعش او بمانند ایزد تیشتر (ستاره) تشبیه شده است اما این تنها دلیل نام بردن آرش در اوستا در تیشتر یشت نیست. آرشی که در دنیای هند خاندان والایی دارد و ما از سه نسل او اطلاع می‌یابیم در حقیقت با آگنی که از بین برنده خشکسالی در ودا است نیز همراه است. سپس در ایران بعد از دوره ساسانی ناگهان ما با داستانی مواجه می‌شویم که آرش در جنگ دیگری که ایرانیان بر علیه دیو خشکسالی که در روایت آندوره بصورت شاه توران تجسم شده پدیدار می‌شود. در علم اسطوره شناسی به این پدیده، یعنی جابه جا شدن یک اسطوره به اسطوره‌ای دیگر که کارکردی مشابه و یا غیر مشابه دارد، آلایش یا آلودگی اسطوره می گویند. این پدیده در این جا که ما با آلایش دو اسطوره مشابه درباره نبرد با خشکسالی سروکار داریم اتفاق افتاده است یعنی آرش تیشتر و آرش در روایت بیرونی.

 

به هر حال آرش و خاندانش داستانی طولانی دارند که فقط در تیشتر یشت و بیرونی خلاصه نمی‌شود. دنیای هند به ما اطلاعات بیشتری می‌دهد تا این تیرانداز را بهتر بشناسیم. کسی که در دوره‌های مختلف تاریخ ایران از او به گونه‌های متفاوتی یاد شده و از یک اسطوره به اسطوره‌ای دیگر درباره خشکسالی و نبردِ با آن، منتقل شده است و درحماسه ملّی ایرانیان جای گرفته است.

برچسب: آرش; آریایی; اسطوره
اثر یا گردآوری: دکتر تورج دریایی;منبع: بخارا سال پانزدهم شمارۀ 95 و 96 مهر - آبان 1392   -  لینک منابع:   -  

آخرین مطالب مرتبط:

1403/02/06 12:47
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • «انجمن خرد» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • انجمن خرد از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • درج در قسمت هایی که با ستاره قرمز مشخص گردیده الزامی است.
  • تعداد کاراکترهای نام، ایمیل و نظر نباید به ترتیب بیش از 100، 300 و 500 بیشتر باشد . در صورت عدم رعایت متاسفانه نظر شما ثبت نخواهد گردید.
  • نظرات پس از تأیید مدیر سایت منتشر می‌شود.

نام:

پست الکترونیک:

متن نظر:

کد امنیتی:

نظرات: