بازی تاج و تخت - قسمت چهارم: ایران – آشور، پایان کینه‌ی صدها ساله

بازی تاج و تخت - قسمت چهارم: ایران – آشور، پایان کینه‌ی صدها ساله

پس از فتح نینوا، هوخشتره با غنائم فراوان به هگمتانه بازگشت، اما جنگ پایان نیافته بود. برادر کوچکتر آشوربانیپال بزرگ، توانست با فرار از نینوا، در شهر حران تاجگذاری کند.

تاریخ ثبت: (1395/11/15 )  تاریخ بروزآوری: (1395/11/15 )

این مطلب (6,943)  بار مطالعه شده است.

این مطلب را با دوستان خود در واتساپ به اشتراک بگذارید.

مادها در پرورش دام بویژه اسب مهارت داشتند و به همین دلیل هم در روزگار باستان، شهره شده بودند.

نبردها در دنیای باستان، در اوج خشونت و خشم صورت می‌گرفت. آشور حاکم بالا منازع جهان باستان، تمام تمدن‌های اطراف خود را مطیع و باج گزار کرده بود و کسی یارای مقابله با او را نداشت.

در سه قسمت گذشته از «بازی تاج و تخت» درباره‌ی نبردهای پیاپی ایرانیان با تمدن آشور خواندید : جز در قسمت نخست که شرح نبردها و پیروزی‌های دو پادشاه قدرتمند عیلام میانه یعنی «شوتروک نهونته» و «شیلهاک این شوشیناک» برآشور بود، آشوریان در تمام دوران پس از آن، موفق شدند تا هر نوع سرکشی و لشکرکشی از سوی حکومت‌های موجود در ایران را سرکوب کنند: سرکوبی که همیشه پایانی خونین و مرگبار برای مردمان سرزمین‌های شکست خورده در پی‌داشت. قرار است در این قسمت از «بازی تاج و تخت» به یکی از مهمترین نبردهای مادهای ایرانی با این تمدن قدرتمند بپردازیم، «بازی تاج و نخست» مجموعه روایت‌هایی است درباره‌ی کسب قدرت در تاریخ ایران که  قرار است به طور مرتب منتشر شود و در آن هر بار ماجرای پادشاهان ایرانی را برای کسب قدرت بیشتر روایت کنیم. این متن‌ها که به صورت سلسله‌وار خواهد بود. روایتی است از کشمکش‌های قدرت در تاریخ ایران.

در قسمت پیشین، ظهور تمدن ماد در ایران و فرمانروایی دو پادشاه آن را مرور کردیم: «دیاکو» قبایل مختلف ماد را متحد کرد تا این حکومت یکپارچه شود و پس از «فرورتیش» راه او را ادامه داد. حکومت هر دوی این پادشاهان توسط آشور از بین می‌رود، اما حالا نوبت به آمدن یک پادشاه دیگر است؛ «هوخشتره» کسی که قرار است بازی را دگرگون کند.

 

حدود ۲۶۰۰ سال پیش، در کرانه های الوند کوه فرزندی زاده شد که اساس قدرت در دنیای باستان را در هم ریخت؛ «هُوَخشَترَه»، کسی که معنی نامش «خوش نشانه» بود. هوخشتره، نوه‌ی دیااکو و فرزند فرورتیش بود و با مرگ پدرش، توانست پس از ۲۸ سال دوری مادها از تاجداری بر سرزمینهای خود، قدرت را دوباره به دست گیرد و بر تخت سلطنت تکیه بزند. هوخشتره پادشاهی جسور بود که با بستن اتحاد با پادشاه بابل «نبوپیلسر»، دشمن اصلی امپراتوری چند هزار ساله‌ی آشوریان شد. او پهنه‌ی وسیعی از سرزمینهای باستانی را به تصرف خود در آورد و امپراتوری ماد را بسیار وسعت داد. پادشاهی باهوش، سیاسی و خردمند که اتحادیه‌ی مادها را تبدیل به قدرتی بزرگ در منطقه کرد و اولین قدم را برای تبدیل شدن ایران، به بزرگترین امپراتوری دنیای باستان برداشت.

ضیافت مرگبار: آغاز حکمرانی کسی که در سرزمین ایران باستان، نخستین امپراطوری را برپا می‌کند.

شیر و ماد، جنگجوی مادی بچه شیری را در آغوش دارد، متعلق به 500 پ.م که این پیکره در موزه کلیلوند آمریکا نگهداری می شود.

* پادشاه خردمند

 فرورتیش پادشاه ماد، در آخرین شورش خود علیه آشوریان شکست خورد و تمامی سرزمینهای ماد به سکاها که متحد اشوریان در جنگ بودند، رسید. مادهای بدون پادشاه به مدت ۲۸ سال ننگ خراج گزاری به سکاها را تحمل کردند، تا سرانجام مردی از خون شاهان ماد، یعنی هوخشتره توانست یک سال پس از این شکست و در سال ۶۲۵ پ.م، دوباره به قدرت برسد و تاج شهریاری ماد را بر سر بگذارد. هوخشتره پیش از به تخت نشینی در سرزمین ماد، دارای قدرت و مکنت بود، اما به دلیل قرار گرفتن در زیر پرچم سکاها، امکان تاجگذاری نداشت و در نهایت با یک ترفند صاحب قدرت شد؛ یک ضیافت مرگبار، هوخشتره ترتیب یک مهمانی مجلل را داد و تمام بزرگان، سران و درباریان سکایی را به مهمانی دعوت کرد. پس از یک شب خوشگذرانی، به سربازانش دستور داد تا تمامی آنان را از دم تیغ بگذرانند، سرشان را از گردنشان جدا کنند و ضیافت مرگ برای سکاها به پا کنند. این گونه، او انتقام پدر و ۲۸ سال تحقیر آنان را گرفت. «هرودودت» تاریخ نگار در این باره نوشته است: «کیاکسار (نام یونانی هوخشتره) و مادی‌ها، آنها (سکاها) را به مهمانی خواندند و مست کردند و کشتند و بدین طریق سلطنت خویش را نجات دادند و آنچه را پیشتر داشتند به تصرف درآوردند». با این توصیف به احتمال زیاد پس از این واقعه، هوخشتره به سمت سرزمینهای سکایی لشکرکشی می‌کند؛ سربازان سکایی که از این واقعه بهت زده بودند و دیگر فرمانده و رهبری برای مقابله نداشتند، توان مقاومت در مقابل هوخشتره را در خود ندیدند و تبدیل به اولین قوم و سرزمینی شدند که او به پادشاهی خود افزود. این آغاز راه درازی بود که پیش روی هوخشتره قرار داشت.

هوخشتره با تقسیم ارتش خود براساس تجهیزات جنگی یعنی نیزه‌داران، کمانداران و سواران، توانست سپاهی حرفه‌ای به وجود آورد

* تشکیل ارتش منظم

 هوخشتره سودای ستیز با آشور در سرداشت؛ همان ابرقدرتی که نظم، صلابت و انسجام ارتشش، رعب و وحشتی به جان دشمنانش میانداخت که زبانزد خاص و عام بود. همین قدرت نظامی، عنصر مهم و عامل چیرگی آنان طی نیمه‌ی نخست هزارهای اول پ.م بر تمامی اقوام آسیای غربی بود. هوخشتره از این قدرت آگاه بود و در صدد برآمد نقص مادها را در مواجهه با ارتش آشور برطرف کند. هرودوت درباره‌ی تلاش‌های او می‌نویسد: «اوبرای اولین بار مردم آسیایی تابع خود را به قسمت‌های نظامی تقسیم کرد و نخستین بار مقررات جنگی برقرار کرد که نیزه‌دار و کماندار و سوار جدا باشند». هوخشتره با تقسیم ارتش خود براساس تجهیزات جنگی یعنی نیزه‌داران، کمانداران و سواران، توانست سپاهی حرفه‌ای به وجود آورد و آن را به دو بخش راهبردی و تاکتیکی تقسیم کند. در حالی که پیش از آن، ارتش مادها براساس نظام قبیله‌ای شکل گرفته بود و هر قبیله‌ای به سبک خود وارد جنگ می‌شد. آنان از سکاها تاکتیک‌های نوین سوارکاری و به ویژه تیراندازی را آموخته بودند و از زمان فرورتیش، در ساخت و مهندسی ادوات و وسایل محاصره و دژ کوبی شهرها همچو منجنیقی آشنا شده بودند.

هوخشتره توانست با شکست دادن شاهکنشین‌های پیرامونی خود و به وجود آوردن ثبات سیاسی مرکزی، قدرتش را دو چندان کند و با اصلاح ارتش، خود را برای جنگ بزرگ با آشور آماده کرد. شاهان آشور در این زمان، منفورترین شاهان تاریخ باستان بودند و افراد بسیاری در داخل و خارج قلمرو آنان نابودی آنان را می‌خواستند. هر چند عامه‌ی مردم مستقلاً و مستقیماً در مبارزه‌ی سیاسی شرکت نمی‌کردند، ولی نیرو و ماده‌ی منفجره‌ی بالقوه‌ای بودند که به محض ظهور قدرتی جدید، شعله‌ور می‌شدند. در این زمان پادشاهی از نژاد «کلدانیان» در بابل به قدرت می‌رسد به نام «نبوپیلسر»؛ مردی که پس از این در تمامی جنگ‌ها دست در دست هوخشتره دارد؛ هوخشتره و نبوپیلسر در سال ۶۱۶ پ.م، پیمان همکاری بستند و این اتحاد آنان با ازدواج سیاسی - سلطنتی بین «آمئی تیدا» دختر هوخشتره با «نبوکدنصر» پسر نبوپیلسر محکم‌تر شد. اولین برخورد بین بابل و آشور، در همان سال رخ داد و نبوپیلسر توانست ارتش آشور را در نبردی در «کابلین» (پایین تر از محلی برخورد فرات و خابور) شکست دهد و در همین زمان، هوخشتره نیز به خاک قلمروی شاهی «مانناها» حمله کرد دومین پادشاهی همسایه را نیز به سرزمین مادها افزود و خود را به همسایگی آشوریان رساند؛ به این ترتیب هوخشتره به طرفداری از بابل وارد جنگ علیه آشور شد و بعدها حتی رهبری آن را هم بر عهده گرفت.

گرچه آشوری‌ها تا قرن‌ها با ادوات جنگی پیشرفته‌ی خود، قدرت بلامنازع منطقه بودند. در این طرح، طرحواره‌ای از یک منجنیق اشوری را از می‌بینید.

* فتح آشور

 پس از فتح تاج و تخت مانناها توسط هوخشتره و پیروزی نبوپیلسر بر آشوریان، نبوپیلسر به منظور گسترش پیروزیهای خود، در ماه آوریل (فروردین) ۶۱۵ پ.م به شهر آشور رسید و با محاصره‌ی این شهر سعی در تسخیر یکی از مهمترین شهرهای آشوریان داشت، اما موفق نشد و مجبور به عقب نشینی در جنوب شد؛ در این زمان بود که تاجدار مادها، وارد میدان شد و شروع به قدرت نمایی کرد. هوخشتره ارتش منظم خود را از گردنه‌های زاگرس گذراند و برای نخستین بار در دامنه های غربی همین رشته کوه ظاهر شد و در ماه اکتبر (مهر) همان سال ایالت «آراپخا» را گشود. او کمی بعد یعنی در ژوئیه‌ی (خرداد) سال ۶۱۴ پ.م شروع به بزرگترین لشکرکشی عمر خود کرد و با فرمان فتح سرزمین‌های آشور و گرفتن خون انتقام از آنان، سربازان سلحشور و شجاعش را از طریق کوهپایه‌های آراپخا به معابر دجله رساند و در یک حرکت استراتژیک شهر «طربیس» را متصرف شد؛ سپس از دجله گذشت و از کرانه‌ی راست آن تا آشور به پیش راند تا با این حرکت امکان رسیدن هرگونه کمک نظامی به ارتش «سین شاری شکون» پادشاه آشور را از بین ببرد. سربازان ماد که تا دندان مسلح بودند، در بیرون دروازه‌های آشور فریاد پیروزی سر می‌دادند، تا جایی که دیوارها و تن مردم شهر به لرزه درمی‌آمد، بلایی که سربازان خونریز آشوری سده‌ها بر سر مردم دیگر سرزمین‌ها آورده بودند. نبوپیلسر و هوخشتره قرار گذاشته بودند که در روزی مشخص و با همکاری یکدیگر شهرآشور را فتح کنند، ولی نبوپیلسر بر عهد خود پایبند نشد ودر روز موعود به آشور نرسید. گویی همه چیز آنگونه چیده شده بود تا فتح تاج و تخت آشور تنها به نام یک پادشاه، یعنی هوخشتره در تاریخ جاویدان شود. هوخشتره منتظر متحد بدقول خود نماند و به سربازان دلاور خود دستور حمله به آشور داد؛ در حالی که آفتاب نخستین تابش‌های روزانه‌ی خود را بر سر آشور می‌تاباند، آخرین لحظاتی بود که مردمش گرمای خورشید را بر تن خود حس می‌کردند؛ دیوارهای شهر نخست با منجنیق نابود شد و با باز شدن دروازه‌ی شهر، تا نیمه‌ی روز نرسیده، جنگاوران هوخشتره شهر را تسخیر کردند و انتقام خود را از آشوریانی که سال‌ها کودکان سرزمین‌های فتح شده را در هیمه‌های آتش می‌سوزاندند و هرم‌هایی از کشتگان خود در جنگ‌ها می‌ساختند و دیوار کاخ‌هایشان را با نقش زنان و مردان لخت و اسیر مزین می‌کردند، گرفتند؛ معابد مقدس آشور غارت شد و ثروت هنگفتی که طی سده‌ها توسط آشوریان در آسیای غربی گردآوری شده بود به هگمتانه، پایتخت مادها فرستاده شد. درباریان و بزرگان شهر کشته شدند و کوچه‌های شهر پر شد از اجساد سربازان آشور، گویی هیچ گاه امپراتوری به نام آشور در تاریخ وجود نداشته است. هوخشتره در حالی که مملو از شادی و غرور بود، تاج و تخت آشور را به تنهایی به دست آورد، در حالی که متحد او نبوپیلسر چند روز دیرتر رسید، اما با این حال آن دو با یکدیگر دگرباره عهد دوستی و اتحاد بستند و احتمالاً با ازدواج سیاسی دیگری این عهد را مستحکمتر کردند؛ زیرا هنوز کار آشور تمام نشده بود، آنان برای از بین بردن نام آشور از تاریخ شروع به برنامه‌ریزی کرده بودند و مقصد بعدی نینوا بود.

 

مهمترین هدف مادها، درهم شکستن امپراتوری آشوریان بود؛ به همین دلیل پس فتح قلعه ی اشوریان توسط مادی ها به رهبری هوخشتره را میبینید.

 

عقاب مادى: روی سربند این مرد مادی عقابی نقش بسته که در پرچم ایرانیان دوران هخامنشی استفاده می شده است. این طرح در موزه‌ی ایروان ارمنستان قرار دارد.

* پس از فتح

با مرگ شاه آشور تمامی سرزمین‌هایی که پادشاهان آشور طی هزاران سال و با ریختن خون‌های بسیار به قلمرو آشور افزوده بودند، بین دو قدرت جدید دنیای باستان یعنی مادها و بابلی‌ها تقسیم شد. پس از فتح نینوا در اوایل ماه سپتامبر (اواسط شهریور) سال 612پ.م، هوخشتره با غنائم و ثروت فراوان به هگمتانه بازگشت، اما جنگ پایان نیافته بود؛ «آشوربالیت دوم»، برادر کوچک‌تر آشوربانیپال بزرگ، توانست با فرار از نینوا، به شهر حران که بزرگترین شهر در شمالی قلمرو آشور بود، پناه ببرد و در همین شهر تاجگذاری کند. او پس از به قدرت رسیدن شروع به جمع کردن سپاهیان چند تکه‌ی خود با کمک متحدینش چون فرعون مصر «نخو»ی دوم و اورارتوها کرد، گویی شکست آشور بزرگ برای هیج کسی قابل باور نبود! سپاه متحدین که نیاز به زمان برای سرکوب شورش‌های محلی و برقراری ثبات قدرت داشتند تا سال ۶۱۰ پ.م، وقعی به این بازمانده‌ی آشوری نکردند، اما در ماه‌های اکتبر و نوامبر (مهر و آبان) همان سال بود که سپاه متحدین عزمشان را برای تمام کردن کار آشور جزم کردند و با به هم پیوستن دوباره‌ی دو سپاه، به سمت شهر حران حمله کردند. آشور بالیت دوم که دید تاب مقاومت ندارد به دژ «کارکمیش» در آن سوی فرات عقب نشست و حران نیز به راحتی به تسخیر هوخشتره و نبوپیلسر درآمد و پس از این فتح دوباره ارتش ماد به هگمتانه بازگشت، زیرا هوخشتره به فکر از بین بردن تاج پادشاهی دیگری بود، یعنی اورارتوها.

 

هوخشتره، پادشاه قدرتمند ماد موفق شد انتقام صدها ساله‎ی اقوام مختلف دنیای باستان را از آشوریان بگیرد.

 

 

 

برخی باستانشناسان اخیراً سربازان با کلاه گرد را سربازان هخامنشی با نوعی دیگر لباس این دوران دانسته‌اند.

در ژوئن و ژوئیه‌ی (خرداد و تیر) سال ۶۰۹ پ.م، آشوربالیت با کمک گرفتن از مصر شروع به پیشروی‌هایی به سمت حران کرد و تعدادی پادگان های کوچک بابلی را از پای درآورد و به زیر حصار شهر حران رسید، اما در ماه سپتامبر همان سال، نبوپیلسر و هوخشتره در یک برنامه‌ریزی دقیق نظامی آخرین ضربه را به شاه آشور زدند؛ بر این اساسی که نیروی کمکی بابل به حران رسید و آشور بالیت که بازهم قدرت ارتش خود را برای این مقابله‌ی بزرگ ناچیز میدید، از اورارتوها درخواست کمک کرد. ارتش اورارتوها پایتخت سرزمین شان را ترک کردند تا به کمک آشور بالیت بروند، اما در همین زمان هوخشتره توانست آخرین ضربه را به اورارتوها وارد کند و با فتح «توشپا» تختگاه آن کشور، در نزدیکی دریاچه‌ی وان، سرزمین‌های تحت سیطره‌ی خاندان اورارتوها به زیر پرچم خود درآورد و چهارمین سلسله‌ی بزرگ پیرامون خود را منقرض کند. با این استراتژی سیاسی- نظامی حساب شده توسط هوخشتره و نبوپیلسر آشوربالیت دیگر جانی برای مقابله نداشت و چند سال بعد، یعنی در سال ۶۰۵ پ.م آخرین سپاه آشور که هیج نشانی از آن ارتش منظم و وهم برانگیز آشوریان قدرتمند نداشت، از ارتش بابلیان شکست خورد و این خاندان به طور کامل از تاریخ و روی زمین محوشد و هوخشتره توانست چهار پادشاهی بزرگ آشور، اورارتو، ماننا و سکاها را نابود کند و با به دست آوردن تاج و تخت آنان و فتح سرزمینهایشان، قلمرو سرزمین‌های ماد را که روزگاری تنها سرحدات الوند کوه را شامل می‌شد، از شرق تا خراسان بزرگ و از غرب تا آسیای صغیر برساند؛ او را می‌توان اولین و بزرگترین پادشاه تاریخ ایران باستان دانست که باهوش و خرد بی‌مانند خود، توانست پایه‌های امپراتوری‌ای را بنیاد نهد که کمی بعد از آن، کورش دوم هخامنشی، با قدم گذاشتن در مسیر آن، بزرگترین امپراتوری جهان باستان را به وجود بیاورد؛ داستانی که در قسمت آتی خواهید خواند.

 

نخستین امپراطوری در ایران: امپراطوری ماد در زمان هوخشتره به این گستره وسیع رسید: از شرق و غرب، ضمیمه حکومت ماد شد.

برچسب: آشور; ماد; هوخشتره
اثر یا گردآوری: میلاد وندایی;منبع: مجله سرزمین من شماره : 86   -  لینک منابع:   -  

آخرین مطالب مرتبط:

1403/01/31 10:52
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • «انجمن خرد» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • انجمن خرد از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • درج در قسمت هایی که با ستاره قرمز مشخص گردیده الزامی است.
  • تعداد کاراکترهای نام، ایمیل و نظر نباید به ترتیب بیش از 100، 300 و 500 بیشتر باشد . در صورت عدم رعایت متاسفانه نظر شما ثبت نخواهد گردید.
  • نظرات پس از تأیید مدیر سایت منتشر می‌شود.

نام:

پست الکترونیک:

متن نظر:

کد امنیتی:

نظرات: